[hadith]صفته قبل البیعة له: 

فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَیْسَ لِی مُعِینٌ إِلَّا أَهْلُ بَیْتِی، فَضَنِنْتُ بهِمْ عَنِ الْمَوْتِ وَ أَغْضَیْتُ عَلَی الْقَذَی وَ شَرِبْتُ عَلَی الشَّجَا، وَ صَبَرْتُ عَلَی أَخْذ الْکَظَمِ وَ عَلَی أَمَرَّ مِنْ طَعْمِ الْعَلْقَمِ.[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 2، صفحه 59-56

در این فراز از سخن، حضرت داستان و سرگذشت خود بعد از وفات رسول خدا (ص) را بازگو می کند، که در جریان خلافت چه گذشت. و این نقل ماجرا به منظور بیان مظلومیت و شکیبایی از اتفاقی است که افتاد، با این که آن حضرت به امر خلافت شایسته تر بود دیگران به خلافت رسیدند. 

امام (ع) در این عبارت اشاره دارند که برای مقابله و مقاومت و دفاع از حقش می اندیشیده است ولی با کمال تأسف دریافته اند که جز اهل بیت و خانواده اش یاوری ندارد و تعداد آنان به نسبت مخالفین بسیار اندک بوده است. 

از کسانی که گمان می رفت حضرت را در این مورد یاری کنند، تنها از بنی هاشم: مانند عبّاس و فرزندانش، ابو سفیان بن حرث بن عبد المطلب و افرادی که به این خانواده منسوب بودند، می توان نام برد. کمی و ناتوانی نامبردگان، به نسبت کل افرادی که در جناح مخالف قرار داشتند آشکار بود. بنا بر این حضرت از هلاکت اهل بیت و خانواده اش بخل ورزید، چه این که اگر در برابر مخالفان مقاومت می کرد، بی آن که مقصودش حاصل شود، آنها به هلاکت می رسیدند. 

بنا بر این، نتیجه بخل ورزی از مرگ خویشان و اقربا، همین تحمّل رنج و فروشکستن خار در چشمش بود که حضرت یادآور شده اند. 

فروهشتن چشم با وجود خار در آن، کنایه از شکیبایی در امر مقاومت است. وجه شباهت میان صبر و تحمّل از مقاومت با تحمّل خار در چشم نهایت رنجی است که در هر دو حالت وجود دارد. 

منظور امام (ع) از «قذی» اعتقاد به ستمی است که نسبت به حق آن جناب صورت گرفت. عبارت: و شربت علی الشّجی، با در نظرگیری شباهتی که میان پیشآمد ناگوار خشم برانگیز و زیان آور، با آبی که در گلو می گیرد، آورده شده است، زیرا در هر دو مورد، آزردگی، ناخوشایندی و زحمت وجود دارد. به همین دلیل لفظ «شرب» را برای چنان حالتی استعاره آورده اند. 

در جمله «صبرت علی اخذ الکظم...» چند استعاره زیبا وجود دارد که عبارتند از:

1-  لفظ «اخذ الکظم» کنایه است از انواع سختگیری هایی که برای جلوگیری حضرت از دست یافتن به حق مشروعش ایجاد می کردند. 

2-  لفظ «مرارة» بیانگر تلخی مخصوصی است که در ذائقه پدید می آید. 

در این مورد کنایه است از: درد و ناراحتی روحی که برای امام (ع) بر اثر تضییع حقوقش پدید آمد. وجه تشبیه در هر دو نوع استعاره، اذیّت و آزار شدیدی است که در هر دو حالت وجود دارد. دریافت عمق دردمندی حضرت از این بیان: صبر کردم بر حالتی تلخ تر از «علقم» بسیار روشن است. زیرا شدّت ناراحتی جسمی به نسبت ناراحتی روحی می توان گفت ناچیز است. 

روایت کنندگان در چگونگی حال امام (ع)، پس از درگذشت رسول اکرم (ص) اختلاف نظر دارند: اهل حدیث از شیعه و سنّی در این باره اخبار فراوانی نقل کرده اند، که بعضی از روایتها با برخی دیگر، به دلیل اعتقادات گوناگونی که میان راویان بوده است، اختلاف دارند. از جمله: روایتهایی که از عموم دانشمندان شیعه نقل شده، بیانگر این است که علی (ع) بعد از وفات رسول خدا (ص) از بیعت با ابو بکر سر باز زد و گروهی از بنی هاشم مانند زبیر، سفیان بن حرث، عباس و فرزندانش و تعدادی دیگر نیز با ابو بکر بیعت نکردند و گفتند: جز با علی (ع) بیعت نخواهیم کرد. 

زبیر شمشیرش را از نیام برآورده بود که در آن حال، عمر و عدّه ای از طرفدارانش رسیدند. شمشیر زبیر را گرفتند و بر سنگ زدند شمشیرش شکست و سپس آنان را پیش ابو بکر بردند، تا بیعت کنند. علی (ع) همراه این جماعت از روی اکراه و نارضایتی با ابو بکر بیعت کرد. 

روایت دیگر این است، که علی (ع) در خانه فاطمه (س) بود، وقتی که انصار و مهاجر فهمیدند که علی (ع) تنها است، او را به حال خود گذاشتند. 

نصر بن مزاحم در کتاب صفّین، روایت کرده است که امام علی (ع) همواره می فرمود: اگر چهل نفر یاور مصمّم می داشتم، با مخالفان پیکار می کردم.

برخی دیگر از روایات که عموم محدثین غیر شیعه نقل کرده اند، حکایت دارد، که امام (ع) شش ماه تمام از بیعت با ابو بکر خودداری کرد و پس از درگذشت حضرت زهرا (س) با میل و رغبت بیعت کرد. 

در دو کتاب صحیح مسلم و بخاری چنین روایت شده است: افراد با شخصیّت در زندگی حضرت فاطمه (س) با آن حضرت رفت و آمد داشتند، پس از وفات حضرت زهرا (س) بزرگان صحابه رفت و آمد خود را از خانه آن بزرگوار قطع کردند. علی (ع) از منزل بیرون آمد و با ابو بکر بیعت کرد. 

خلاصه گفتار، اختلاف نظر صحابه، پس از وفات رسول خدا (ص) و پیشآمد سقیفه بنی ساعده و چگونگی حال مؤمنان (ع) روشن است. و خردمند هرگاه تعصّب را کنار گذارد و از پیروی هوای نفس دست بردارد، و در باره روایاتی که در این مورد نقل کرده اند دقت کند، اختلاف یا اتّفاق صحابه را در این موضوع خواهد دانست. و ضمنا متوجّه می شود که علی (ع) به رضایت بیعت کرده است یا به اجبار و نیز آگاه می شود، که امام (ع) از روی ناتوانی در برابر مخالفان مقاومت نکرده است یا اختیار. ولی در این نوشته، جز تفسیر و توضیح فرموده حضرت قصد دیگری نداریم و پرداختن به امور دیگر، سبب زیادی کلام و طولانی شدن مطلب و بیرون رفتن از مقصود خواهد شد. کسی که بخواهد حقیقت امر را دریابد لازم است که به کتابهای تاریخ مراجعه کند.