[hadith]و من کلام له (علیه السلام) یحُثُّ به أصحابَه علی الجهاد:

وَ اللَّهُ مُسْتَأْدیکُمْ شُکْرَهُ، وَ مُوَرِّثُکُمْ أَمْرَهُ، وَ مُمْهِلُکُمْ فِی مِضْمَارٍ مَحْدُودٍ [مَمْدُودٍ] لِتَتَنَازَعُوا سَبَقَهُ؛ فَشُدُّوا عُقَدَ الْمَآزرِ، وَ اطْوُوا فُضُولَ الْخَوَاصِرِ؛ لَا تَجْتَمِعُ عَزیمَةٌ وَ وَلِیمَةٌ، مَا أَنْقَضَ النَّوْمَ لِعَزَائِمِ الْیَوْمِ، وَ أَمْحَی الظُّلَمَ لِتَذَاکِیرِ الْهِمَمِ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 8، ص: 606-599

وَمِن کلامٍ لَهُ عَلیهِ السَلامُ

یَحُثُّ بهِ أَصْحابَهُ عَلَی الْجِهاد.

از سخنان امام علیه السلام است که در آن یارانش را به جهاد تشویق می کند.

خطبه در یک نگاه:

همان گونه که از عنوان خطبه روشن شد، هدف امام علیه السلام در ذکر این سخن تشویق یارانش به جهاد است؛ ولی نکات دقیقی را در عبارات کوتاهی بیان فرموده که از عمق تدبیر امام در مسائل مربوط به حکومت و جهاد خبر می دهد

.

کمربندها را محکم ببندید و آماده جهاد شوید!

در کتاب تمام نهج البلاغه که به منظور گردآوری تتمه و تکمیل خطبه هایی که مرحوم سید رضی در نهج البلاغه آورده، تألیف یافته است تصریح می کند که امام خطبه مورد بحث را در ایّام صفین بیان فرمود.(1) محتوای خطبه نیز تناسب با این معنا دارد.

به هر حال امام(علیه السلام) نخست با سه جمله کوتاه مخاطبان خود را برای شنیدن پیام جهاد آماده می سازد و می فرماید: «خداوند از شما ادای شکر خویش را می خواهد و فرمان (حکومت) را به شما سپرده و در این سرای آزمایش و آمادگی در زمانی محدود به شما فرصت داده تا برای به دست آوردن جایزه او (بهشت و قرب ذات پاک او) از یکدگر پیشی بگیرید»; (وَ اللهُ مُسْتَأْدیکُمْ(2) شُکْرَهُ وَ مُوَرِّثُکُمْ أَمْرَهُ، وَ مُمْهِلُکُمْ(3) فِی مِضْمَار(4) مَحْدُود، لِتَتَنَازَعُوا سَبَقَهُ(5)).

گرچه شکر در این عبارت به صورت مطلق ذکر شده، و هماهنگ با اطلاقات شکر در قرآن مجید است; مانند: (وَاشْکُرُوا لِی وَلاَ تَکْفُرُونِ)(6) ولی به نظر می رسد هدف مولا امیرمؤمنان(علیه السلام) بیشتر بیان شکر نعمت حکومتی است که خدا در عصر آن حضرت به صالحان سپرده بود و جمله دوم (وَ مُوَرِّثُکُمْ اَمْرَهُ) نیز تأکید بر همین معناست، چرا که امر در اینجا نیز به معنای فرمان حکومت است.

از اینجا روشن می شود که مسئله شکر چگونه تناسب با تشویق به جهاد دارد، زیرا جهاد خالصانه و شجاعانه است که حکومت صالحان را حفظ می کند و حفظ نعمت و استفاده از آن مساوی با شکر آن است.

جمله «وَ مُمْهِلُکُمْ فِی مِضْمَار مَحْدُود...» اشاره به همان چیزی است که در سایر خطبه های نهج البلاغه آمده است که می فرماید: «أَلاَ وَ إِنَّ الْیَوْمَ الْمِضْمَارَ وَ غَدَاً السِّبَاقَ وَالسَّبَقَةُ الْجَنَّةُ وَ الْغَایَةُ النَّارُ; بدانید امروز روز آزمایش و آمادگی است و فردای قیامت میدان مسابقه است و جایزه برندگان این مسابقه بهشت است و سرانجام بازندگان دوزخ».(7)

سپس امام به سراغ ذی المقدمه و نتیجه می رود و می فرماید: «حال که چنین است کمربندها را محکم ببندید و دامنها را به کمر زنید (و آماده جهاد با دشمن و حفظ حکومت الهی شوید)»;(فَشُدُّوا عُقَدَ(8) الْمَآزرِ(9)، وَاطْوُوا(10) فُضُولَ الْخَوَاصِرِ(11)).

این دو تعبیر (کمربند را محکم بستن و دامن به کمر زدن) کنایه از آمادگی کامل برای انجام کار است، زیرا شخصی که کمربند خود را محکم ببندد ستون فقراتش برای انجام کارهای سنگین قوی تر می شود و هنگامی که دامنهای بلند معمول آن زمان را برچیند و زیر کمربند قرار دهد، راه رفتن و حرکت برای او آسان تر می شود. حتی امروز که دامان بلندی برای مردان وجود ندارد، این کنایه همچنان رایج و معمول است می گویند: فلان کس دامن همّت به کمر بسته تا این کار را انجام دهد.

جمعی از شارحان این احتمال را نیز بعید ندانسته اند که منظور از جمله (وَ اَطْوُوا فُضُولَ الْخَواصِرِ) ترک پرخوری و تن پروری است; ولی تفسیر اوّل بسیار مناسب تر است.

آنگاه امام با سه جمله بسیار پرمعنا و فصیح و بلیغ به مخاطبان خود هشدار می دهد و راه پیروزی را برای آنها روشن می سازد.

نخست می فرماید: «و (بدانید) گرفتن تصمیمهای محکم (برای رسیدن به اهداف بزرگ) با خوش گذرانی و سفره های رنگین سازگار نیست»; (و لاَ تَجْتَمِعُ عَزیمَةٌ وَ وَلِیمَةٌ(12)).

«و چه بسیار که خواب شبانه تصمیمهای محکم روز را از میان برده»; (مَا أَنْقَضَ النَّوْمَ لِعَزَائِمِ الْیَوْمِ).

«و تاریکیها خاطره همتهای بلند را از خاطرها محو کرده است»; (وَ أَمْحَی الظُّلَمَ(13) لِتَذَاکِیرِ(14) الْهِمَمِ!).

امام(علیه السلام) در این بیان کوتاه و فشرده و پر محتوا به چند نکته مهم برای پیروزی و موفقیت در زندگی و در مدیریتها اشاره فرموده است.

  1. حفظ آمادگیها در هر حال و در هر شرایط یا به تعبیری که امام فرموده: کمربندها را محکم بستن و دامن به کمر زدن.

  2. ترک تن پروری و خوش گذرانی که نتیجه ای جز سستی و تنبلی ندارد.

  3. مبارزه با عوامل فراموشکاری که سبب می شود انسان گرفتار بی برنامگی و ضعف و زبونی شود.

  4. بالا بردن افق همّتها و مبارزه با هر چیزی که همّت را سست و ضعیف می کند و پایین می آورد.

هرگاه این اصول چهار گانه مورد توجّه مدیران جوامع اسلامی قرار گیرد، به یقین می توانند بر همه مشکلات پیروز شوند.


نکته:

زیانهای خوشگذرانی و پرخوری:

آنچه در خطبه بالا در این زمینه آمد، به صورت گسترده در روایات اسلامی از آن یاد شده است. در حدیثی از رسول خدا می خوانیم که فرمود: «لا تُمیتُوا الْقُلُوبَ بکَثْرَةِ الطَّعامِ وَ الشَّراب فَإِنَّ الْقُلُوبَ تَمُوتُ کَالزُّرُوعِ إذا کَثُرَ عَلَیْهَا الْماءُ; دلهای خود را با فزونی طعام و آب نمیرانید (و پرخوری نکنید) زیرا دل می میرد همچون زراعتها که آب زیاد بر آن بفرستند».(15)

در حدیث دیگری از همان حضرت می خوانیم: «اَلْقَلْبُ یَمُجُّ الْحِکْمَةَ عِنْدَ امْتِلاءِ الْبَطْنِ; دل علم و دانش را از خود بیرون می کند هنگامی که شکم پر از غذا شود».(16)

نیز در حدیثی از همان حضرت می خوانیم: «مَنْ قَلَّ أکْلُهُ صَفا فِکْرُهُ; کسی که کمتر غذا بخورد فکرش صاف و نورانی می شود».(17)

سرانجام در حدیث چهارم از آن حضرت می خوانیم: «إیّاکُمْ وَ فُضُولَ الْمَطْعَمِ فَإِنَّهُ یَسمُ الْقَلْبَ بالْقَسْوَةِ وَ یُبْطِیءُ بالْجَوارِحِ لِلطّاعَةِ وَ یَصِمُ الْهِمَمَ عَنْ سماعِ الْمَوْعِظَةِ; از پرخوری بپرهیزید که بر قلب علامت قساوت می نهد و اعضا را از اطاعت حق باز می دارد و عقول را از شنیدن موعظه کر می کند».(18)

امیرمؤمنان علی(علیه السلام) نیز در نامه معروف «عثمان بن حنیف» در پاسخ کسانی که می گفتند: علی با این غذای کم و ساده چگونه می تواند در مقابل قهرمانان در میدان جنگ بایستد می فرماید: «أَلاَ وَ إِنَّ الشَّجَرَةَ الْبَرَیَّةَ أَصْلَبُ عُوداً وَ الرَّوَاتِعُ الْخَضِرَةَ أرَقُّ جُلُوداً وَ النَّبَاتَاتِ الْغِدْیَةَ أَقْوَی وَقُوداً; بدانید درختان بیابانی چوبشان محکم تر و درختان سرسبز (که در کنار نهرها می رویند) پوستشان نازک تر و گیاهان صحرایی آتششان قوی تر و خاموشی آنها دیرتر است».(19)

تعبیر به ولیمه در کلام امام کنایه از هرگونه لذت و خوشگذرانی است و تنها به خوردن و خوراک محدود نمی شود.

شاعر معروف عرب «متنبی» نیز در این زمینه می گوید:

بقَدْرِ الْکَدِّ تُکْتَسَبُ الْمَعالی *** وَ مَنْ طَلَبَ الْعُلی سَهَرَ اللّیالی

تَرُومُ الْعِزَّ ثُمَّ تَنامُ لَیْلاً *** یَغُوثُ الْبَحْرَ مَنْ طَلَبَ اللَّئالی

به اندازه کوشش و زحمت افتخارات به دست می آید و کسی که طالب افتخار و برتری است، باید شب بیدار بماند.

تو عزت می خواهی سپس تمام شب را تا به صبح می خوابی در حالی که آنها که طالب لؤلؤ و گوهرند باید در دریا فرو روند.

تاریخ زندگی اقوام مختلف نیز آنچه را در این روایات و خطبه بالا آمده است، تصدیق و تأیید می کند. اقوامی در دنیا به اوج قدرت رسیدند که سخت کوش و پرتوان بودند; ولی اقوام و افراد خوش گذران و تن پرور همواره عقب افتاده و سر افکنده بودند.

مرحوم سیّد رضی در پایان این خطبه که در واقع پایان مجموع خطب نهج البلاغه است، درود بر پیغمبر اکرم و آلش می فرستد و بخش خطبه ها را پایان می دهد و چنین می گوید:

وَ صَلَّی اللهُ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّد النَّبیِّ الاُْمِیِّ وَ عَلی آلِهِ مَصابیحِ الدُّجی وَ الْعُروةِ الْوُثْقی وَ سَلَّمَ تَسلیماً کَثیراً.

درود خدا بر سیّد وسرور ما محمّد پیامبر امی و بر خاندانش چراغهای روشنی بخش تاریکیها و رشته های محکم الهی و سلام فراوان خداوند بر آنها باد.(20)


پی نوشت:

  1. تمام نهج البلاغه، ص 465.

  2. «مستأدی» به معنای طلب کننده است و از ماده «استأداء» و از ریشه «ادا» به معنای طلب ادای چیزی کردن آمده.

  3. «ممهل» به معنای مهلت دهنده است.

  4. «مضمار» میدان و محلی است که اسبها را برای مسابقه، با تمرینهای مختلف آماده و لاغر می کنند. این واژه به معنای اسم زمان نیز آمده است.

  5. «سبق» به معنای مالی است که برای برندگان مسابقه تعیین می شود.

  6. بقره، آیه 152.

  7. نهج البلاغه، خطبه 28.

  8. «عقد» جمع «عقده» به معنای گره یا وسائلی که چیزی را با آن محکم می بندند.

  9. «مآزر» جمع «مأزر» بر وزن «منبر» به معنای لنگ و روپوش است.

  10. «اطووا» یعنی بپیچید از ریشه «طی» به معنای پیچیدن گرفته شده است.

  11. «خواصر» جمع «خاصره» به معنی پهلو و تهیگاه است.

  12. «ولیمة» طعامی است که برای عروسی تهیه می شود. سپس به هرگونه طعام که برای دعوت از میهمانان تهیه می گردد اطلاق شده است و در جمله بالا کنایه از بساط خوشگذرانی است.

  13. «ظلم» جمع «ظلمت» به معنای تاریکی است.

  14. «تذاکیر» جمع «تذکار» بر وزن «منقار» به معنای یادآوری است.

  15. بحارالانوار، ج 63، ص 331، ح 7.

  16. مجموعه ورام، ج 2، ص 119.

  17. غرر الحکم، ح 7402.

  18. بحارالانوار، ج 100، ص 27، ح 40.

  19. نهج البلاغه، نامه 45.

سند خطبه

:

آمدی در غرر الحکم بعضی از جمله های کلام فوق را به صورت کلمات قصار آورده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 3، ص 190

)