[hadith]و من خطبة له (علیه السلام) یصف جوهر الرسول، و یصف العلماء، و یعظ بالتقوی:

وَ أَشْهَدُ أَنَّهُ عَدْلٌ عَدَلَ وَ حَکَمٌ فَصَلَ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ سَیِّدُ عِبَادهٌِ؛ کُلَّمَا نَسَخَ اللَّهُ الْخَلْقَ فِرْقَتَیْنِ جَعَلَهُ فِی خَیْرِهِمَا، لَمْ یُسْهِمْ فِیهِ عَاهِرٌ وَ لَا ضَرَبَ فِیهِ فَاجِر. أَلَا وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ قَدْ جَعَلَ لِلْخَیْرِ أَهْلًا وَ لِلْحَقِّ دَعَائِمَ وَ لِلطَّاعَةِ عِصَماً، وَ إِنَّ لَکُمْ عِنْدَ کُلِّ طَاعَةٍ عَوْناً مِنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ یَقُولُ عَلَی الْأَلْسنَةِ وَ یُثَبِّتُ [بهِ] الْأَفْئِدَةَ، فِیهِ کِفَاءٌ لِمُکْتَفٍ وَ شفَاءٌ لِمُشْتَفٍ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 8، ص: 206-199

وَمِن کلامٍ لَهُ عَلیهِ السَلامُ

یَصِفُ جَوْهَرَ الرَّسُولِ، وَ یَصِفُ الْعُلَماءَ، وَ یَعِظُ بالتَّقْوی.

از خطبه های امام علیه السلام است که در آن از صفات درونی پیامبر صلی الله علیه و آله و اوصاف دانشمندان و اندرز به تقوا سخن می گوید.

خطبه در یک نگاه:

همان گونه که اشاره شد این خطبه در واقع از سه بخش تشکیل یافته است

:

در بخش نخست بعد از شهادت به عدالت پروردگار به قسمتی از صفات برجسته پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اشاره شده که نشان می دهد جوهر ذاتی پیامبر از هر نظر جوهر پاکی بوده است و در ضمن اشاره به یاری خداوند و امدادهای الهی نسبت به مطیعان می کند

.

در بخش دوم از عالمان ربّانی و صفات برجسته آنها و طرز برخوردشان با مردم سخن به میان آورده است

.

در بخش سوم اندرزهای فراوانی در عباراتی کوتاه و پرمعنا بیان فرموده که عمل به آن مایه پرورش روح تقوا در وجود انسانهاست

.

نسب پاک پیامبر(صلی الله علیه وآله):

امام(علیه السلام) در آغاز این خطبه ـ همچون بسیاری از خطبه های دیگر ـ از شهادتین آغاز می کند (هر چند «واو» در «وأشهد» نشان می دهد که قبل از آن نیز مطالبی بوده است) می فرماید: «و گواهی می دهم که خداوند دادگری است که همواره، دادگری داشته و داوری است که همیشه حق را از باطل جدا می سازد و گواهی می دهم که محمّد بنده و فرستاده او و سرور بندگان اوست»; (وَ أَشْهَدُ أَنَّهُ عَدْلٌ عَدَلَ، وَ حَکَمٌ فَصَلَ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، وَ سَیِّدُ عِبَادهِ).

تعبیر به «عَدْلٌ» که معنای مصدری دارد برای تأکید است; یعنی ذات خداوند عین عدالت است و جمله «عَدَلَ» که به صورت فعل ماضی، بعد از آن آمده، تأکید دیگری است و «حَکَمٌ» به معنای داور مفهوم وسیعی دارد که داوری خداوند را در همه زمینه های تکوینی و تشریعی، شامل می شود; او همواره فصل و جداسازی حق را از باطل داشته و خواهد داشت.

عجب اینکه یکی از شارحان نهج البلاغه (ابن ابی الحدید) ضمیر در «انّه» را به مسئله قضا و قدر باز گردانده و معتقد است قبل از این جمله بوده (و سیّد رضی آن را جدا ساخته است) جمعی از شارحان نیز سخن او را پذیرفته اند، در حالی که جمله «وَأشْهَدُ أَنَّ مُحَمّداً عَبْدُهُ» نشان می دهد که شهادت قبلی شهادت مربوط به پروردگار است به علاوه «حکم فصل» از صفات خداست; نه صفات قضا و قدر.(1)

توصیف پیامبر(صلی الله علیه وآله) به عبودیّت قبل از رسالت در جمله بالا نشان می دهد که بزرگ ترین افتخار انسان بندگی خداست و تعبیر به «سیّد عباده» (سرور بندگان خدا) تأکید دیگری است بر این معنا. آری! هر چه هست در بندگی پروردگار است.

سپس در ادامه ذکر اوصاف پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)، می افزاید: «هر زمان خدا انسانها را به دو بخش تقسیم کرده، آن حضرت را در بهترین آن دو قرار داده است»; (کُلَّمَا نَسَخَ(2) اللّهُ الْخَلْقَ فِرْقَتَیْنِ جَعَلَهُ فِی خَیْرِهِمَا).

اشاره به اینکه نور وجود آن حضرت که در صلب آدم وجود داشت، پیوسته از صلبی به صلب دیگر منتقل می شد و آنجا که فرزندان متعدّدی از نسلی به وجود می آمدند نور وجود آن حضرت در آن شاخه ای که بهتر بود قرار می گرفت و این راه را از طریق بهترینها پیوسته می پیمود تا در صلب عبدالله قرار گرفت و به رحم آمنه منتقل شد.

باز می افزاید: «هیچ ناپاکدامنی در او سهمی نداشت و هیچ فاجری در او دخالت نکرد»; (لَمْ یُسْهِمْ فِیهِ عَاهِرٌ(3)، وَ لاَ ضَرَبَ فِیهِ فَاجِرٌ).

این همان مضمونی است که در زیارت وارث در مورد فرزندزاده پیامبر، امام حسین(علیه السلام) آمده است: «أشْهَدُ أنَّکَ کُنْتَ نُوراً فی الاَْصْلاب الشّامِخَةِ وَ الاَْرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ، لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجاهِلیَّةُ بأنْجاسها وَ لَمْ تُلْبسْکَ الْمُدْلَهِمّاتُ ثِیابَها; گواهی می دهم که تو نوری بودی در صلب والای پدران و رحم پاک مادران و هرگز عصر جاهلیّت با تمام آلودگیهایش تو را آلوده نساخت و جامه های سیاه آن بر تو پوشانده نشد».(4)

شبیه همین معنا درباره شخص پیامبر(صلی الله علیه وآله) وارد شده است، آنجا که می فرماید: «لَمْ یَزَلْ یَنْقُلُنی اللهُ مِنْ أصْلاب الطّاهِرینَ إلَی الْمُطَهَّراتِ حَتّی أخْرَجَنی فی عالَمِکُمْ هذا لَمْ یُدَنِّسْنی بدَنَس الْجاهِلیَّةِ; پیوسته خداوند مرا از صلب پدران پاک به رحم مادران پاک دامن منتقل کرد تا اینکه متولّد شدم در حالی که هرگز مرا به آلودگیهای جاهلیّت آلوده نساخت».(5)

این تعبیر که در خطبه بالا و روایت و زیارت نامه وارد شده، اضافه بر بیان فضیلت والای پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)، این درس را نیز به همه ما می آموزد که دوران تربیت انسان برای رسیدن به مقامات بالا از صلب پدران و رحم مادران آغاز می گردد و عامل وراثت یکی از عوامل تشکیل دهنده شخصیّت انسان است، هر چند عامل منحصر به فرد نیست. در این زمینه سخن بسیار است که در بحثهای آینده با استفاده از مناسبتها ـ إن شاءالله ـ بیان خواهد شد.

سپس امام(علیه السلام) از پویندگان راه رسول الله که اوصاف او در عبارات گذشته بیان شد دم می زند تا نشان دهد در سایه تعلیمات آن بزرگوار باید گروههایی در هر عصری پرورش یابند و راه او را تداوم بخشند، می فرماید: «آگاه باشید خداوند برای خیر و نیکی، اهلی قرار داده و برای حق، ستونهایی و برای اطاعت فرمانش پاسدارانی»; (أَلاَ وَ إِنَّ اللّهَ سُبْحَانَهُ قَدْ جَعَلَ لِلْخَیْر أَهْلاً، وَ لِلْحَقِّ دَعَائِمَ، وَ لِلطَّاعَةِ عِصَماً).

اشاره به اینکه در هیچ عصر و زمانی، این راه بدون رهرو نمی ماند و برنامه خیر و حق و اطاعت، تعطیل نمی شود; آنها کسانی هستند که دارای اراده های قوّی و نیّات پاک اند و به همین دلیل توفیق الهی شامل حالشان شده است.

جمله «لِلْحَقِّ دَعَائِمَ، وَ لِلطَّاعَةِ عِصَماً» ممکن است اشاره به امامان معصوم و اوصیای پیامبر باشد که حامیان حق و پاسداران اطاعت فرمان خدا بودند;

همان گونه که در زیارت جامعه می خوانیم: «وَالْحَقُّ مَعَکُمْ وَ فیکُمْ وَ مِنْکُمْ و إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ أهْلُهُ وَ مَعْدنُهُ; حق همواره با شما و در میان شما و از ناحیه شماست و به سوی شما می آید و شما اهل حق و معدن آن هستید» و مخصوصاً در حدیث معروفی که شیعه و اهل سنّت آن را در کتب معروف خود نقل کرده اند، می خوانیم: «عَلیّ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَ عَلیٍّ یَدُورُ مَعَهُ حَیْثُما دارَ; علی با حق همراه است و حق با علی همراه، به هر سو او می گردد حق نیز با او می گردد».(6)

نیز ممکن است اشاره به قرآن مجید و سنّت معصومان، یا اشاره به وجود علما و دانشمندان باشد و این احتمال بعید نیست که همه این تفسیرهای سه گانه در مفهوم جمله های بالا جمع باشد.

در ادامه این سخن به رهروان راه آنها بشارت می دهد که در برابر انبوه مشکلات اطاعت، تنها نیستند و امدادهای الهی پی در پی به یاری آنها می آید، می فرماید: «به یقین برای شما در انجام هر طاعتی یار و یاوری از جانب خداوند سبحان خواهد بود که زبانها را گویا می کند و قلبها را ثابت نگه می دارد، به گونه ای که برای آن کس که بخواهد به آن اکتفا کند کافی است و برای آن کس که شفا جوید مایه شفاست»; (وَ إِنَّ لَکُمْ عِنْدَ کُلِّ طَاعَة عَوْناً مِنَ اللّهِ سُبْحَانَهُ یَقُولُ(7)عَلَی الاَْلْسنَةِ، وَ یُثَبِّتُ الاَْفْئِدَةَ. فِیهِ کِفَاءٌ لِمُکْتَف، وَ شفَاءٌ لِمُشْتَف).

آری! خداوند بندگان مؤمن خویش را تنها نمی گذارد زبانشان را گویا و قلب و اراده آنها را محکم می دارد. این امر کراراً در آیات قرآن منعکس شده است; موسی بن عمران(علیه السلام) از خدا زبان گویا می خواهد و خدا به او ارزانی می دارد، افزون بر اینکه برادرش هارون را به یاری او می فرستد، تأکید می کند که تنها نیستید و من با شما هستم، همه چیز را می شنوم و می بینم: (إِنَّنِی مَعَکُمَا أَسْمَعُ وَ أَرَی)(8) و در جای دیگر می فرماید: «(یُثَبِّتُ اللهُ الَّذینَ امَنُوا بالْقَوْلِ الثَّابتِ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا); خداوند کسانی را که ایمان آوردند به جهت گفتار و اعتقاد ثابتشان، استوار می دارد، هم در این جهان و هم در سرای دیگر».(9)

و این همان چیزی است که پیوسته و همه روزه در نمازها از خداوند تقاضا می کنیم و می گوییم: (إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ).(10)


پی نوشت:

  1. در کتاب تمام نهج البلاغه که جمله های مکمّل این خطبه را آورده است تعبیراتی دارد که به وضوح نشان می دهد ضمیر در «إنّه» به ذات پاک پروردگار باز می گردد; نه به قضا و قدر (تمام نهج البلاغه، خطبه 22، ص 299).

  2. «نسخ» از ریشه «نسخ» بر وزن «مسخ» در اصل به معنای انتقال و جابه جا کردن چیزی است لذا هنگامی که بر اثر حرکت خورشید سایه، جابه جا می شود می گویند: «نسخت الشمس الظلّ» و به نوشتن چیزی از روی نوشته ای دیگر استنساخ و نسخه برداری گفته می شود، چون مطلب را منتقل می سازد. نسخ در احکام نیز از این ریشه گرفته شده، زیرا حکمی جای حکم دیگری را می گیرد و در خطبه بالا نسخ اشاره به انتقال نطفه از پدری به پدر دیگر است که از طریق وراثت، ویژگیهای پدران به فرزندان منتقل می شود.

  3. «عاهر» به معنای شخص فاسق و فاجر و آلوده دامن است.

  4. مصباح المتهجّد، ص 717 .

  5. بحارالانوار، ج 15، ص 117; مجمع البیان، ج 3-4، ص 497 .

  6. بحارالانوار، ج 33، ص 376; شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 2، ص 297 .

  7. ضمیر «یقول» به «الله» بر می گردد که قبلا ذکر شده و معنای جمله این است که خداوند زبان آنها را گویا می کند و خیر را بر آن جاری می سازد.

  8. طه، آیه 46.

  9. ابراهیم، آیه 27 .

سند خطبه

:

بعضی از دانشمندانی که بعد از عصر مرحوم سیّد رضی می زیستند؛ مانند آمدی در غررالحکم بخشی از این خطبه را با تفاوتهایی نقل کرده که نشان می دهد منبع دیگری غیر از نهج البلاغه در اختیار داشته است

.