[hadith]و من کلام له (علیه السلام) قاله لعبد الله بن العباس و قد جاءه برسالة من عثمان و هو محصور یسأله فیها الخروج إلی ماله بیَنبُع، لیقلّ هتف الناس باسمه للخلافة، بعد أن کان سأله مثل ذلک من قبل، فقال (علیه السلام):

یَا ابْنَ عَبَّاسٍ، مَا یُرِیدُ عُثْمَانُ إِلَّا أَنْ یَجْعَلَنِی جَمَلًا نَاضِحاً بالْغَرْب أَقْبلْ وَ أَدْبرْ، بَعَثَ إِلَیَّ أَنْ أَخْرُجَ ثُمَّ بَعَثَ إِلَیَّ أَنْ أَقْدُمَ، ثُمَّ هُوَ الْآنَ یَبْعَثُ إِلَیَّ أَنْ أَخْرُجَ؛ وَ اللَّهِ لَقَدْ دَفَعْتُ عَنْهُ حَتَّی خَشیتُ أَنْ أَکُونَ آثِماً.[/hadith]

علت این که عثمان این درخواست را از امام (ع) کرد، این بود که مردم، پیرامون خانه او را محاصره کرده بودند، او را صدا می کردند و بر سرش فریاد می کشیدند، و به دلیل بدعتهایی که مرتکب شده بود وی را سرزنش می کردند، ثروت بیت المال را به غیر مستحقان می داد و در غیر موردش صرف و خرج می کرد، و بسیاری از اعمال ناشایست دیگر.

نکته بلاغی: شتر آبکش استعاره و کلمه دلو ترشیح آن می باشد که دو فعل اقبل و ادبر، اشاره به وجه شبه آن است.

«بعث الیّ... اخرج»،

امام (ع) در این جمله چگونگی وضع عثمان را در حال محاصره بیان می کند و این که مردم او را در تنگنا قرار داده بودند و او مجبور بود دست نیاز به سوی مردم دراز کند، اما این که از میان مردم و بقیه یاران، این نامه را تنها به علی (ع) نوشت به یکی از دو دلیل زیر بود.

الف-  او، باور داشت که حضرت بزرگترین و شریفترین فرد جامعه است و مردم بیشتر از همه، او را پیروی و اطاعت می کنند و دلهای مردم با وی، می باشد.

ب-  او عقیده داشت که حضرت با مردم سازش کرده و در شورش بر او با آنها شرکت داشته است از این رو انتخاب وی امام را از میان تمام مردم بدون تردید برای او مفید بود، زیرا اگر با میانجیگری امام، مردم از محاصره او، دست برمی داشتند غرض حاصل بود، و اگر این امر حاصل نمی شد، باز هم بعضی از مقاصد عثمان تحقق می یافت از جمله این که متهم شدن آن حضرت به هماهنگی با شورشیان مورد تأیید واقع شده و بهانه ای بود برای کسانی که بعدها به خونخواهی عثمان برخاستند و جنگهای جمل در بصره و صفین را به وجود آوردند.

«و اللَّه... »،

در معنای این جمله چند احتمال وجود دارد: 1-  یکی از شارحان چنین می گوید: حضرت می خواهد بفرماید آن قدر در دفاع از عثمان کوشش کرده ام که با توجه به زیادی خلافها و بدعتهای وی، می ترسم از گنهکاران به حساب آیم.

2-  احتمال دیگر این که به اندازه ای از او دفاع کردم که دیگر خوف جانی برایم دارد زیرا ایستادن در مقابل این همه جمعیت که علیه او قیام کرده اند این گمان را به وجود می آورد که آنان بر من حمله کنند و مرا به قتل برسانند و این خود گناهی است.

3-  احتمال سوم این که می ترسم زیاده روی در دفاع از وی باعث ایجاد اختلاف و کشمکش شود و به منظور دفاع از خود، دست به شمشیر دراز کنم یا با دست خود، کسی را بیازارم و گفته های ناشایست از من یا دیگران صادر شود که این خود گناه است.