[hadith]و من کلام له (علیه السلام) بعدَ أن أقدم أحدهم علی الکلام فحصر، و هو فی فضل أهل البیت، و وصف فساد الزمان:

أَلَا وَ إِنَّ اللِّسَانَ بَضْعَةٌ مِنَ الْإِنْسَانِ، فَلَا یُسْعِدُهُ الْقَوْلُ إِذَا امْتَنَعَ وَ لَا یُمْهِلُهُ النُّطْقُ إِذَا اتَّسَعَ؛ وَ إِنَّا لَأُمَرَاءُ الْکَلَامِ وَ فِینَا تَنَشَّبَتْ عُرُوقُهُ وَ عَلَیْنَا تَهَدَّلَتْ غُصُونُهُ.[/hadith]

چنان که نقل می کنند امام (ع) این سخن را در حادثه ای ایراد فرمود که موقعیت چنان ایجاب می کرد یک روز حضرت به خواهر زاده خود جعده بن هبیره مخزومی دستور داد که برای مردم سخنرانی کند و او رفت بالای منبر ولی نتوانست حرف بزند، در این حال حضرت خود برخاست در عرشه منبر قرار گرفت و سخنرانی طولانی ایراد فرمود که این قسمت از آن را سید رضی در این جا به رشته تحریر در آورده است.

مرجع ضمیر متصل در «یسعده و یمهله»، لسان، و مرجع ضمیر مستتر در «امتنع و اتّسع» انسان است و معنای جمله این است که چون زبان عضوی از انسان است و از نظر به کارگیری در اختیار اوست، پس هر گاه آدمی به دلیل گرفتاری و حادثه ای آمادگی برای سخن گفتن نداشته باشد زبان نیز قادر به تکلّم نخواهد بود، و بر عکس اگر برای سخن گفتن داعی داشته و به نور معارف و علوم گسترش یافته باشد، زبان مهلت آرامش و سکوت ندارد بلکه خود به خود سخن بر زبان جاری می شود.

در مرجع ضمیر «امتنع و اتسع» احتمال دیگری هم هست که اوّلی به قول و دوّمی به نطق برگردد یعنی هر گاه قول از تبعیت انسان سرپیچی کند پس زبان را کمک نمی کند و باعث سکون و لکنت آن می شود، ولی اگر اندیشه و نطق به آسانی در ذهن او حضور یابد به زبان مهلت آرامش نمی دهد.

«و انّا لامراء الکلام»،

در این عبارت امام (ع) کلمه امراء را برای خود و خاندانش استعاره آورده به دلیل این که ایشان زمان سخن را در اختیار دارند و مانند فرمانروایان در متصرّفات خود، در آن دخل و تصرف می کنند و لفظ عروق را از استعدادهای سخن که در قلوب آنان قرار دارد و نیز تنشّب که به معنای تعلّق و رابطه محکم است و همچنین عصون را به عنوان استعاره آورده است زیرا، چنان که شاخه های درختان میوه باعث می شود که آدمی به آسانی دسترسی به میوه پیدا کرده و از آن استفاده کند، زمینه های خدادادی به این خانواده نیز سخنگویی را بر ایشان آسان ساخته است، و لفظ تهدّلت را هم که به معنای آویخته شدن است به عنوان ترشیح برای این استعاره ذکر فرموده است.