[hadith]و من کلام له (علیه السلام) قاله بعد تلاوته «أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ حَتَّی زُرْتُمُ الْمَقابرَ»:

یَا لَهُ مَرَاماً مَا أَبْعَدَهُ، وَ زَوْراً مَا أَغْفَلَهُ، وَ خَطَراً مَا أَفْظَعَهُ! لَقَد اسْتَخْلَوْا مِنْهُمْ أَیَّ مُدَّکِرٍ وَ تَنَاوَشُوهُمْ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ. أَ فَبمَصَارِعِ آبَائِهِمْ یَفْخَرُونَ؟ أَمْ بعَدید الْهَلْکَی یَتَکَاثَرُونَ؟ یَرْتَجِعُونَ مِنْهُمْ أَجْسَاداً خَوَتْ وَ حَرَکَاتٍ سَکَنَتْ؛ وَ لَأَنْ یَکُونُوا عِبَراً أَحَقُّ مِنْ أَنْ یَکُونُوا مُفْتَخَراً، وَ لَأَنْ یَهْبطُوا بهِمْ جَنَابَ ذلَّةٍ أَحْجَی مِنْ أَنْ یَقُومُوا بهِمْ مَقَامَ عِزَّةٍ. لَقَدْ نَظَرُوا إِلَیْهِمْ بأَبْصَارِ الْعَشْوَةِ وَ ضَرَبُوا مِنْهُمْ فِی غَمْرَةِ جَهَالَةٍ؛ وَ لَوِ اسْتَنْطَقُوا عَنْهُمْ عَرَصَاتِ تِلْکَ الدِّیَارِ الْخَاوِیَةِ وَ الرُّبُوعِ الْخَالِیَةِ لَقَالَتْ ذَهَبُوا فِی الْأَرْضِ ضُلَّالًا وَ ذَهَبْتُمْ فِی أَعْقَابهِمْ جُهَّالًا، تَطَئُونَ فِی هَامِهِمْ وَ تَسْتَنْبتُونَ فِی أَجْسَادهِمْ وَ تَرْتَعُونَ فِیمَا لَفَظُوا وَ تَسْکُنُونَ فِیمَا خَرَّبُوا، وَ إِنَّمَا الْأَیَّامُ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ بَوَاکٍ وَ نَوَائِحُ عَلَیْکُمْ.[/hadith]

گفتار آن حضرت، این سخن را پس از خواندن این آیه مبارکه: «الهاکم التکاثر حتی زُرتم المقابر» بیان فرموده است:

«یَا لَهُ مَرَاماً مَا أَبْعَدَهُ وَ زَوْراً مَا أَغْفَلَهُ»،

در این فصل از سخنان امیر المؤمنین علیه السلام چند فایده است:

1-  فایده اول آن که «لام در یالَه» حرف جرّ، برای تعجب است، چنان که گاهی گفته می شود: «یا للدّواهی»، چه مصیبتهایی، جار و مجرور، منادا و در محلّ نصب می باشد (این معنی در صورتی است که عبارت خطبه «یا له مراما» باشد) و یا مراما نیز روایت شده است. کلمات مراما، زورا و خطرا، تمیز و منصوب و مفید معنای تعجب می باشند. شگفتی امام از بالیدن آنان به کثرت قبور مردگان، با آن که سودی به حال آنها ندارد، همان تعجب امام (ع) از بسیاری غفلت آنانی است که پس از دیدار گورهای مردگان خود به زیادی آن بر دیگران مباهات می کنند ولی از خود غافلند که در خطر نزدیک شدن به سختیهای آخرت که تمام شداید دنیا در پهلوی آن حقیر و ناچیز است قرار دارند، و این افتخار و غفلت که آنها را فرا گرفته، جای بسیار تعجّب است.

مقصود از ضمیر در «استحلوا» زنده ها و از ضمیر «منهم» مرده هاست، و مراد از این عبارت آن است که زندگان توجّه کنند به آثاری که از مردگانشان باقی مانده و مایه پند و عبرت گرفتن است.

«ایّ مدکّر»،

این فراز از عبارت امام برای اهل بصیرت به بهترین وجه مایه عبرت و پند گرفتن است زیرا در ضمن سؤال حکایت از امر عجیبی می کند که آنها به چه چیز افتخار و مباهات می کنند.

«و تناوشوهم من مکان بعید»،

یعنی به جای آن که به آثار باقیمانده از گذشتگان خود بیاندیشند و از آن سود ببرند، به افتخار و مباهات می پردازند، و حتی با یاد گذشتگان خیلی دور و ذکر فضایل آنان که خود از آن بدور بودند، بر خود می بالیدند، امام (ع) در این عبارت، افتخار به گذشتگان را، تعبیر به مکان بعید (جایگاه دور) فرموده است، زیرا مردگان و کمالات آنان، برای بازماندگانشان از جمله دورترین مایه های افتخار است و به این دلیل آن را مورد سرزنش قرار داده و با استفهام انکاری چنین سؤال فرموده است: «أ فبمصارع آبائهم یفخرون».

«یرتجعون... سکنت»،

در معنای این عبارت دو احتمال وجود دارد:

1-  امام (ع) پس از آن که با سؤال انکاری عمل آنان را مورد توبیخ و نکوهش قرار داده اضافه می کند آنها با افتخار کردن به مردگان خود، گوئی آنها را به زندگی بر می گردانند.

2-  احتمال دوم آن که اگر چه همزه استفهامی ندارد ولی (مثل جمله قبل) استفهام انکاری و تقدیر آن چنین است: «أ یرتجعون منهم بفخرهم، لهم اجسادا خوت»: آیا از گورستان مردگانشان به افتخار برمی گردند و حال آن که جز جسدهایی درهم ریخته و بی حرکت نیستند

«لان یکونوا عبرا احقّ من ان یکونوا مفتخرا»،

در این جمله حضرت، آن سرزنشی را که در مورد افتخار کردن به نام و نشان مردگان بیان فرموده بود، مورد تاکید قرار داده است، یعنی این که باید این اجسام بی جان گذشتگان شما وسیله پند و عبرت شما باشند نه مایه فخر و مباهاتتان، و در حقیقت معنای حمله قبلی را روشن می کند.

«و لأن یهبطوا بهم جناب ذلّة»،

این جمله نیز مؤیّد همان معنا است یعنی این که از دیدن گورهای مرده ها باید انسان متواضع شود و به خواری خود پی ببرد، که لازمه آن، کوچکی در برابر عزّت و ارجمندی خداوند است، و این که مردگان مایه عبرت باشند خردمندانه تر است از آن که سبب افتخار و مباهات باشند. کلمه «ابصار» به «عشوه» اضافه شده است، زیرا که میان آنها مناسبتی وجود دارد، و آن چنین است که آنان با دیده های دلشان که پرده ناآگاهی و جهل نسبت به احوال مردگان آن را فرا گرفته بود، به آنها می نگرند و در این راه ناآگاهانه و کورکورانه سیر می کنند.

«و لو استنطقوا.. لقالت»،

یعنی اگر از مردگان راجع به اوضاع پس از مرگ بپرسی، با زبان حال چنین و چنان خواهند گفت. در زمینه پاسخ مردگان دو احتمال وجود دارد، یکی این که از جمله: «لقالت تا... فیما خرّبوا» جواب و زبان حال مردگان باشد، و احتمال دوم، آن که تا آخر خطبه زبان حال قبور و ساکنان آنها باشد.

«کلمه ضلّالا و جهّالا»،

حال است یعنی مردگان در زمین ناپدید شدند و شما نیز پس از آنها می روید، در حالی که از وضع ایشان بی خبرید، بر روی سرهای آنان قدم می گذارید و در داخل اجسادشان که پوسیده و خاک شده است، درخت می کارید، امام (ع) لفظ گریه کنندگان و نوحه کنندگان را برای روزهای حیات و زندگی استعاره آورده است. زیرا که ایّام و تعلّقات زندگی همانند مادرانی هستند که در هنگام مرگ انسان از فراق فرزندان خود که مردگانند، گریانند و نوحه سر می دهند.