[hadith]تأدیب الأغنیاء:

أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ لَا یَسْتَغْنِی الرَّجُلُ وَ إِنْ کَانَ ذَا مَالٍ عَنْ [عَشیرَتِهِ] عِتْرَتِهِ وَ دفَاعِهِمْ عَنْهُ بأَیْدیهِمْ وَ أَلْسنَتِهِمْ، وَ هُمْ أَعْظَمُ النَّاس حَیْطَةً مِنْ وَرَائِهِ وَ أَلَمُّهُمْ لِشَعَثِهِ وَ أَعْطَفُهُمْ عَلَیْهِ عِنْدَ نَازلَةٍ إِذَا [إِنْ] نَزَلَتْ بهِ، وَ لِسَانُ الصِّدْقِ یَجْعَلُهُ اللَّهُ لِلْمَرْءِ فِی النَّاس خَیْرٌ لَهُ مِنَ الْمَالِ [یُوَرِّثُهُ غَیْرَهُ] یَرِثُهُ غَیْرُهُ. أَلَا لَا یَعْدلَنَّ أَحَدُکُمْ عَنِ الْقَرَابَةِ یَرَی بهَا الْخَصَاصَةَ أَنْ یَسُدَّهَا بالَّذی لَا یَزیدُهُ إِنْ أَمْسَکَهُ وَ لَا یَنْقُصُهُ إِنْ أَهْلَکَهُ، وَ مَنْ یَقْبضْ یَدَهُ عَنْ عَشیرَتِهِ فَإِنَّمَا تُقْبَضُ مِنْهُ عَنْهُمْ یَدٌ وَاحِدَةٌ وَ تُقْبَضُ مِنْهُمْ عَنْهُ أَیْدٍ کَثِیرَةٌ، وَ مَنْ تَلِنْ حَاشیَتُهُ یَسْتَدمْ مِنْ قَوْمِهِ الْمَوَدَّةَ.

[قال السید الشریف أقول ... و ما أحسن المعنی الذی أراده (علیه السلام) بقوله و من یقبض یده عن عشیرته ... إلی تمام الکلام فإن الممسک خیره عن عشیرته إنما یمسک نفع ید واحدة فإذا احتاج إلی نصرتهم و اضطر إلی مرافدتهم قعدوا عن نصره و تثاقلوا عن صوته فمنع ترافد الأیدی الکثیرة و تناهض الأقدام الجمة].[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 2، صفحة 26-17

سپس حضرت در ادامه بحث تربیتی خود خطاب به مردم می فرماید: «ایّها النّاس... انّه لا یستغنی الرّجل»:

«ای مردم... محققا انسان بی نیاز نیست.» در فراز گذشته فقرا و مستمندان را از تعرّض به ثروتمندان و حسد بردن به آنان نهی فرموده است، در این بخش از گفتار، روی سخن با اغنیا و متوجّه ساختن آنان به وظیفه شان در حق فقرا و خویشاوندان و اقربا و بطور کلی افراد جامعه شان می باشد. آنان را به عدالت و رعایت انصاف، در زمینه امور مالی و هزینه زندگی مستمندان فرمان می دهد تا شیرازه کار از دو سوی محکم و استوار شود.

حضرت علی (ع) ثروتمندان را از دو نظر بر توجّه به فقرا و مستمندان و ترجیح بذل مال بر جمع و کنز آن تشویق فرموده اند به ترتیب ذیل:

1-  اوّل آن که اغنیا از فقرا و مستمندان بی نیاز نیستند، هر چند از لحاظ مالی، بی نیاز باشند. زیرا ثروتمند، بداشتن مال و منال، از مددکار مستغنی نیست یارانی را می طلبند که، با دست توانمندشان، هجوم دشمنان را دفع کنند و با زبان گویایشان جلو بدگویی عیبجویان را ببندند. روشن است که حاجتمندترین افراد به داشتن یار و مددکار و پشتیبان، ثروتمندترین افرادند. این حقیقت را در باره پادشاهان و امثال آنها، صاحبان مال و مکنت ببینید.

سزاوارترین افراد، که هیچ کس از داشتن آنها و همراهی شان بی نیاز نیست، فامیل و نزدیکان انسانند، زیرا اقربا و خویشان به لحاظ عاطفی از همه مهربانترند، و بیش از هر کس مدافع و جانبدار شخص می باشند. نزدیکان، در پریشانی خاطر و پراکندگی احوال، او را مدد می کنند و اگر گرفتاری همچون فقر و بی چیزی و مانند آن به انسان، روی آورد، مهربانی و کمک می کنند. البتّه، قرابت و خویشاوندی، این شفقت و مهربانی را ایجاب می کند. 

2-  سبب دوّم، توجّه دادن اغنیا و آگاه کردن آنان به فایده یکی از دو امر است: گردآوری مال و منال یا در راه خدا انفاق کردن آن کدام برتر و بهتر است. سخن حضرت این است «و لسان الصّدق یجعله اللّه للمرء»: «زبان راستگویی که خداوند برای انسان قرار می دهد...» منظور از «لسان الصدق» نام و آوازه و حسن شهرت در میان مردم است، که نتیجه بذل مال و انفاق در راه خداست. اما فایده جمع آوری مال و نبخشیدن آن، میراث گذاری برای دیگران است. با توجّه به این دو نتیجه، فایده برتری بخشش، بر جمع آوری و کنز آن روشن می شود. 

امیر مؤمنان (ع) هر چند مردم را بدین دلیل که بذل مال موجب حسن شهرت و نام نیک، در میان جامعه می شود، ترغیب به بخشش فرموده اند، اما مقصود آن حضرت، از انگیزش، جز خیر و نیکی برای فقرا، و استواری دوستی در میان آنان و تربیت ثروتمندان، و در روی گرداندن از جمع مال به بذل و انفاق و برکناری از دوستی و جمع مال و ثروت، چیز دیگری نیست زیرا در عرف مردم حسن شهرت و آوازه بلند، در بذل مال از نتایج حقیقی آن، یعنی کسب مراتب و درجات عالی آخرت که مورد نظر آن حضرت است رغبت انگیزتر و در نفوس مؤثّرتر است. هرگاه باب بذل و بخشش باز شود و نفوس انسانی بر کار خیر تمرینی را آغاز کند، نهایتا درخواهد یافت، که بهترین هدفی که مال برای آن باید صرف شود همان هدفی است که شارع مقدس تعیین و ترغیب کرده است. 

بخشش و انفاق، طبق قصد شارع نتایج مهمّی را به بار می آورد، از جمله:

1-  دوستی با فقرا را، که نظام بخشیدن به خیرخواهی است، استوار می دارد.

2-  وحدت اجتماعی را بخصوص میان خویشان و اقربا برقرار می سازد زیرا برقراری دوستی و اتحاد در یک نظام اجتماعی متعادل از واجبات است و به مصلحت دنیا و آخرت انسان است.

بدین استدلال، وقتی که انسان از فامیل و دوستان در زندگی بی نیاز نباشد، گرامی داشتن و نواختن آنان با بذل مال بهترین وسیله نفع بردن از آنها، در مقابل جانبداری و حمایتی است که اقربا و خویشان از انسان به عمل می آورند. پس شایسته است، که مراعات حال آنها را واجب دانست و به مختصری از ما زاد مال، که گسیختگی زندگیشان را سامان می بخشد، گرامی شان داشت. 

نتیجه بحث: فکر این موضوع که فایده جمع مال به ارث گذاشتن است و بس، و این بی حاصلی برای انسان موجب برهم زدن شادیهای زندگی است، کفایت می کند که انگیزه خوبی برای بخشش و دست کشیدن از محبت و جمع آوری مال باشد البته برای کسی که، با دیده بصیرت، به عاقبت امر بنگرد موفقیت جز از ناحیه خداوند میسور نیست. 


بخش دوم خطبه با این جمله آغاز می شود: «الا لا یعدلن عن القرابة»: «آگاه باشید از خویشان فقیر و بی چیز کناره گیری نکنید».

شارح بدواً بعضی لغات و حالات را توضیح می دهد: فعل یرای از نظر اعراب، در محل نصب است، چون حال است برای فاعل «یعدلن» فعل ان یسدّها از نظر اعراب در محل جرّ است، زیرا بدل از عن القرابة است با توضیح معانی و حالات بعضی از لغات: مقصود حضرت از بخش پایانی خطبه، تأیید و تأکید بر مطالبی است که قبلا به منظور تشویق و تحریص به بذل مال و انفاق به مستمندان بخصوص اقربا و خویشان متذکر شدند و اگر بخش دوّم را به طریقی به بخش اول خطبه ربط دهیم، بخش آخر خطبه بمنزله نتیجه بیان حضرت خواهد بود. 

حاصل فرمایش آن بزرگوار از جمله «الا لا یعدلن... تا اید کثیرة»، نهی از خرجهای خدا ناپسندانه است. 

حضرت، فعل «ان یسدّها» را که در معنی حقیقی بازداشتن جسمی از جسمی به صورت حسّی به کار می رود، در بازداشتن و ممنوعیّت معقول، که جلوگیری از تزلزل و از هم گسیختگی زندگی انسانی باشد، بطور کنایه استعاری، به کار برده اند. 

با توضیحی که داده شد، مضمون بیان آن بزرگوار این است که انسان نباید از اقربا، و خویشانی که در وضع زندگیشان، آشفتگی می بیند فاصله بگیرد و از ترمیم اختلالات و از هم پاشیدگی وضع آنها، بوسیله ما زاد مالی، که زیادی و نقصانش در حال انفاق کننده تأثیری ندارد، خودداری کند. 

بعضی ظاهر کلام حضرت «لا یزیده...» را در نظر گرفته و به صورت اشکال مطرح کرده اند که: مال هر چند اندک باشد، وقتی بدیگر اموال اضافه شود و انفاق نگردد، مال انسانی را فزونی می بخشد، و اگر با انفاق نقصان یابد مال انسانی را کم می گرداند. چگونه فرموده اند: «لا یزیده ان امسکه» اگر نبخشد مال را زیاد نمی کند. «و لا ینقصه ان اهلکه»: و اگر ببخشد چیزی را کم نمی گرداند.

این اشکال به دو طریق قابل پاسخگوئی است:

اول آن که محتمل است، حضرت زیادی و نقصان را، بطور مطلق در مال نسبت به خود مال اراده نفرموده باشند، بدین شرح که ضمیر یزیده و ینقصه به شخص انفاق کننده برگردد، نه بمال و ثروت، بدین معنی که امساک یا بخشش، زیادی و نقصانی در شخص پدید نمی آورد. این فزونی و یا کمبود جزئی، تأثیر چندانی به حال انفاق کننده ندارد زیرا مقدار اضافیی که در مال انسان باشد، به اندازه ای که بتوان بر حسب شریعت، ضرورتش را تحمّل کرد، بهبود بخشی حال انسان معتبر نیست و کمبود این مقدار هم، در آشفتگی و فساد حال انسان بی تأثیر است. 

با این وصف اگر ما زاد مال را نگه دارد، تغییر محسوسی در وضعش پدید نمی آید، و اگر ببخشد، چیزی کم نمی شود. در همین زمینه است که انسان به عنوان نصیحت و اندرز، به شخصی که کاری را بر خود سخت می گیرد، و لازم است که پند دهنده آن را سهل و آسان جلوه دهد می گوید:

این کاری است، که اگر ترک کنی، ضرری ندارد، و اگر انجام دهی، سودی عایدت نمی کند، یعنی در صلاح حال تو چندان تاثیری ندارد. 

جواب دوم: محتمل است که منظور حضرت از زیادی و نقصان، اجر و پاداش اخروی و مدح و ستایش دنیوی باشد یعنی انفاق نکردن مال و نگهداری آن شایستگی انسان را، در نزد خداوند فزون نمی گرداند ولی در نزد مردم، موجب فساد حال شخصی می شود. 

امّا در نزد خداوند، خودداری از بخشش ما زاد مال، به بندگان خداوند که شدیدا بدان نیاز دارند در آخرت، موجب بدبختی بزرگ و عذاب دردناک می گردد. 

به دلیل فرموده حق تعالی که: «... یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّ کَثِیراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوالَ النَّاس بالْباطِلِ وَ.» اما در نزد مردم نیز موجب فساد حال می گردد در این باره کافی است که پیرامون گفته های مردم در بدگوئی از بخل و بخل کنندگان مطالعه کرد تا این حقیقت را دریافت. از طرفی بخشش و انفاق مال به مستمندان هم سبب نقصان نمی شود. 

امّا در نزد خداوند، به دلیل وعده هائی، که به انفاق کنندگان در راه خود، از پاداشهایی خوب و ثوابهای بزرگ داده و فرموده است: «الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِی سَبیلِ اللَّهِ ثُمَّ لا یُتْبعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنًّا وَ لا أَذیً...». 

در نزد مردم نیز انفاق نقصان آور نیست زیرا، همگان بر ستایش بخشندگان و صاحبان جود و انفاق، نظر داشته و کتابهای نظم و نثر، انباشته از مدح و ستایش آنان است. 

در باره سخن حضرت: و من یقبض یده عن عشیرته توضیح و شرح همان است که سید رضی بیان کرده است، و آن عبارت از این بود که شخص هرگاه خیر و نیکی را از بستگانش دریغ کند، در حقیقت دست واحدی نفع و خیر را از آنان باز داشته، و هرگاه همین شخص نیازمند یاری اقربا و خویشانش باشد، از یاری و کمک به او سرباز می زنند. پس در واقع از خود یاری دهی، دستهای فراوانی را منع کرده است. شرح سید رضی (ره) پیرامون این جمله هر چند جالب و خوب است، ولی نیاز به تکمیل و توضیح بیشتری دارد که جنبه استدلالی پیدا کند. و بیان استدلال بدین شرح است: وقتی انسان، نفع و سودش، با دستهای زیاد، کاملتر از نفعی که در خودداری از انفاق و بخشش بدیگران می برد بیشتر باشد، واجب است که با اعطا و بخشش به وسیله دست واحد (دست انفاق کننده) از منافع دستهای زیادی دستهای انفاق شده، مورد انفاق بهره مند شود در غیر این صورت، با خودداری از نفع مختصری که با دست واحدی انجام گرفته، موجب خودداری، دستهای زیادی از نفع رسانی به خود شده، سود بزرگی را بر خویشتن تباه ساخته است. بنا بر این توجّه، به سود اندک و آنی، سبب از بین رفتن منفعت بزرگتری شده است. این امر، نقض غرض و نادانی و ناآگاهی است.

در تکمیل مطلب فوق حضرت می فرماید: «و من تلن حاشیته من قومه المودّة»: «آن که برخوردش را، با اطرافیانش، سهل و آسان کند، دوستی خویشان و نزدیکانش را استمرار بخشیده است.» این جمله حضرت در تکمیل تربیت ثروتمندان، بیان شده که سود خوش برخوردی و ملاطفت به اغنیا برمی گردد و رشته مصلحت در جهان از فروتنی و خوش برخوردی با مردمان، نظام می یابد. 

حضرت با بیان نتیجه ای که برای هر خردمندی مطلوب است، ثروتمندان را به تواضع واداشته اند، که عبارت از استمرار دوستی و محبّت با مردم است. فروتنی و خوش برخوردی، به نفع خود اغنیاست و سبب می شود که، مستمندان نسبت به آنها احساس نفرت نکنند، این نتیجه و ثمره همان مصلحتی است، که ثروتمندان جویای آن هستند. 

خداوند متعال با همین طریقه و روش پیامبرش (ص) را تربیت فرموده است، آنجا که دستور می دهد: «وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ» به حقیقت روشن است، که رمز این دستور، ایجاد مهربانی و محبّت، در میان مسلمانان و احساس آرامش، در کنار رسول خدا (ص) است و با این طرز رفتار، سخن آن حضرت را پذیرفته، و با اعتماد به کلامش، اطرافش را می گیرند. 

پر واضح است که هیچ یک از این فواید، در زمینه بدخلقی و خود بزرگ بینی حاصل نمی شود چنان که خداوند می فرماید: «فَبما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْب لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ...» توضیح مطلب فوق پیرامون تربیت ثروتمندان، بدین سبب بود که منظور از حاشیته خطاب به اغنیا باشد. اما اگر مقصود از لفظ «حاشیته» در کلام حضرت، خدمت گزاران و پیروان باشند، سخن حضرت، به طریق دیگر جنبه تربیتی و فروتنی برای آنان را دارد، به شرح ذیل: قاعدة، خدمتکاران و اطرافیان، حافظ آبروی انسانند، و درجه خردمندی شخص را تعیین می کنند. مدیریّت، حسن تدبیر، مصلحت و شایستگی انسان، به میزان سختگیری و درشتخویی، و یا نرمخویی و فروتنی خدمتکاران او نسبت به مراجعه کنندگان و مردم بستگی دارد و موجب نزدیکی، یا دوری، خشم یا محبّت، انس یا کدورت انسانها می شود. حکیمی در این باره گفته است: خدمتکاران و اطرافیان به منزله اعضای بدن هستند. دربان شخص آبروی او، نویسنده اش دل او، فرستاده اش زبان او خدمت گزارش دست و پا و چشم اوست. 

چنان که هر یک از اعضا لازم است به وظیفه خود بدرستی عمل کنند، تا کارها به سامان برسد، جانشینان این اعضا نیز لازم است که بدرستی عمل کنند همچنان که خردمندان، به ترک وظیفه درست هر یک از اعضاء انسان را ملامت می کنند با عدم انجام وظیفه صحیح این افراد نیز انسان را ملامت می نمایند. 

همچنان که دوستی انسانها با فروتنی و خوش برخوردی خود انسان ادامه می یابد، خدمت گزاران نیز با رعایت آداب و رسوم نیک مورد قبول جامعه، موجب ادامه محبت می شوند. 

از با اهمیت ترین و سودمندترین خصلتها، خوش برخوردی، و ترک تکبّر نفرت زا می باشد. قضاوت مردم، بر پایه خوبیها و بدیهایی که خدمت گزاران شخص دارند، قرار دارد. هر چند قضاوت صحیح در این باره این است که بگوییم اکثرا چنین است.

شریف رضی در باره فصاحت کلام حضرت می گوید: عجب معنای بلند و تعجّب انگیزی را با جمله: «و من یقبض عن عشیرته ...» اراده فرموده اند، زیرا آن که خیر و نیکی را از خویشانش، دریغ می دارد، در حقیقت یک دست است که بخشش را از آنها دریغ داشته است، ولی وقتی به یاری آنان احتیاج پیدا کند و به کمک آنها نیاز شدید داشته باشد، گروه زیادی از یاری دادن به او باز می ایستند و از فریادرسی او خودداری می کنند. در نتیجه از یاری دستهای زیادی محروم شده، و از قیام و اقدام قدمهای استوار گروه زیادی بی بهره مانده است.