[hadith]صفة العلماء:

وَ اعْلَمُوا أَنَّ عِبَادَ اللَّهِ الْمُسْتَحْفَظِینَ عِلْمَهُ، یَصُونُونَ مَصُونَهُ وَ یُفَجِّرُونَ عُیُونَهُ، یَتَوَاصَلُونَ بالْوِلَایَةِ وَ یَتَلَاقَوْنَ بالْمَحَبَّةِ وَ یَتَسَاقَوْنَ بکَأْسٍ رَوِیَّةٍ وَ یَصْدُرُونَ برِیَّةٍ، لَا تَشُوبُهُمُ الرِّیبَةُ وَ لَا تُسْرِعُ فِیهِمُ الْغِیبَةُ، عَلَی ذَلِکَ عَقَدَ خَلْقَهُمْ وَ أَخْلَاقَهُمْ، فَعَلَیْهِ یَتَحَابُّونَ وَ بهِ یَتَوَاصَلُونَ، فَکَانُوا کَتَفَاضُلِ الْبَذْرِ یُنْتَقَی فَیُؤْخَذُ مِنْهُ وَ یُلْقَی، قَدْ مَیَّزَهُ التَّخْلِیصُ وَ هَذَّبَهُ التَّمْحِیصُ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 8، ص: 211-208

حافظان علم الهی چنین هستند:

امام(علیه السلام) بعد از ذکر بخشی از صفات برجسته پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)، از پویندگان راه او; یعنی عالمان عارف و مؤمنان خالص یاد می کند و ده بخش از صفات آنها را بر می شمرد که به حق باید گفت هر گاه کسانی این صفات را در خود جمع کنند از اولیاءالله و پیروان خاص پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) هستند.

می فرماید: «بدانید که بندگان خدا که حافظان علم او هستند آن را به خوبی نگاهداری و حفظ می کنند (و در اختیار نااهلان قرار نمی دهند) و (آنجا که باید آن را آشکار کنند) چشمه های آن علوم را جاری می سازند»; (وَ اعْلَمُوا أَنَّ عِبَادَ اللّهِ الْمُسْتَحْفَظِینَ(1) عِلْمَهُ، یَصُونُونَ مَصُونَهُ، وَ یُفَجِّرُونَ عُیُونَهُ).

این صفات سه گانه نشان می دهد که این گروه از بندگان خدا با توفیقات الهی و نیز الهامات درونی کسب علوم کرده اند و این علوم را به خوبی نگاهبانی می کنند و به نیازمندان می رسانند. آنها حافظان و پاسداران و ناشران این علومند و همان گونه که چشمه های جوشان آب، سرزمینهای تشنه را سیراب می کند و انواع گلها و گیاهان و درختها را پرورش می دهد، آنها نیز با نشر دین قلوب تشنگان را سیراب کرده و انواع فضایل انسانی را در آنان پرورش می دهند.

جمله «یَصُونُونَ مَصُونَهُ» شاید به همان معنا باشد که در بالا اشاره شد; یعنی علوم الهی را از دسترسی نااهلان حفظ می کنند و شاید به این معنا باشد که این علوم را به خوبی پاسداری کرده و در انتقال آن از نسلی به نسل دیگر از طریق تألیف ونشر کتابها می کوشند.

در ادامه به چهار وصف دیگر اشاره کرده، می افزاید: «با ولایت و دوستی به یکدیگر می پیوندند و با محبّت با هم ملاقات می کنند و با پیمانه ای سیراب کننده عطش یکدیگر را فرو می نشانند و پس از سیراب شدن (از نزد یکدیگر) خارج می شوند»; (یَتَوَاصَلُونَ بالْوِلاَیَةِ، وَ یَتَلاَقَوْنَ بَالْمَحَبَّةِ، وَ یَتَسَاقَوْنَ بکَأْس رَوِیَّة(2) وَ یَصْدُرُونَ برِیَّة(3)).

امام(علیه السلام) در بخش گذشته اشاره به جنبه های علمی این علمای ربّانی فرمود و در این بخش به جنبه های عملی آنها اشاره می کند; منظور از «تواصل بالولایة» شاید ولایت الهی و اولیاءالله باشد که این گروه را به یکدیگر پیوند داده، یا ولایت به معنای دوستی و محبّت است که قلوب آنها را به هم پیوسته است.

جمله «وَ یَتَلاَقَوْنَ بَالْمَحَبَّةِ» اشاره به این است که این محبّت قلبی را به هنگام ملاقات در فعل و قول خود آشکار می کنند.

جمله سوم اشاره به این است که جلسات آنها کانون تبادل علوم و دانشهاست; هر یک دیگری را از پیمانه علم خویش سیراب می کند، همان گونه که در جمله چهارم آمده: «هنگامی که از مجلس بر می خیزند به قدر کافی از چشمه های علم سیراب شده اند».

آنگاه در بیان دو وصف دیگر می افزاید: «شک و تردید در آنها راه نمی یابد. و غیبت در وجودشان نفوذ نمی کند»; (لاَ تَشُوبُهُمُ الرِّیْبَةُ، وَ لاَ تُسْرِعُ فِیهِمُ الْغِیبَةُ).

تعبیر به «ریبه» ممکن است اشاره به این باشد که مبانی عقیدتی و ایمان آنها به قدری محکم است که هیچ گونه شک و تردیدی در آن راه نمی یابد و یا اشاره به این است که به قدری زندگانی آنها صاف و پاک است که هیچ کس درباره حسن نیّت و سنجیده بودن اعمال آنها تردید نمی کند.

جمله «وَ لاَ تُسْرِعُ فِیهِمُ الْغِیبَةُ» شاید اشاره به این باشد که آنها آلوده به غیبت نمی شود و یا به اندازه ای پاکند که دیگران به خود اجازه غیبت آنها را نمی دهند.

البتّه این تفسیرهای متعدّد منافاتی با یکدیگر ندارد و ممکن است همه در مفهوم جمله های بالا جمع باشد.

سپس حضرت به عنوان تأکید می فرماید: «خداوند سرشت و اخلاقشان را بر این صفات برجسته گره زده است»; (عَلَی ذلِکَ عَقَدَ خَلْقَهُمْ وَ أَخْلاَقَهُمْ).

البتّه این تعبیر منافات با اختیاری بودن اعمال ندارد، زیرا هر زمان انسان با پای اختیار به سوی خدا گام بردارد، تأییدات و امدادهای الهی به سراغ او می آید و از این گذشته خداوند، زمینه های صلاح و سعادت را از آغاز در وجود همه انسانها آفریده است تا با استفاده از آنها مسیر تکامل را بپیماید.

آنگاه به دو وصف دیگر از اوصاف این عالمان ربّانی اشاره کرده، می فرماید: «به سبب همین صفات برجسته، نسبت به یکدیگر مهر می ورزند و پیوند دوستی با یکدیگر برقرار می سازند»; (فَعَلَیْهِ یَتَحَابُّونَ، وَ بهِ یَتَوَاصَلُونَ).

آری! محبّت آنها به یکدیگر برای خداست و پیوند آنها از عشق و علاقه مشترکشان به کمالات سرچشمه می گیرد و هرگز منافع مادی و علاقه های حیوانی و اشتراک در مقامات دنیوی سبب دوستی و همکاری آنها با یکدیگر نیست.

در پایان این فقره با ذکر تشبیه جالبی، چگونگی گزینش این گروه را از میان سایر انسانها بیان می دارد و می فرماید: «برتری آنان همچون برتری بذرهای انتخاب شده ای است که دانه های خوب و اصلاح شده آن از میان انبوه دانه ها برگرفته می شود و بقیه را به کناری می گذارند. این امتیاز بر اثر خالص سازی آنها و از عهده امتحان برون آمدن حاصل شده است»; (فَکَانُوا کَتَفَاضُلِ الْبَذْرِ یُنْتَقَی(4)، فَیُؤْخَذُ مِنْهُ وَ یُلْقَی، قَدْ مَیَّزَهُ التَّخْلِیصُ، وَ هَذَّبَهُ الَّتمْحِیصُ(5)).

آری! آنها بذرهای برگزیده عالم خلقتند که باغبان جهان هستی آنها را برای پرورش دادن و به کمال رساندن انتخاب کرده و با توفیق و تأیید و امداد خود به صورت شجره طیّبه ای که دائماً میوه ها بر شاخسارش ظاهر است در می آورد.

کوتاه سخن اینکه عالمان بزرگواری که صاحبان این صفات برجسته اند و تحت عنایات پروردگار، مراحل تکامل را می پیمایند و روز به روز به قرب خداوند نزدیک تر می شوند، بی دلیل به این مقام نرسیده اند، آنها در اصلاح خویشتن و زدودن زنگارهای هوا و هوس از دل و خالص ساختن نیّتها و از عهده آزمونهای سخت الهی برآمدن به این مقام رسیده اند و هر کس راه آنها را بپیماید او نیز همان سرنوشت را خواهد داشت.


پی نوشت:

  1. «مستحفظین» از ریشه «حفظ» گرفته شده و به معنای کسانی است که حفاظت چیزی به آنها سپرده شده است.

  2. «رویّة» صفت مشبّهه از ریشه «ریّ» بر وزن «حیّ» گرفته شده و به معنای سیراب کننده است.

  3. «بریّة» ترکیبی از باء جارّه و «ریّة» که اسم مصدر است از همان ریشه «ریّ» بر وزن «حیّ» به معنای سیراب بودن است.

  4. «ینتقی» از ریشه «نقاوه» به معنای پاک و خالص بودن گرفته شده است، این مادّه هنگامی که به باب افتعال می رود به معنای برگزیدن و انتخاب نمودن است.

  5. «تمحیص» به معنای پاک و خالص کردن است و از ریشه «محص» بر وزن «فحص» به همین معنا گرفته شده است، هر چند تمحیص تأکید بیشتری را می رساند و از آنجا که آزمایش و امتحان سبب خالص شدن است این واژه به معنای امتحان نیز آمده است.