[hadith]و من کلام له (علیه السلام) فی شأن الحَکَمین و ذمّ أهل الشام:

جُفَاةٌ طَغَامٌ وَ عَبیدٌ أَقْزَامٌ، جُمِعُوا مِنْ کُلِّ أَوْبٍ وَ تُلُقِّطُوا مِنْ کُلِّ شَوْبٍ، مِمَّنْ یَنْبَغِی أَنْ یُفَقَّهَ وَ یُؤَدَّبَ وَ یُعَلَّمَ وَ یُدَرَّبَ وَ یُوَلَّی عَلَیْهِ وَ یُؤْخَذَ عَلَی یَدَیْهِ؛ لَیْسُوا مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ وَ لَا مِنَ الَّذینَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإِیمانَ.[/hadith]

امام (ع) اول این خطبه را به عیبجویی اهل شام اختصاص داده تا مردم را از آنها متنفر کند، و آنان را بردگان نامیده است به علت این که برخی از آنان از بردگان بودند و یا به سبب این که با تمام وجود وابسته به دنیا و اهل آن بودند قضیه بطور مهمل بیان شده که شامل بعضی موارد می شود. چهار کلمه مرفوع در اول خطبه هر کدام خبر برای مبتدای محذوف هستند که مبتدا در هر کدام ضمیر «هم» می باشد. فعل «جُمعوا»، در محل رفع است از باب این که صفت برای اقرام باشد، احتمال دیگر این که خبر پنجم برای مبتدای محذوف باشد، در عبارت من ینبغی همین احتمال می رود.

«یولّی علیه و یؤخذ علی یدیه... لیسوا»،

این جمله ها کنایه از این است که مردم نادان و سفیه هستند و شایستگی آن را ندارند که امری به ایشان واگذار شود و مسئولیتی به عهده بگیرند بلکه به دلیل کودنی و کم خردی شان باید تحت قیمومیّت دیگری واقع شوند و جلو تصرفاتشان گرفته شود و این که می فرماید: این مردم از مهاجران و انصار نیستند در مورد مذمت آنان است زیرا انتساب به مهاجران و انصار خودش علت کمال است پس نبودن آن دلیل نقص خواهد بود، و نیز این که ایشان از جمله «الذین تبوّؤوا الدار» نیستند، و آنها انصار و اهل مدینه بودند که دو سال پیش از هجرت پیغمبر اکرم اسلام آورده بودند و مسجدهایی در مدینه ساختند و خدا در کتاب با عزّت خود قرآن آنان را ستوده و چنین می فرماید: و هم جماعت انصار، که پیش از هجرت مهاجران، مدینه را خانه ایمان کردند، و مهاجران را که به سوی آنها آمدند دوست می دارند... تا جمله «فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»، در نسخه سیّد رضی متن خطبه «تبوّؤوا الدار»، است ولی در بقیه نسخ و الایمان هم دارد، و این که حضرت با اقتباس از قرآن ایمان را مسکن و اقامتگاه مؤمنان نخستین مدینه دانست به عنوان استعاره ذکر شده زیرا ایمان را به منزل تشبیه کرده است به دلیل آن که بر ایمان پا بر جا بودند و دلهایشان به سبب آن با آرامش و ثبات بود، و احتمال می رود که نصب کلمه ایمان از باب مفعول فعل محذوف باشد یعنی «لازموا الایمان» پیوسته ایمان را همراه داشتند مثل قول شاعر:

«و رایت زوجک فی الوغا            متقلّدا سیفا و رمحا»

که در تقدیر و معتقلا رمحا می باشد و عامل مفعول محذوف است.