[hadith]أُولَئِکُمْ سَلَفُ غَایَتِکُمْ وَ فُرَّاطُ مَنَاهِلِکُمْ، الَّذینَ کَانَتْ لَهُمْ مَقَاوِمُ الْعِزِّ وَ حَلَبَاتُ الْفَخْرِ، مُلُوکاً وَ سُوَقاً، سَلَکُوا فِی بُطُونِ الْبَرْزَخِ سَبیلًا سُلِّطَتِ الْأَرْضُ عَلَیْهِمْ فِیهِ، فَأَکَلَتْ مِنْ لُحُومِهِمْ وَ شَرِبَتْ مِنْ دمَائِهِمْ، فَأَصْبَحُوا فِی فَجَوَاتِ قُبُورِهِمْ جَمَاداً لَا یَنْمُونَ وَ ضِمَاراً لَا یُوجَدُونَ. لَا یُفْزعُهُمْ وُرُودُ الْأَهْوَالِ وَ لَا یَحْزُنُهُمْ تَنَکُّرُ الْأَحْوَالِ وَ لَا یَحْفِلُونَ بالرَّوَاجِفِ وَ لَا یَأْذَنُونَ لِلْقَوَاصِفِ، غُیَّباً لَا یُنْتَظَرُونَ وَ شُهُوداً لَا یَحْضُرُونَ، وَ إِنَّمَا کَانُوا جَمِیعاً فَتَشَتَّتُوا وَ [أُلَّافاً] آلَافاً فَافْتَرَقُوا؛ وَ مَا عَنْ طُولِ عَهْدهِمْ وَ لَا بُعْد مَحَلِّهِمْ عَمِیَتْ أَخْبَارُهُمْ وَ صَمَّتْ دیَارُهُمْ، وَ لَکِنَّهُمْ سُقُوا کَأْساً بَدَّلَتْهُمْ بالنُّطْقِ خَرَساً وَ بالسَّمْعِ صَمَماً وَ بالْحَرَکَاتِ سُکُوناً، فَکَأَنَّهُمْ فِی ارْتِجَالِ الصِّفَةِ صَرْعَی سُبَاتٍ، جِیرَانٌ لَا یَتَأَنَّسُونَ وَ أَحِبَّاءُ لَا یَتَزَاوَرُونَ. بَلِیَتْ بَیْنَهُمْ عُرَا التَّعَارُفِ وَ انْقَطَعَتْ مِنْهُمْ أَسْبَابُ الْإِخَاءِ، فَکُلُّهُمْ وَحِیدٌ وَ هُمْ جَمِیعٌ وَ بجَانِب الْهَجْرِ وَ هُمْ أَخِلَّاءُ لَا یَتَعَارَفُونَ لِلَیْلٍ صَبَاحاً وَ لَا لِنَهَارٍ مَسَاءً أَیُّ الْجَدیدَیْنِ ظَعَنُوا فِیهِ کَانَ عَلَیْهِمْ سَرْمَداً؛ شَاهَدُوا مِنْ أَخْطَارِ دَارِهِمْ أَفْظَعَ مِمَّا خَافُوا وَ رَأَوْا مِنْ آیَاتِهَا أَعْظَمَ مِمَّا قَدَّرُوا. [فَکِلَا] فَکِلْتَا الْغَایَتَیْنِ مُدَّتْ لَهُمْ إِلَی مَبَاءَةٍ فَاتَتْ مَبَالِغَ الْخَوْفِ وَ الرَّجَاءِ، فَلَوْ کَانُوا یَنْطِقُونَ بهَا لَعَیُّوا بصِفَةِ مَا شَاهَدُوا وَ مَا عَایَنُوا.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 8، ص: 324-319

عالم عجیب پس از مرگ:

امام(علیه السلام) بعد از ملامت شدید و سرزنش کسانی که به قبور پیشینیان و اجساد متلاشی شده نیاکانشان افتخار می کنند، به بیان این نکته می پردازد که سرنوشت آنها می تواند درس عبرت و اندرز تکان دهنده ای برای بازماندگان باشد، می فرماید: «آنها پیش از شما به کام مرگ که سرنوشت نهایی شماست فرو رفتند و قبل از شما به این آبشخور وارد شدند; همانها که صاحب مقامات عزّت و مرکبهای افتخار بودند; گروهی سلاطین و گروهی رعایا»; (أولئِکُمْ سَلَفُ غَایَتِکُمْ،(1) وَ فُرَّاطُ(2) مَنَاهِلِکُمْ(3)، الَّذینَ کانَتْ لَهُمْ مَقَاوِمُ(4) الْعِزِّ، وَ حَلَبَاتُ(5) الْفَخْرِ، مُلُوکاً وَ سُوَقاً(6)).

تعبیر به «سَلَفُ غَایَتِکُمْ» اشاره به این است که آنها به نقطه پایان زندگی که همان مرگ است، پیش از شما رسیده اند، و خلف باید حال خود را با توجّه به سرنوشت سلف دریابد و عبرت گیرد.

تعبیر به «فُرَّاطُ مَنَاهِلِکُمْ» اشاره به این است که گویی همه انسانها در یک قافله به سوی قبرها در حرکتند، گروهی در پیشاپیش این قافله و گروهی در پشت سر آنها حرکت می کنند.

تعبیر به «مَقَاوِمُ الْعِزِّ» اشاره بر این است که صاحب قدرتها نیز این راه را مانند دیگران باید بپیمایند.

در جمله «وَ حَلَبَاتُ الْفَخْرِ» مردم را تشبیه به گروههایی می کند که در یک سلسله مسابقات عظیم وگسترده برای کسب افتخار بیشتر شرکت کرده اند، امام(علیه السلام) می فرماید: همه آنها نیز سرانجام به منزلگاهی می رسند که نامش قبر است.

سرانجام در یک کلمه می فرماید: «مُلُوکاً وَ سُوَقاً» هم پادشاهان می روند و هم رعایا.

سپس برای توضیح بیشتر می فرماید: «آنها درون قبرها خزیده اند و زمین در آنجا بر آنها مسلّط شد. از گوشتهایشان خورد و از خونهایشان نوشید»; (سَلَکُوا فِی بُطُونِ الْبَرْزَخِ سَبیلاً سُلِّطَتِ الاَْرْضُ عَلَیْهِمْ فِیهِ، فَأَکَلَتْ مِنْ لُحُومِهِمْ، وَ شَرِبَتْ مِنْ دمَائِهِمْ).

برزخ گرچه معمولا بر عالمی اطلاق می شود که واسطه میان دنیا وآخرت است همان گونه که قرآن مجید می فرماید: (وَمِنْ وَرَآئِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ)(7) ولی برزخ در اینجا به معنای قبر است به قرینه جمله هایی که بعد از آن آمده است همان گونه که در حدیثی از امام صادق(علیه السلام) نیز آمده است: «اَلْبَرْزَخُ الْقَبْرُ»(8) البتّه قبر نیز گاه به معنای مادی آن است; مانند آنچه در این خطبه آمده است و گاه به معنای غیر مادی آن; مانند آنچه در حدیث مشهور آمده است: «اَلْقَبْرُ إمّا رَوْضَةٌ مِنْ رِیاضِ الْجَنَّةِ اَوْ حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النِّیرانِ; قبر یا باغی از باغهای بهشت است یا حفره ای از حفره های دوزخ».(9)

سپس در توضیح بیشتر می فرماید: «آنها در حفره های گور خویش به صورت جمادی درآمده اند که هرگز نموّی ندارند و ناپیدایانی که امید یافت شدنشان نیست. حوادث هراس انگیز هرگز آنها را در وحشت فرو نمی برد و دگرگونی حالات، آنان را اندوهگین نمی سازد به زلزله ها و لرزه ها اعتنایی ندارند و به صداهای وحشتناک گوش فرا نمی دهند (و در یک کلمه هیچ گونه احساسی در برابر هیچ حادثه ای ندارند، زیرا مردگانی فاقد روحند و جسمی بی جان). غایبانی هستند که انتظار بازگشتشان نیست و شاهدانی که هرگز حضور ندارند. آنها جمع بودند و پراکنده شدند و با یکدیگر الفت داشتند و جدا گشتند»; (فَأَصْبَحُوا فِی فَجَوَاتِ(10) قُبُورِهِمْ جَمَاداً لاَ یَنْمُونَ، وَ ضِمَاراً(11) لاَیُوجَدُونَ; لاَ یُفْزعُهُمْ وُرُودُ الاَْهْوَالِ، وَ لاَ یَحْزُنُهُمْ تَنَکُّرُ الاَْحْوَالِ، وَ لاَ یَحْفِلُونَ(12) بالرَّوَاجِفِ(13)، وَ لاَ یَأْذَنـُونَ لِلْقَواصِفِ(14). غُیَّباً لاَ یُنْتَظَرُونَ، وَ شُهُوداً لاَ یَحْضُرُونَ، وَ إِنَّمَا کَانُوا جَمِیعاً فَتَشَتَّتُوا، وَ آلاَفاً(15) فَافْتَرَقُوا).

آنچه در این عبارات تکان دهنده آمده است اشاره به ظاهر جسم مردگان است، هر چند روح آنها در عالم دیگر دارای هر گونه احساس، هول و ترس، غم و اندوه می باشد.

آری در یک لحظه، انسان هوشیار و خندان یا غمگین و با نشاط یا محزون و پراحساس و پرتحرّک، ناگهان چشم از دنیا می پوشد و همه ظواهر و آثار حیات برچیده می شود به گونه ای که با قطعه سنگ بی روحی هیچ تفاوتی ندارد.

سپس امام(علیه السلام) به نکته دیگری در این زمینه اشاره کرده، می فرماید: «اگر اخبارشان به دست فراموشی سپرده شده و خانه هایشان در سکوت فرو رفته، بر اثر طول زمان و دوری از محل سکونت نیست، بلکه جامی به آنها نوشانده شده که به جای سخن گفتن گنگ بودن و به جای شنوایی کر شدن را به آنها داده و حرکاتشان به سکون مبدّل شده است و در نگاه اوّل چنین پنداری که همگی افتاده اند و به خواب فرو رفته اند»; (وَ مَا عَنْ طُولِ عَهْدهِمْ، وَ لاَ بُعْد مَحَلِّهِمْ، عَمِیَتْ أَخْبَارُهُمْ، وَ صَمَّتْ دیَارُهُمْ، وَ لکِنَّهُمْ سُقُوا کَأْساً بَدَّلَتْهُمْ بالنُّطْقِ خَرَساً، وَ بالسَّمْعِ صَمَماً، وَ بالْحَرَکَاتِ سُکُوناً، فَکَأَنَّهُمْ فِی ارْتِجَالِ(16) الصِّفَةِ صَرْعَی(17) سُبَات(18)).

چه تعبیر گویا و تکان دهنده ای و چه گفتار بیدارگر و هوشیار کننده ای! آری! آنها چنان فراموش شدند که گویی قرنها با ما فاصله داشتند و چنان خانه های آنها خاموش است که گویی سالیان دراز از آن رخت بربستند، درحالی که گاه در یک لحظه کوتاه، جام مرگ را نوشیدند و همه چیز پایان گرفت.

سپس امام در تعبیرات پرمعنا و تکان دهنده دیگری می افزاید: «آنان همسایگانی هستند که با یکدیگر انس نمی گیرند و دوستانی که به دیدار هم نمی روند. رشته های شناسایی در میان آنها کهنه شده و اسباب برادری، قطع گردیده است. با اینکه همه جمع اند ولی تنهایند و با اینکه دوستند از یکدیگر دورند. نه برای شب صبحگاهی می شناسند و نه برای روز، شامگاهی. (آری!) شب یا روزی که رخت سفر مرگ در آن بسته و از آن کوچ کرده اند برای آنها جاودان خواهد بود»; (جِیرَانٌ لاَ یَتَأَنَّسُونَ، وَأَحِبَّاءُ لاَ یَتَزَاوَرُونَ. بَلِیَتْ بَیْنَهُمْ عُرَا(19)

التَّعَارُفِ، وَ انْقَطَعَتْ مِنْهُمْ أَسْبَابُ الاِْخَاءِ، فَکُلُّهُمْ وَحِیدٌ وَ هُمْ جَمِیعٌ، وَ بجَانِب الْهَجْرِ وَ هُمْ أَخِلاَّءُ، لاَ یَتَعَارَفُونَ لِلَیْل صَبَاحاً، وَ لاَ لِنَهَار مَسَاءً. أَیُّ الْجَدیدَیْنِ ظَعَنُوا فِیهِ کَانَ عَلَیْهِمْ سَرْمَداً).

آری! همه چیز آنها با زندگان متفاوت است; خانه های قبر آنها دیوار به دیوار یکدیگر است بی آنکه از هم باخبر باشند یا به دیدار یکدیگر بروند; آنها در درون جمع خود تنهایند و در عین دوستی با یکدیگر گویی از هم قهرند; اگر در شب از دنیا رفتند هرگز طلوع صبح را نمی بینند و اگر در روز چشم از جهان فرو بستند هرگز شب تاریکی نخواهند دید و به گفته یکی از شعرای عرب:

لابُدَّ مِنْ یَوْم بلا لَیْلَة *** أوْ لَیْلَة تَأتی بلا یَوْم

سرانجام روزی خواهیم داشت بدون شب و یا شبی بدون روز.

سپس امام(علیه السلام) به بخش دیگری از حالات مردگان و ارواح آنها هنگام مشاهده عذاب الهی یا پاداشهای عظیم او اشاره کرده، می فرماید: «آنها خطرات آن جهان را وحشتناک تر از آنچه می ترسیدند یافتند و آیات و نشانه های (پاداش و ثواب) را بزرگ تر از آنچه می پنداشتند، مشاهده کردند و برای وصول به هر یک از این دو نتیجه نهایی (بهشت یا دوزخ) تا رسیدن به قرارگاهشان مهلت داده شدند و عالَمی از بیم و امید برای آنها فراهم ساخته که اگر قادر بر سخن گفتن بودند از وصف آنچه در آنجا (از عذاب الهی) مشاهده کرده اند یا (از نعمتهای عظیم خداوند) دیده اند عاجز می ماندند»; (شَاهَدُوا مِنْ أَخْطَارِ دَارِهِمْ أَفْظَعَ(20) مِمَّا خَافُوا، وَرَأَوْا مِنْ آیاتِهَا أَعْظَمَ مِمَّا قَدَّرُوا، فَکِلْتَا الْغَایَتَیْنِ مُدَّتْ لَهُمْ إِلَی مَبَاءَة(21)، فَاتَتْ مَبَالِغَ الْخَوْفِ وَ الرَّجَاءِ. فَلَوْ کَانُوا یَنْطِقُونَ بهَا لَعَیُّوا(22) بصِفَةِ مَا شَاهَدُوا وَ مَا عَایَنُوا).

در واقع آنچه امام(علیه السلام) در اینجا بیان فرموده همان چیزی است که در خطبه 114 از نهج البلاغه با صراحت آمده است و می فرماید: «کُلُّ شَیْء مِنَ الدُّنْیا سَماعُهُ أَعْظَمُ مِنْ عَیانِهِ وَ کُلُّ شَیْء مِنَ الآخِرَةِ عَیانُهُ أعْظَمُ مِنْ سَماعِهِ»; هر چیزی از دنیا، شنیدنش بزرگتر از دیدن آن است (و دور نمایش، دل انگیزتر از آن است که باچشم از نزدیک دیده می شود) و هر چیزی از آخرت، دیدنش عظیم تر از شنیدن می باشد.

دلیل آن هم روشن است، زیرا جهان آخرت، بسیار وسیع تر و گسترده تر است تا آنجا که آن را در مقایسه با دنیا همچون دنیا با عالم جنین و رحم مادر دانسته اند.


پی نوشت:

  1. «غایت» به معنای نهایت و در اینجا به معنای مرگ است.

  2. «فرّاط» از ریشه «فرط» بر وزن «شرط» به معنای سرعت کردن و عجله نمودن است و «فراط» جمع «فارط» غالباً به کسانی گفته می شود که در پیشاپیش قافله حرکت می کنند تا محل آب را شناسایی کنند سپس به تمام کسانی که پیشگام در امری هستند، اطلاق شده است.

  3. «مناهل» جمع «منهل» از ریشه «نهل» بر وزن «اهل» به معنای نوشیدن نخستین گرفته شده و «منهل» به جایی گفته می شود که از آنجا می توان از آب نهر استفاده کرد.

  4. «مقاوم» جمع «مَقام» است و بعضی آن را جمع «مَقامه» دانسته اند و هر دو به معنای مجلس است.

  5. «حلبات» جمع «حلبه» بر وزن «دفعه» به معنای اسبهایی است که برای مسابقه گردآوری می شوند.

  6. «سوق» جمع «سوقه» بر وزن «روزه» به معنای رعیّت و توده مردم است و از ریشه «سوق» بر وزن «فوق» گرفته شده; زیرا زمامداران آنها را به سوی اهداف مورد نظر پیش می رانند.

  7. مؤمنون، آیه 100 .

  8. بحارالانوار، ج 6، ص 217 .

  9. همان، ص 214 و صحیح ترمذی، ج 4، کتاب صفة القیامة، باب 26، ح 2460 .

  10. «فجوات» جمع «فجوه» به معنای محل وسیع و گشاده است و به معنای فراخی و گشادگی میان دو شیء نیز آمده است و در اینجا اشاره به شکاف قبرهاست.

  11. «ضمار» در اصل به معنای غائب یا بدهی و مالی است که چندان امید بازگشت آن نیست و از ریشه «ضمر» بر وزن «امر» به معنای پنهان شدن گرفته شده است.

  12. «یحفلون» از ریشه «حفول» به معنای جمع شدن افراد گرفته شده است و نیز به معنای اعتنا کردن به چیزی آمده است و «لایحفلون» در جمله بالا به همین معناست یعنی اعتنا نمی کنند.

  13. «رواجف» جمع «راجفه» به معنای لرزاننده و تکان دهنده است و از ریشه «رجف» بر وزن «ربط» به معنای اضطراب و لرزش شدید گرفته شده است.

  14. «قواصف» جمع «قاصف» به معنای باد و طوفان شکننده است و از ریشه «قصف» بر وزن «وصف» به معنای شکستن گرفته شده است.

  15. «آلاف» جمع «الیف» به معنای کسی است که به چیزی دل بسته و از ریشه «الفت» گرفته شده است.

  16. «ارتجال» به معنای بیان مطلبی بدون مطالعه قبلی است و از ریشه «رجل» بر وزن «اجر» به معنای راه رفتن با پاست و از آنجا که افراد ابداع کننده مطلبی گویی با پای خود راه می روند بر این معنا اطلاق شده است.

  17. «صرعی» جمع «صریع» به معنای شخص یا جنازه ای است که بر زمین افکنده شده از جمع «صرع» بر وزن «فرع» به معنای برزمین افکندن گرفته شده است.

  18. «سبات» از ریشه «سبت» در اصل به معنای قطع و بریدن است سپس به معنای تعطیل عمل برای استراحت آمده است و به همین جهت به خواب نیز «سبات» گفته می شود.

  19. «عری» جمع «عروه» به معنای دستگیره است.

  20. «افظع» از ریشه «فظع» بر وزن «جزع» به معنای بزرگ شمردن و وحشت کردن گرفته شده است.

  21. «مباءه» به معنای منزلگاه است و در اصل به معنای محلی است که شتر به آنجا بازگشت می کند از ریشه «بواء» بر وزن «دواء» به معنای بازگشت کردن و منزل گرفته شده است.

  22. «عیّوا» از ریشه «عیّ» بر وزن «حیّ» به معنای عجز و ناتوانی است.