[hadith]و من کلام له (علیه السلام) یحُثُّ به أصحابَه علی الجهاد:

وَ اللَّهُ مُسْتَأْدیکُمْ شُکْرَهُ، وَ مُوَرِّثُکُمْ أَمْرَهُ، وَ مُمْهِلُکُمْ فِی مِضْمَارٍ مَحْدُودٍ [مَمْدُودٍ] لِتَتَنَازَعُوا سَبَقَهُ؛ فَشُدُّوا عُقَدَ الْمَآزرِ، وَ اطْوُوا فُضُولَ الْخَوَاصِرِ؛ لَا تَجْتَمِعُ عَزیمَةٌ وَ وَلِیمَةٌ، مَا أَنْقَضَ النَّوْمَ لِعَزَائِمِ الْیَوْمِ، وَ أَمْحَی الظُّلَمَ لِتَذَاکِیرِ الْهِمَمِ.[/hadith]

گفتار آن حضرت که یاران خود را برای جهاد تشویق و ترغیب می فرماید. این کلام از نظر فصاحت و بلاغت در نهایت درجه زیبایی و رسایی است و بطور کامل جامعه را وا می دارد که آماده روز معاد شوند.

«و اللَّه مستادیکم شکره»،

خدا از شما می خواهد که سپاس نعمتهایش را ادا کنید و این مطلب در موارد متعددی از قرآن مورد دستور واقع شده است «وَ اشْکُرُوا لِلَّهِ إِنْ کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ»، «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لِی ...».

و مورثکم امره: سلطنت روی زمین را که در امتهای گذشته در دست خداپرستان و مؤمنان بود، اکنون به شما محول فرموده است چنان که در قرآن می فرماید «وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ» و نیز گفتار خداوند متعال: «وَ أَوْرَثَکُمْ أَرْضَهُمْ وَ دیارَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ.»

«و ممهلکم... سبقه»،

واژه مضمار استعاره از مدت زندگانی در دنیاست و وجه همانندی، آن است که مردم به سبب ریاضتها و مجاهدات در راه خدا و تحصیل کمالات نفسانی که در طول زندگانی خود به دست می آورند، آمادگی پیدا می کنند که در مسابقه پیشگاه عظمت الهی به پیروزی برسند، همچنان که اسبها برای حضور در مسابقه ها با تمرینهای زیاد که لاغری اندام را در پی دارد، آمادگی به دست می آورند، امام (ع) در این جمله علت مهلت دادن خداوند مردم را برای میدان مسابقه مورد اشاره قرار داده که عبارت از: تنازع سبق یعنی زد و خورد و بگومگویی است که به منظور به دست آوردن پیروزی در سبقت جستن به پیشگاه خداوند وجود دارد، و منظور از این بگو مگو و تنازع سبق، افتخار و مباهاتی است که برای اهل سلوک در هنگام آماده کردن نفوس خود به وسیله ریاضات حاصل می شود: در راه خدا می کوشند، دامن به کمر می زنند هر کدام برای به دست آوردن فضیلت پیش از دیگران بر هم سبقت می گیرند و حرص می ورزند که خود را از دیگری کاملتر سازند، تا این که با به دست آوردن نشان مسابقه در میدان فضایل به پیشگاه قدس الهی رستگار شوند، و نتیجه این حالات ایجاد غبطه است که امری است پسندیده زیرا دارنده آن را به کمال مطلوب می رساند که نهایت خواسته شارع از امّتش می باشد، احتمال دیگر آن است که منظور از سبق فضیلت، بهشت باشد که به سوی آن سبقت جسته می شود که در خطبه های قبل به این مطلب اشاره شد، واژه تنازع ترشیح است برای استعاره مضمار و مسابقه که قبلا ذکر شد، زیرا از شأن کمالات نفسانی و سایر امور که آدمی در طول زندگی به دست می آورد آن است که برای سبقت گرفتن، بگو مگو، و برای پیروزی در مسابقه کشمکش راه بیفتد.

«فشدّوا عقد المئازر»،

پس از بیان این که هدف از مهلت زندگی در دنیا، کوشش در پیروی از فرمان خدا و آماده شدن برای پیروزی در مسابقه است، این جمله را بطور کنایه از آمادگی و دامن به کمر زدن ذکر فرموده است زیرا از ویژگی کسی که برای امری قیام می کند و تصمیم انجام دادن آن را دارد، آن است که بندهای لباس خود را محکم ببندد تا برای رسیدن به مقصود مزاحمش نشود.

«و اطووا فضول الخواصر»،

این جمله کنایه است از این که رونده این راه باید از متاعهای پر زرق و برق و خوراکیها و پوشیدنیهای رنگارنگ دنیا و سایر دستاوردهای آن، فقط به اندازه رفع نیاز خود بگیرد و زاید بر آن را ترک کند و دور بریزد، توضیح مطلب این که معده و شکم ممکن است وسعت یابند که از غذا بیش از قدر حاجت در خود جای دهند و منظور از «طیّ فضول الخواصر»، ترک همین زیادی از قدر حاجت است.

«لا یجتمع عزیمة و ولیمه»،

عزیمه، اراده قطعی برای انجام دادن کاری است، پس از آن که انسان آن را برگزیده باشد، و در این جا منظور اراده بر به دست آوردن فضیلتها می باشد، واژه ولیمه که غذای عروسی است کنایه از آرامش زندگی است زیرا لازمه ولیمه آسایش و آرامش است، معنای عبارت این است که توجه بر به دست آوردن فضیلتها و امور با ارزش با خوش گذرانی و آرامش زندگی و رفق و مدارا سازش ندارد زیرا تحصیل فضایل و تصمیم بر آن مستلزم مشقت های نفسانی و ریاضتها و رنجهای جسمانی است که با راحت و آسایش منافات دارد، و نزدیک به این معناست گفتار خداوند متعال که می فرماید: «لَنْ تَنالُوا الْبرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» و این معنا را با جمله بعد تاکید می فرماید: «ما انقض النوم لعزائم الیوم»، یعنی انسان گاهی در روز تصمیم می گیرد که شب سیر کند تا زودتر به منزل برسد اما شب که فرا می رسد خواب او را فرا می گیرد تا صبح می شود، و به این طریق تصمیمش بر هم می خورد، این را امام (ع) مثل آورده است برای کسی که ابتدا بر کارهای بزرگ تصمیم می گیرد ولی بعد سنگینی و آسایش و رفاه او را عارض می شود و از عزم و اراده خود منصرف می شود، مراد امام این است که شما با این راحت طلبی و دوری از رنج و زحمت نمی توانید اراده خود را بر تحصیل سعادت دنیا و آخرت عملی کنید، و قریب به همین معناست، عبارت بعد: «وامحی الظلم لتذاکیر الهمم»، توضیح سخن این که همت آدمی گاهی وی را وادار می کند که برای به دست آوردن مقاصد خود به سیر در شب بپردازد ولی همین که تاریکی شب می رسد کسالت و تنبلی بر او عارض می شود و خوابش می گیرد و در نتیجه از یادآوری مقاصدش غفلت می کند، پس تاریکی تا حدودی سبب از بین رفتن این تصمیم از لوح خاطر شده است و این جمله را امام (ع) مثل آورده است برای کسی که علتی وی را به امری وادار کرده و او بر آن امر تصمیم گرفته اما کمترین حادثه ای وی را از آن امر منصرف کرده است مثل عبارت بالا، و السلام.