[hadith]و من دعاء له (علیه السلام) یَلتجِئ إلی اللّه أن یُغنِیَه:

اللَّهُمَّ صُنْ وَجْهِی بالْیَسَارِ وَ لَا تَبْذُلْ جَاهِیَ بالْإِقْتَارِ، فَأَسْتَرْزقَ طَالِبی رِزْقِکَ وَ أَسْتَعْطِفَ شرَارَ خَلْقِکَ، وَ أُبْتَلَی بحَمْد مَنْ أَعْطَانِی وَ أُفْتَتَنَ بذَمِّ مَنْ مَنَعَنِی، وَ أَنْتَ مِنْ وَرَاءِ ذَلِکَ کُلِّهِ وَلِیُّ الْإِعْطَاءِ وَ الْمَنْعِ، «إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیر».[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 8، ص: 433-425

وَمِن کلامٍ لَهُ عَلیهِ السَلامُ

یَلْتَجِأُ إلَی اللَّهِ أنْ یُغْنِیَهُ.

از دعاهای امام علیه السلام است در آن از خدا تقاضا می کند که از همگان بی نیازش کند.

خطبه (دعا) در یک نگاه:

همان گونه که از عنوان بالا روشن شد هدف اصلی امام علیه السلام در این دعا درخواست غنا و بی نیازی از غیر اوست، چرا که نیاز به دیگران گاه سبب مدح و ستایش آنها می شود در حالی که شایسته چنان مدحی نیستند و گاه سبب نکوهش منع کنندگان می گردد در حالی که شاید مستحق چنان نکوهشی نباشند

و از آن بدتر اینکه انسان دست نیاز به سوی شرار خلق دراز کند و در واقع این دعا به عنوان تعلیم به همه مردم مخصوصاً پیروانش ذکر شده، زیرا مقام امام علیه السلام از آن بالاتر است که به سراغ بدان برود یا مدح و ثنایی از آنان بکند

.

از خلق شرور بی نیازم کن!

امام(علیه السلام) در این دعای کوتاه، ضمن هشت جمله مطالب پرمعنایی ذکر می کند که هم دعاست و هم درس اخلاق. نخست در ضمن دو جمله اصل دعا را بیان کرده عرضه می دارد: «خداوند آبرویم را با بی نیازی محفوظ دار و شخصیتم را بر اثر فقر ضایع مکن!»; (اَللَّهُمَّ صُنْ(1) وَجْهِی(2) بالْیَسَارِ(3)، وَ لاَ تَبْذُلْ جَاهِیَ(4) بالاِْقْتَارِ(5)).

منظور از «یسار» (بی نیازی) غنا و توانگری به آن معنا که در عرف است نیست، بلکه منظور بی نیازی از دیگران و داشتن زندگی توأم با عفاف و کفاف است وگرنه غنای به آن معنا، گاه سبب بی آبرویی هم می شود.

جمله «وَ لاَ تَبْذُلْ جَاهِیَ بالاِْقْتَارِ» با توجّه به اینکه «ولا تبذل» از ریشه «بذل» است و «بذل» دو معنا دارد: یکی بخشیدن و از دست دادن و دیگری کهنه کردن و ضایع ساختن، دو تفسیر متفاوت دارد: نخست اینکه «خداوندا شخصیت مرا با فقر از من مگیر» و دیگر اینکه «شخصیت مرا با فقر به ابتذال مکشان».

سپس بعد از آن در چهار جمله به آثار فقر و نیازمندی به دیگران پرداخته، می فرماید: «در نتیجه از کسانی درخواست روزی کنم که آنها خود، از تو روزی می طلبند و از افراد بدکردار و پست، خواستار عطوفت و بخشش گردم و سرانجام به ستودن آن کس که به من چیزی عطا کرده، مبتلا شوم (هر چند شایسته ستایش نباشد) و به نکوهش کردن آن کس که مرا محروم داشته گرفتار گردم، هر چند در خور نکوهش نباشد»; (فَأَسْتَرْزقَ طَالِبی رِزْقِکَ، وَ أَسْتَعْطِفَ شرَارَ خَلْقِکَ، وَ أُبْتَلَی بحَمْد مَنْ أَعْطَانِی، وَ أُفْتَتَنَ بذَمِّ مَنْ مَنَعَنِی).

در پایان می فرماید: «این در حالی است که تو در ماورای همه اینها سرپرست و صاحب اختیار بخشش و منع هستی و تو بر هر چیز توانایی»; (وَ أَنْتَ مِنْ وَرَاءِ ذلِکَ کُلِّهِ وَلِیُّ الاِْعْطَاءِ وَ الْمَنْعِ; «إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْء قَدیرٌ»).

امام(علیه السلام) در این عبارت کوتاه به چهار اثر سوء فقر و نیازمندی که در دو مرحله انجام می شود، اشاره فرموده: نخست می فرماید: حدّاقل چیزی که بر آن مترتّب می شود این است که دست نیاز به سوی نیازمندان درگاه تو دراز کنم و از آن بدتر اینکه حلّ مشکل در دست بدان و افراد پست قرار بگیرد که راستی زندگی کردن در چنان شرایطی برای افراد با ایمان و با شخصیت بسیار سخت و دردناک است.

در مرحله دوم; یعنی پس از درخواست اگر طرف مقابل، اجابت کند انسان ناگزیر از مدح و ستایش اوست و ای بسا انسانی باشد که هرگز شایسته مرگ نیست و اگر از کمک کردن به دلایل خاصّی دریغ دارد زبان به نکوهش او بگشایم در حالی که ای بسا در خور نکوهش و مذمت نباشد و خودش مشکلات اهمّی دارد که باید به آنها برسد; ولی از آنجایی که «صاحِبُ الْحاجَةِ لا یَری إلاّ حاجَتَهُ; حاجت مند جز حاجت خود را نمی بیند»(6) همین که دست ردّ بر سینه من زد من او را متّهم به بخل و خسیس بودن می کنم در حالی که چه بهتر آب را از سرچشمه بگیرم و رو به درگاه تو آورم که تو ولیّ اعطا و منعی و بر هر چیز قادری!

بدیهی است روح بلند و بزرگ امام(علیه السلام) هرگز چنین اموری را نمی پذیرد، هر چند گرفتار نیازمندی باشد. امام می خواهد آثار طبیعی فقر را که در بسیاری از مردم آشکار است بیان فرماید تا بکوشند و با فقر مبارزه کنند و هرگز دست نیاز به سوی کسی دراز نکنند.


نکته:

آثار زیانبار فقر:

گرچه در روایات متعددی از فقر ستایش شده، مانند حدیث معروف پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله): «اَلْفَقْرُ فَخْری وَ بهِ أفْتَخِرُ» و روایت امام صادق(علیه السلام): خداوند به حضرت موسی(علیه السلام) فرمود: «إذا رَأَیْتَ الفَقْرَ مُقبلا فَقُلْ مَرْحباً بشعارِ الصّالِحینَ وَ اِذا رَأَیْتَ الْغِنی مُقْبلا فَقُلْ: ذَنْبٌ عُجِّلَتْ عُقُوبَتُهُ; هنگامی که دیدید فقر روی آورده بگو ای شعار صالحین خوش آمدی و هنگامی که ببینی غنا روی آورده بگو لابد گناهی از من سر زده که مجازاتش به سرعت فرا رسیده»(7) و روایات دیگری مانند آن.

ولی روشن است که فقر به معنای تهیدستی مخصوصاً در آنجا که بر اثر تنبلی و کوتاهی و ضعف مدیریت حاصل شود نه مایه افتخار است و نه شعار صالحان، بلکه سبب ذلّت و خواری و آلودگی به انواع گناهان است.

مایه افتخار، فقر الی الله است، چرا که عالم همه نیازمندند و خداوند بی نیاز: (یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَآءُ إِلَی اللهِ وَاللهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ)(8) و این شبیه همان چیزی است که در حدیث امیرمؤمنان(علیه السلام) آمده است که عرضه می داشت: «کَفی بی عِزّاً أنْ أکُونَ لَکَ عَبْداً وَ کَفی بی فَخْراً أنْ تَکُونَ لی رَبّاً».(9)

یا اینکه منظور از فقر، زندگی ساده و خالی از تشریفات و تکلّفات است در برابر ثروتی که موجب مستی و غرور و تشریفات و تجمّلات می شود.

تعبیر به «شعار الصالحین» از فقر و تعبیر به «مجازات زودرس» از غنا، گواه روشنی بر این معناست، زیرا شعار صالحان به یقین چیزی است که موجب صلاح و فلاح باشد; مانند زهد و ساده زیستی و عقوبت گناه، مربوط به چیزی است که گناه آلود باشد.

این احتمال نیز وجود دارد که قسمتی از این روایات که در آن مدح فقر آمده، اشاره به فقر تحمیلی باشد که بر اثر انجام وظیفه دامنگیر انسان می شود; مثلا در آغاز اسلام گروه عظیمی از مسلمانان مجبور به مهاجرت از مکّه به مدینه شدند و هرگز نتوانستند امکانات خویش را در مکّه، به مدینه منتقل کنند و طبعاً در آنجا گرفتار فقر شدیدی شدند و یا مسلمانانی که در شعب ابی طالب در محاصره اقتصادی دشمن قرار گرفتند واقعاً فقیر شدند فقری که بر اثر ایمان به خدا و اطاعت فرمان او از سوی دشمن به آنها تحمیل شد و پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) به آنها دلداری می داد که این فقر مایه افتخار است و شعار صالحان.

همچنین در دورانهای بعد، جمع زیادی از خاصّان اهل بیت(علیهم السلام) به مضمون مثل معروف «اَلْبَلاءُ لِلْوِلاءِ» گرفتار چنین فقر تحمیلی می شدند و این امر تا عصر و زمان ما ادامه دارد. چنین فقری نه تنها عیب نیست، بلکه افتخار است; عیب آن است که انسان برای دنیا دست از انجام وظیفه بردارد و تسلیم دشمن شود.

حدیث شریف «مَنْ أَحَبَّنا أهْلَ الْبَیْتِ فَلْیُعدَّ لِلْفَقْرِ جِلْباباً; هر کس ما اهل بیت را دوست بدارد باید چادر فقر را آماده کند»(10) نیز اشاره به این مطلب دارد.

بنابراین فقر بی دلیل که ناشی از تنبلی و فرار از کار یا سوء مدیریت حاصل شود هرگز مطلوب انسان نیست.

کلام امام(علیه السلام) در دعای مورد بحث، به خوبی نشان می دهد که یک سلسله رذائل اخلاقی از فقر به معنای تهیدستی نشأت می گیرد، تواضع در برابر اشرار و ستایش کسانی که شایسته ستایش و نکوهش کسانی که در خور نکوهش نیستند از جمله رذائل اخلاقی است که از فقر به معنای تهیدستی نشأت می گیرد.

جمله «لا تَبْذُلْ جاهی بالاْقْتارِ» دلیل بر این است که فقر فردی، آبروی انسان و فقر اجتماعی آبروی جامعه را می برد و این هرگز با عزّت ناشی از ایمان سازگار نیست: (وَللهِِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَلَکِنَّ الْمُنَافِقِینَ لاَ یَعْلَمُونَ).(11)

در حدیثی از امیرمؤمنان می خوانیم که فقر سرچشمه عیوب بزرگی است، فرمود: «یا بُنَیَّ الْفَقیرُ حَقیرُ لایُسْمَعُ کَلامُهُ وَ لایُعْرَفُ مَقامُهُ لَوْ کانَ الْفَقیرُ صادقاً یُسَمُّونَهُ کاذباً وَلَوْ کانَ زاهِداً یُسَمُّونَهُ جاهِلا; فرزندم فقیر حقیر است کسی گوش به سخنش فرا نمی دهد و برای مقامش ارزشی قائل نیستند; اگر فقیر صادق باشد او را دروغگو می نامند و اگر زهد پیشه کند جاهلش می نامند».

سپس افزود: «یا بُنَیَّ مَنِ ابْتَلی بالْفَقرِ ابْتَلی بأَرْبَعِ خِصال بالضَّعْفِ فی یَقینِهِ وَالنُّقْصانِ فی عَقلِهِ وَالرِّقَّةِ فی دینِهِ وَقِلَّةِ الْحَیاءِ فی وَجْهِهِ فَنَعُوذُ باللهِ مِنَ الْفَقْرِ; فرزندم کسی که به فقر مبتلا شود به چهار خصلت و عیب بزرگ مبتلا می گردد: ضعف در یقین، نقصان در عقل، کمبود در دین و کمی حیا، بنابراین به خدا پناه می بریم از فقر».(12)

امروز با چشم خود می بینیم که فقر سرچشمه مفاسد بی شماری; مانند ابتلا به مواد مخدّر، فحشا، خیانت، سرقت، خدمت به اجانب و مانند آن می شود به همین دلیل در حدیثی از امام صادق(علیه السلام) آمده است: «غِنًی یَحْجُزُکَ عَنِ الظُّلمِ خَیرٌ مِنْ فَقْر یَحْمِلُکَ عَلَی الاْثمِ; غنایی که تو را از ظلم باز دارد بهتر از فقری است که تو را به گناه وا دارد».(13)

به همین دلیل در حدیثی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فقر مایه روسیاهی در دو جهان: «اَلْفَقْرُ سَوادُ الْوَجهِ فِی الدّارَینِ»(14) و در حدیث دیگری از همان حضرت فقر در سر حدّ کفر: «کادَ الْفَقْرُ أنْ یَکُونَ کُفراً»(15) شمرده شده است.

بدیهی است اگر فقر جامعه ای را فرا گیرد عیوب و نقایصی که به آن اشاره شده به صورت خطرناک تری آشکار می شود و امروز می بینیم بعضی از جوامع فقیر مسلمانان، چنان در چنگال بیگانگان و دشمنان اسلام گرفتار شده اند که انسان شدیداً بر آنها تأسّف می خورد.

این بحث را با سخنی از امام سجاد(علیه السلام) در یکی از دعاهای پرمعنایش پایان می دهیم; عرضه می دارد: «أللّهُمَّ إنّی أسئَلُکَ خَیْرَ الْمَعیشَةِ مَعیشَةً أقْوی بها عَلی طاعَتِکَ وَ أبْلُغُ بها جَمیعَ حاجاتی وَ أَتَوَسَّلُ بها إِلَیکَ فی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فی الآخِرَةِ مِنْ غَیْرِ أنْ تَتْرُفَنی فیها فَأطْغی أوْ تَقْتُرَها عَلیّ فَأَشْقی; خداوندا من از تو معیشت و زندگی خوبی تقاضا می کنم معیشتی که با آن قدرت بر اطاعتت داشته باشم و به تمام نیازهایم برسم، به وسیله آن در دنیا و آخرت به تو نزدیک شوم، بی آنکه ثروت غرورآفرین و مست کننده ای به من دهی که سر به طغیان بردارم یا چنان بر من تنگ گیری که بدبخت شوم»(16). (17)


پی نوشت:

  1. «صن» از ریشه «صیانت» به معنای محفوظ نگه داشتن است.

  2. «وجه» در اینجا به معنای آبروست، هر چند اصل معنای آن صورت است.

  3. «یسار» از ریشه «یسر» به معنای سهولت و آسانی و بی نیازی است و در جمله بالا معنای اخیر اراده شده است.

  4. «جاه» به معنای قدر و مقام و شرف است.

  5. «اقتار» از ریشه «قتور» بر وزن «فتور» به معنای سخت گرفتن در خرج کردن است.

  6. این عبارت در روایات دیده نشده بلکه به صورت ضرب المثل معروفی است که با تعبیرات مختلف گفته می شود، مانند «صاحِبُ الْحاجَةِ لا یَرُومُ إلاّ قَضائِها» یا «صاحِبُ الحاجَةِ أرعن لا یُریدُ إِلا قَضائَها» یا «صاحِبُ الْحاجَةِ أعْمی وَلَو کانَ بَصیراً». (کشف الخفاء، تألیف عجلونی، ج 2، ص 18).

  7. کافی، ج 2، ص 263، ح 12 از باب فضل فقراء مسلمین.

  8. فاطر، آیه 15 .

  9. خصال، ج 2، ص 420، ح 14.

  10. بحارالانوار، ج 46، ص 36 .

  11. منافقون، آیه 8 .

  12. بحارالانوار، ج 69، ص 47، ح 58، از باب فضل الفقر والفقراء.

  13. وسائل الشیعه، ج 12، ص 17، ح 7 .

  14. بحارالانوار، ج 69، ص 30 .

  15. همان مدرک.

  16. بحارالانوار، ج 87، ص 12، ح 2 .

سند خطبه (دعا

):

از کسانی که این دعا را از امیرمؤمنان با اضافاتی نقل کرده، راوندی در کتاب الدعوات است که بعد از جمله «إنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٍ» اضافه می کند: «اللّهُمَّ اجْعَلْ أوّلَ کَریمَةٍ تَنْتَزعُها مِنْ کَرائِمی وَ أوّلَ وَدیعَةٍ تَرْتَجِعُها مِنْ وَدائِعِ نِعَمِکَ» و این اضافه نشان می دهد که راوندی دعا را از منبع دیگری غیر از نهج البلاغه اخذ کرده است. نویسنده کتاب الطراز (سیّد یمانی) نیز این دعا را با تفاوتی آورده که آن هم نشانی می دهد از منبع دیگری اخذ کرده است. امام سجاد علیه السلام نیز این دعا را در دعای مکارم الاخلاق با مختصر تفاوتی تضمین فرموده است و نشان می دهد که این دعا در میان اهل بیت معروف بوده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 3، ص 160

)