[hadith]من خطبة له (علیه السلام) بعد التحکیم و ما بلغه من أمر الحکمین و فیها حمد اللّه علی بلائه، ثم بیان سبب البلوی:

الحمد علی البلاء:

الْحَمْدُ لِلَّهِ، وَ إِنْ أَتَی الدَّهْرُ بالْخَطْب الْفَادحِ وَ الْحَدَثِ الْجَلِیلِ، وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ [وَحْدَهُ] لَا شَرِیکَ لَهُ لَیْسَ مَعَهُ إِلَهٌ غَیْرُهُ، وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ (صلی الله علیه وآله).[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 2، ص: 359-355

و من خطبة له علیه السّلام بعد التّحکیم و ما بلغه من أمر الحکمین و فیها حمد اللّه علی بلائه، ثمّ بیان سبب البلوی. امام این خطبه را پس از پایان گرفتن جریان حکمین ایراد فرمود (که عمرو بن عاص با حیله و تزویر ابو موسی اشعری نادان را فریب داد تا علی علیه السّلام را از خلافت خلع و معاویه را نصب کنند و این معنا مردم عراق را سخت تکان داد) و در این خطبه امام علیه السّلام بعد از حمد و ثنای الهی بر این ابتلاء، به شرح آن می پردازد

.

خطبه در یک نگاه:

همان گونه که در بالا اشاره شد، این خطبه را امیر مؤمنان بعد از خاتمه کار حکمین بیان فرمود

.

پیامد حکمین برای جهان اسلام بسیار سخت و ناگوار بود. این جریان ثابت کرد که اگر علی علیه السّلام آنها را از مسأله ارجاع به حکمیت نهی فرمود و بر لزوم ادامه جنگ تا پیروزی نهایی توصیه کرد، دلیلش این گونه پیامدها بود. از این رو امام علیه السّلام مردم کوفه را سخت سرزنش می کند و به آنها نشان می دهد که این محصول نافرمانی و پند نپذیرفتن آنان است

.


شرایطی که این خطبه در آن بیان شده، شرایطی بسیار دردناک و جانکاه بود. توطئه های معاویه و عمرو بن عاص، با استفاده از جهل و نادانی ابوموسی اشعری و گروه عظیمی که پشت سر او ایستاده بودند، به نتیجه رسیده بود. آنها موفّق شدند که نتیجه حکمیت را به نفع خود تمام کنند و به پندار خویش امام را از خلافت عزل کرده، معاویه را بر جای او بنشانند! این در حالی بود که غم و اندوه قلب امام را می فشرد، زیرا از قبل تمام این امور را پیش بینی فرموده و به مردم عراق و کوفه خبر داده بود، ولی جهل و عصبیّت و لجاجت و خودخواهی و تنبلی و تن پروری مانع از آن شد که نصایح حکیمانه امام را پذیرا شوند.

به هر حال امام این خطبه را مانند خطبه های دیگر، با حمد و ثنای الهی شروع می کند، حمد و ثنایی که رنگ دیگری دارد و خدا را حتّی بر این حادثه دردناک و امتحان بزرگ ستایش می کند. می فرماید: «ستایش مخصوص خداوند است هر چند روزگار حوادث سنگین و مهم (و دردناکی برای ما) پیش آورده است. «الْحَمْدُللهِِ وَ إنْ أَتَی الدَّهْرُ بالْخَطْب(1) الْفَادحِ(2) وَ الْحَدَثِ الْجَلِیلِ».

جالب این که امام در اینجا اوّلا خدا را بر این حادثه سپاس می گوید تا معلوم شود که شکر و ثنای الهی، تنها در برابر حوادث خوشایند و کامروایی ها و پیروزی ها و بهره مند شدن از مواهب معنوی و مادّی نیست، بلکه در همه حال باید او را حمد و ثنا گفت، در سلامت و بیماری، در شادی و غم، در پیروزی و شکست، در همه جا و در برابر همه چیز، چرا که حتّی این حوادث دردناک نیز فلسفه هایی دارد که اگر درست شکافته شود، آنها نیز جزء نِعَمْ و مواهب الهی است.

ثانیاً: این حادثه دردناک را به روزگار نسبت می دهد و می دانیم که روزگار، چیزی جز مردم روزگار نیست و گرنه تابش آفتاب و ماه و نزول باران و وزش باد و سایر امور طبیعی چیزی نیست که منشأ این امور باشد و در خور گِله.

این مردم روزگارند که به خاطر اعمال غلطشان گرفتار عواقب دردناک می شوند! در همین حادثه اگر مردم عراق گوش به فرمان امام و مولایشان داده بودند و از هشدارهای او بیدار شده و از پندهای این حکیم الهی نتیجه گرفته بودند، هرگز در چنین دام سختی گرفتار نمی شدند.

منظور از «خَطْب فادح» (با توجه به این که خطب، به معنای «امر مهم» است، و «فادح» به معنای «تأکید دیگری بر آن است»)، داستان حکمین است که برای جهان اسلام بسیار سخت و سنگین بود و پیامدهای ناگواری را به بار آورد.

درست است که داستان حکمین ـ به شرحی که در نکات خواهد آمد ـ چیزی را دگرگون نساخت، ولی بهانه خوبی به دست معاویه و پیروان او برای اغوای ناآگاهان داد و بدعت بسیار بدی در جهان اسلام گذاشت.

تعبیر به «حدث جلیل» تأکید دیگری بر آثار سوء این بدعت شوم است.

حضرت، بعد از این حمد و ثنا، شهادت به یگانگی خداوند و نبوت پیامبر اسلام می دهد و می فرماید:

«گواهی می دهم که معبودی جز خداوند یگانه نیست، شریکی ندارد و معبودی با او نمی باشد، و گواهی می دهم که محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) بنده و فرستاده اوست; «وَ أَشْهَدُ أَنْ لاَإِلهَ إِلاّ اللهُ لا شَریکَ لَهُ، لَیْسَ مَعَهُ إِلهٌ غَیْرُهُ، وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ(صلی الله علیه وآله وسلم)».

ذکر شهادتین در آغاز این خطبه، ممکن است علاوه بر تأکید مجدّد بر لزوم تقویت پایه های تکامل انسان و احیای اصول عقیدتی اسلام، اشاره به این نکته باشد که رسوایی حادثه حکمین، از اینجا سرچشمه گرفت که مردم اصل توحید را پشت سر گذاشتند و به دنبال کارهای شرک آلود رفتند و تأسّی به پیامبر اسلام را نادیده گرفتند و تسلیم هوای نفس شدند.


پی نوشت:

1 ـ «خطب» (بر وزن ختم) به معنای «کار مهمی است که میان انسان و شخص دیگری جریان دارد» به همین دلیل به گفتوگویی که میان انسان و دیگری انجام می گیرد «مخاطبه» گفته می شود.

2 ـ «فادح» به معنای «سنگین» است، لذا اگر کسی قرضی داشته باشد که بر دوش او سنگینی کند، به آن، «دَیْنِ فادح» می گویند.