[hadith]ألَا وَ إِنَّ الْقَوْمَ اخْتَارُوا لِأَنْفُسهِمْ أَقْرَبَ الْقَوْمِ مِمَّا تُحِبُّونَ [یُحِبُّونَ]، وَ إِنَّکُمُ اخْتَرْتُمْ لِأَنْفُسکُمْ أَقْرَبَ الْقَوْمِ مِمَّا تَکْرَهُونَ؛ وَ إِنَّمَا عَهْدُکُمْ بعَبْد اللَّهِ بْنِ قَیْسٍ بالْأَمْس یَقُولُ إِنَّهَا فِتْنَةٌ، فَقَطِّعُوا أَوْتَارَکُمْ وَ شیمُوا سُیُوفَکُمْ؛ فَإِنْ کَانَ صَادقاً فَقَدْ أَخْطَأَ بمَسیرِهِ غَیْرَ مُسْتَکْرَهٍ، وَ إِنْ کَانَ کَاذباً فَقَدْ لَزمَتْهُ التُّهَمَةُ [التُّهْمَةُ]. فَادْفَعُوا فِی صَدْرِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ بعَبْد اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاس وَ خُذُوا مَهَلَ الْأَیَّامِ وَ حُوطُوا قَوَاصِیَ الْإِسْلَامِ. أَلَا تَرَوْنَ إِلَی بلَادکُمْ تُغْزَی وَ إِلَی صَفَاتِکُمْ تُرْمَی؟[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 8، ص: 583-580

بهترین و بدترین انتخاب:

در بخش گذشته امام(علیه السلام) به معرفی شامیانی که اطراف معاویه را گرفته بودند، پرداخت و آنها را گروهی جاهل و شرور و اوباش معرفی فرمود و در این بخش از خطبه می فرماید: «با آنکه آنها افرادی نادان و فرومایه هستند در مسائل سیاسی بر شما پیشی گرفته اند. برای مسئله حکمین فردی را انتخاب کرده اند (عمرو عاص) که کاملاً حامی منافع نامشروعشان است و شما فردی را برگزیده اید (ابوموسی اشعری) که به طور کامل بر ضد مقاصد و منافع شما و مسلمانان گام بر می دارد. بیایید و این اشتباه بزرگ خود را اصلاح کنید.

می فرماید: «آگاه باشید شامیان برای خویش نزدیک ترین افراد به مقصود و مطلوبشان را انتخاب کرده اند و شما نزدیک ترین افراد را به آنچه از آن ناخشنود هستید برای حکمیّت انتخاب کرده اید»; (أَلاَ وَ إِنَّ الْقَوْمَ اخْتَارُوا لاَِنْفُسهِمْ أَقْرَبَ الْقَوْمِ مِمَّا تُحِبُّونَ، وَ إِنَّکُمُ اخْتَرْتُمْ لاَِنْفُسکُمْ أَقْرَبَ الْقَوْمِ مِمَّا تَکْرَهُونَ).

سپس به معرفی ابو موسی اشعری پرداخته و بی آنکه اشاره به سوابق شوم او کند انگشت روی آخرین فتنه انگیزی او می گذارد و می فرماید: «شما کار عبد الله بن قیس (ابو موسی اشعری) را دیروز (جنگ جمل) به یاد دارید که می گفت: این واقعه فتنه است بند کمانها را ببرید و شمشیرها را در نیام کنید (و هرگز به سوی این میدان حرکت ننمایید در حالی که خودش در جنگ صفین شرکت کرد)»; (وَ إِنَّمَا عَهْدُکُمْ بعَبْد اللَّهِ بْنِ قَیْس بالاَْمْس یَقُولُ: «إِنَّهَا فِتْنَةٌ، فَقَطِّعُوا أَوْتَارَکُمْ(1)، وَ شیمُوا(2) سُیُوفَکُمْ»).

آنگاه در ادامه می افزاید: «اگر او راست می گوید (که این جنگها فتنه است) پس شرکتش بدون اجبار و با میل خود در این میدان نبرد خطا بود و اگر دروغ می گوید، پس متهم است (و شخص متهم و دروغگو نباید برای چنین امر مهمی; یعنی حکمیّت برگزیده شود)»; (فَإِنْ کَانَ صَادقاً فَقَدْ أَخْطَأَ بمَسیرِهِ غَیْرَ مُسْتَکْرَه، وَ إِنْ کَانَ کَاذباً فَقَدْ لَزمَتْهُ التُّهَمَةُ).

جالب اینکه طبق روایتی که مرحوم ابن میثم در شرح نهج البلاغه خود آورده از (سوید بن غفله) نقل می کند که من با ابو موسی اشعری در کنار فرات در زمان خلافت عثمان بودم، ابوموسی روایتی برای من نقل کرد و گفت: من از رسول خدا شنیدم که می فرمود: بنی اسرائیل اختلاف کردند و اختلاف همچنان در میان آنها ادامه یافت تا زمانی که دو نفر حکم گمراه (برای حل اختلاف) برگزیدند آنها گمراه شدند و پیروان خود را نیز گمراه کردند و این امر در امت من نیز واقع خواهد شد. در میان آنها اختلافی پیدا می شود و دو نفر حَکَم، گمراه و گمراه کننده برای حل اختلاف خود انتخاب خواهند کرد. سوید می گوید: من به ابو موسی گفتم: بترس از اینکه یکی از آن دو تو باشی، او پیراهنش را از تن بیرون آورد و گفت از این کار برائت می جویم این گونه که پیراهنم را از خود دور کرده ام. (اشاره به اینکه چنین مأموریتی را نخواهم پذیرفت; ولی همان گونه که می دانیم پذیرفت و پیش بینی معجزه آسای پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) به وقوع پیوست).(3)

سرانجام امام بعد از این تجزیه و تحلیل حساب شده، پیشنهاد مفید و سازنده ای به اصحاب خود می کند و می فرماید: «(اکنون که بالا بردن قرآن بر نیزه ها شما را فریب داده و کار به مسئله حکمیّت کشیده شده و شما آماده نبرد تا پیروزی با لشگر شام نیستید، برای حکمیّت) سینه عمرو عاص را با مشت گره کرده عبد الله بن عباس بکوبید و از فرصت روزگار استفاده نمایید و مرزهای دوردست اسلام را در اختیار بگیرید»; (فَادْفَعُوا فِی صَدْرِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ بعَبْد اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاس، وَ خُذُوا مَهَلَ الاَْیَّامِ، وَ حُوطُوا قَوَاصِیَ(4) الاِْسْلاَمِ).

در پایان این سخن برای ایجاد انگیزه و تحریک غیرت دینی و انسانی آنها می فرماید: «مگر نمی بینید شهرهای شما مورد هجوم دشمن قرار گرفته، نیروهای قدرتمند شما هدف تیر دشمن واقع شده است»; (أَلاَ تَرَوْنَ إِلَی بلاَدکُمْ تُغْزَی وَ إِلَی صَفَاتِکُمْ(5) تُرْمَی؟).

به یقین ابوموسی اشعری ابله، کسی نبود که بتواند در برابر عمرو بن عاص مکار بایستد و بهترین شخص برای مقابله با او مرد نیرومند و هوشمندی چون ابن عباس بود; ولی توطئه های مشترک معاویه و بعضی از اطرافیان خائن امام اجازه این کار را نداد.

نویسنده مصری (عبدالکریم خطیب) در کتابش به نام (علی بن ابی طالب) می نویسد: امام(علیه السلام) ابن عباس را برای مقابله با عمرو بن عاص آماده کرده بود; ولی اصحاب امام اختلاف کردند، و اشعث بن قیس (منافق) در رأس گروهی بود که با انتخاب ابن عباس مخالف بود و اشعث همان کسی بود که به اتفاق قومش مسئله تحکیم را بر علی تحمیل کرد و شکی نیست که او رابطه محکمی با معاویه داشت (و این توطئه به اتفاق طرفین صورت می گرفت).

مرحوم مغنیه در شرح نهج البلاغه خود بعد از نقل مطلب بالا از کتاب علی بن ابی طالب می نویسند: «آنچه را خطیب در اینجا آورده به طور کامل هماهنگ با چیزی است که طه حسین در کتاب علی و بَنوه در شرح خطبه 19 نهج البلاغه آورده و می گوید: اشعث و عمرو بن عاص توطئه بالا بردن قرآنها بر سر نیزه ها و انتخاب حکمین را از پیش طراحی کرده بودند».(6)

مرحوم مغنیه در ادامه این سخن از کتاب خطیب چنین نقل می کند: «عمرو بن عاص در تمام منافعی که به معاویه از ناحیه مسئله حکمین می رسید شریک بود، زیرا فرمان حکومت مصر را در دست داشت در حالی که ابن عباس خالصانه در خدمت حکومت اسلامی بود. آیا کسی که برای مطامع مادی کار می کند با کسی که برای خدا عمل می کند یکسان است؟ چرا آن گروه از ابن عباس می ترسیدند؟ آنها از این بیم داشتند که عمرو عاص را از توطئه ای که از پیش آماده شده بود و جز انسان هوشمندی چون ابن عباس متوجّه آن نمی شد باز دارند.(7)

پایان جنگ صفین از طریق توطئه برافراشتن قرآنها برسر نیزه ها در آستانه شکستِ لشکر معاویه و سپس داستان حکمین، یکی از دردناک ترین فرازهای تاریخ اسلام است و رنج و مصیبتی که امام امیرمؤمنان(علیه السلام) از این ماجرا کشید بی نظیر بود; کاری که توسط گروهی بی ایمان و دنیاپرست و فرومایه انجام گرفت.

ما درباره داستان حکمین و حوادث مربوط به آن ذیل خطبه های 125 و 127 و 177 به قدر کافی بحث کرده ایم.


پی نوشت:

  1. «اوتار» جمع «وتر» بر وزن «سفر» به معنای زه کمان است که دو سر کمان را با آن می بندند و حالت قوسی به آن می دهد و هنگامی که زه را می کشند حالت قوسی بیشتر می شود سپس وقتی زه را رها کردند، چوبه تیر را که به آن تکیه دارد به جلو پرتاب می کند. و قطع اوتار در عبارت بالا کنایه از این است که اقدام به تیر اندازی نشود.

  2. «شیموا» از ریشه «شیم» بر وزن «عیب» به معنای شمشیر را کشیدن و در غلاف کردن گرفته شده است.

  3. این روایت را نخست ابن ابی الحدید در جلد 13، صفحه 215 در شرح خطبه مورد بحث آورده و سپس مرحوم ابن میثم و علاّمه شوشتری در شروح خود نیز همین خطبه را آورده اند.

  4. «قواصی» جمع «قاصیه» به معنای طرف و ناحیه است و «قواصی الاسلام» اشاره به اطراف عراق و حجاز و مناطق دیگری است که زیر پوشش حکومت امیر مؤمنان علی(علیه السلام) قرار داشت.

  5. «صفات» مفرد و در اصل به معنای سنگ صاف است و به صورت کنایه از قوت و قدرت استعمال می شود و گاه آن را به سرزمین حیات و زندگی تفسیر کرده اند که انسان آن را صاف و منظم می کند.

  6. شرح نهج البلاغه مرحوم مغنیه، ج 3، ص 362.

  7. همان مدرک، ص 363.