[hadith]العِظَة بالتقوی:

فَلْیَقْبَلِ امْرُؤٌ کَرَامَةً بقَبُولِهَا وَ لْیَحْذَرْ قَارِعَةً قَبْلَ حُلُولِهَا، وَ لْیَنْظُرِ امْرُؤٌ فِی قَصِیرِ أَیَّامِهِ وَ قَلِیلِ مُقَامِهِ فِی مَنْزلٍ حَتَّی یَسْتَبْدلَ بهِ مَنْزلًا، فَلْیَصْنَعْ لِمُتَحَوَّلِهِ وَ مَعَارِفِ مُنْتَقَلِهِ؛ فَطُوبَی لِذی قَلْبٍ سَلِیمٍ أَطَاعَ مَنْ یَهْدیهِ وَ تَجَنَّبَ مَنْ یُرْدیهِ، وَ أَصَابَ سَبیلَ السَّلَامَةِ ببَصَرِ مَنْ بَصَّرَهُ وَ طَاعَةِ هَادٍ أَمَرَهُ، وَ بَادَرَ الْهُدَی قَبْلَ أَنْ تُغْلَقَ أَبْوَابُهُ وَ تُقْطَعَ أَسْبَابُهُ، وَ اسْتَفْتَحَ التَّوْبَةَ وَ أَمَاطَ الْحَوْبَةَ، فَقَدْ أُقِیمَ عَلَی الطَّرِیقِ وَ هُدیَ نَهْجَ السَّبیلِ.[/hadith]

«فلیقبل امرء کرامة بقبولها...»،

این جا حضرت پس از بیان ویژگیهای بندگان خاصّ خدا به موعظه و نصیحت و پند و اندرز برگشته و می فرماید: باید انسان به سبب اطاعت و عبادت، پذیرای بخششها و نعمتهای بزرگ از طرف پروردگار باشد و آنها را بر وجه شایسته و دور از ظاهرسازی و نفاق بپذیرد مانند پذیرشی که حق تعالی در باره مریم فرمود: «فَتَقَبَّلَها رَبُّها بقَبُولٍ حَسَنٍ»، و مقصود از «قارعه» کوبنده ای که پیش از آمدنش باید از آن حذر کرد و ترسید، مرگ است.

«و لینظر... منزلا»،

شارح در معنای این عبارت دو احتمال ذکر کرده است:

1-  انسان باید از توجه به اندک بودن توقفش در این دنیا که لازمه آن، رفتن به سرای دیگری است، عبرت بگیرد.

2-  با توجه به این که باید این منزل را ترک کرده و به دیار دگر رهسپار شود، خود را آماده کند.

فرق دو احتمال ظاهرا در اول توقف اندک در این عالم مدّ نظر است، و در احتمال دوم ترک کردن دنیا و رفتن از آن به سرای دیگر را مورد توجّه قرار داده اند.

«فلیصنع... و لمعارفه...»،

این دو جمله در حقیقت نتیجه گفتار بالا است که وقتی چنان توجه شد که بالاخره باید از این سرا رفت، سزاوار است که آدمی برای آبادی منزل بعد کار کند، و منظور از عبارت و لمعارف منتقله جایگاههایی است که می داند به آن خواهد رفت.

«فطوبی» این کلمه بر وزن فعلی و از ماده طیب اشتقاق یافته و چون حرف ما قبل یاء مضموم بوده حرف یاء تبدیل به واو شده است.

بعضی هم گفته اند: این کلمه نام درختی است که در بهشت قرار دارد، منظور از قلب سلیم در سخن امام (ع) دلی است که به اخلاق ناپسند و صفات رذیله و جهل مرکب آلوده نشده باشد.

«من یهدیه»،

منظور خود امام و بقیه پیشوایان معصوم اند، و از جمله: «من یردیه» منافقان و گمراه کنندگان را اراده کرده که انسان را به ورطه هلاکت سوق می دهند.

«و اصاب سبیل السّلامه»،

با توجه به راهنماییهای هدایت کننده و پیروی از دستورهای او، در سر دو راهیهای حق و باطل، جاده مستقیم حق را تشخیص داده و آن را می پیماید.

«و بادر ...»،

انسان حق جو باید پیش از بسته شدن درهای هدایت به سوی آن بشتابد. در این عبارت امام (ع) دو استعاره ترشیحیه بکار برده اند:

1-  در کلمه ابواب که منظور خود آن حضرت و بقیّه امامان بعد از اوست، و غلق (بستن) را که از ویژگیهای در است برای آن آورده اند، و مراد از بسته شدن درها از میان رفتن امامان (ع) یا از میان رفتن خود کسی است که جوینده حق است و می خواهد هدایت شود.

2-  لفظ اسباب را نیز برای امامان (ع) استعاره آورده، زیرا آنان با حقیقت اتصال دارند، همانند ریسمانها، و کلمه قطع را که از لوازم مشبّه به یعنی ریسمان است ذکر فرمود و منظور وفات یافتن آنهاست.

«استفتح التوبة»،

به استقبال توبه رفته و آن را آغاز کرده است.

«و اماطة الحوبة»

به سبب انجام دادن عمل توبه، لوث گناه را از نفس و روح خود بر طرف کرده است.

«فقد أقیم»،

با این سخن که آخرین جمله امام در این خطبه است اشاره به این فرموده است که راهنمایان به حق که دانشمندان و کتاب آسمانی الهی و سنّت پاک پیامبر می باشند برای ارشاد آماده اند تا مردم به آنها اقتدا کرده و راه روشن و طریق راستی را با آگاهی و بصیرت بپیمایند توفیق از خداوند است.