[hadith]و من خطبة له (علیه السلام) فی تمجید اللّه و تعظیمه:

الْحَمْدُ لِلَّهِ الْعَلِیِّ عَنْ شَبَهِ الْمَخْلُوقِینَ، الْغَالِب لِمَقَالِ الْوَاصِفِینَ، الظَّاهِرِ بعَجَائِب تَدْبیرِهِ لِلنَّاظِرِینَ، وَ الْبَاطِنِ بجَلَالِ عِزَّتِهِ عَنْ فِکْرِ الْمُتَوَهِّمِینَ، الْعَالِمِ بلَا اکْتِسَابٍ وَ لَا ازْدیَادٍ وَ لَا عِلْمٍ مُسْتَفَادٍ، الْمُقَدِّرِ لِجَمِیعِ الْأُمُورِ بلَا رَوِیَّةٍ وَ لَا ضَمِیرٍ الَّذی لَا تَغْشَاهُ الظُّلَمُ وَ لَا یَسْتَضِیءُ بالْأَنْوَارِ، وَ لَا یَرْهَقُهُ لَیْلٌ وَ لَا یَجْرِی عَلَیْهِ نَهَارٌ، لَیْسَ إِدْرَاکُهُ بالْإِبْصَارِ وَ لَا عِلْمُهُ بالْإِخْبَارِ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 8، ص: 195-189

وَمِن کلامٍ لَهُ عَلیهِ السَلامُ

فی تَمْجید اللَّهِ وَ تَعْظیمِهِ.

از خطبه های امام علیه السلام است که در آن از مجد و عظمت خداوند سخن گفته شده است

(

و نیز به بخشی از ویژگیهای پیامبر اشاره شده است).

خطبه در یک نگاه:

از تعبیر مرحوم سیّد رضی استفاده می شود که آنچه در این خطبه آمده، بخشی از کلام امام علیه السلام بوده که مرحوم سیّد دو بخش از آن را برگزیده است

:

در بخش اوّل از صفات جمال و جلال خداوند مخصوصاً احاطه علم او به همه موجودات سخن به میان آمده است

.

در بخش دوم از صفات پیامبر و امدادهای الهی نسبت به او و پیشرفت سریع و برطرف شدن موانع راهش سخن گفته شده و در مجموع این خطبه شعاع تابناکی بر مسئله توحید و نبوّت افکنده شده است

.

بخشی از اوصاف خداوند:

امام(علیه السلام) در بخش اوّل این خطبه که پیرامون صفات جمال و جلال حق سخن می گوید، به دوازده وصف از اوصاف الهی اشاره می کند:

نخست در چهار وصف نخستین می فرماید: «حمد و ستایش مخصوص خداوندی است که از شباهت به مخلوقات، برتر و از وصف واصفان، والاتر است. به وسیله تدبیر شگفت آورش بر همه ناظران آشکار است و با جلال عزّتش کنه ذاتش بر همه متفکّران پنهان»; (اَلْحَمْدُ لِلّهِ الْعَلِیِّ عَنْ شَبَهِ الَْمخْلُوقِینَ، الْغَالِب لِمَقَالِ الْوَاصِفِینَ، الظَّاهِرِ بعَجَائِب تَدْبیرِهِ لِلنَّاظِرِینَ، وَ الْبَاطِنِ بجَلاَلِ عِزَّتِهِ عَنْ فِکْرِ الْمُتَوَهِّمِینَ(1)).

همان گونه که در گذشته نیز اشاره شده، ذات پاک خداوند نامتناهی است و بدیهی است مخلوقاتش که همه چیزشان محدود و متناهی است، قادر بر درک کنه ذاتش نباشند، بنابراین تنها از طریق آثار شگفت انگیزی که در پهنه جهان هستی از او نمایان است به ذات او پی می بریم، لذا اگر می گوییم خدا از همه چیز آشکارتر و از همه چیز پنهان تر است ناظر به همین دو جنبه است; از نظر آثار علم و قدرتش کاملا آشکار و از نظر کنه ذاتش مخفی و پنهان است.

در ادامه این سخن به پنجمین و ششمین وصف پرداخته می فرماید: «خداوندی که عالم است بی آنکه معلوماتش اکتسابی باشد یا فزونی گیرد و یا آن را از کسی فرا گرفته باشد. خداوندی که همه امور را اندازه گیری کرده، بی آنکه نیاز به تفکّر و یا رجوع به ضمیر و وجدان داشته باشد»; (الْعَالِمِ بلاَ اکْتِسَاب وَ لاَ ازْدیَاد، وَ لاَ عِلْم مُسْتَفَاد، الْمُقَدِّرِ لِجَمِیعِ الاُْمُورِ بلاَ رَوِیَّة وَ لاَ ضَمِیر).

بی شک علم خدا مانند ذاتش بی پایان است، بنابراین نه نیازی به اکتساب دارد و نه فراگیری از دیگری. این امور مربوط به کسانی است که علم محدودی دارد و از سه راه بر آن می افزایند: گاهی از طریق تجربه و مانند آن، گاه به سبب تأثیر علوم در یکدیگر و انتقال از مسئله ای به مسئله دیگر و گاه از طریق درس خواندن و فراگیری از دیگران; امّا آن کس که علمی بی پایان دارد از همه این امور بی نیاز است.

همچنین او برای آفرینش مخلوقات واندازه گیری دقیق هر موجود از نظر کمیّت و کیفیّت و قوانین حاکم بر آن نه نیاز به اندیشیدن دارد، نه رجوع به وجدان. به خلاف انسانهایی که دست به اختراع و ابداع چیزی می زنند که گاه باید سالها بیندیشند و مطالعه کنند و از معلومات و تجربیات خود کمک بگیرند تا موفق به ابداع چیزی شوند.

سپس در هفتمین و هشتمین وصف می افزاید: «خدایی که تاریکیها ستر و پوششی بر او نمی افکند و از نور و روشنایی بهره نمی گیرد»; (الَّذی لاَتَغْشَاهُ الظُّلَمُ، وَ لاَیَسْتَضِیءُ بالاَْنْوَارِ).

آنگاه برای تکمیل و توضیح همین مطلب به سراغ نهمین و دهمین وصف رفته، می فرماید: «شب او را نمی پوشاند و روشنایی روز بر او نمی گذرد (و به بیان دیگر: شب و روز برای او متصوّر نیست)»;(وَلاَ یَرْهَقُهُ(2) لَیْلٌ، وَلاَ یَجْرِی عَلَیْهِ نَهَارٌ).

این تعبیرات ممکن است اشاره به این باشد که ذات پاکش از طریق آثار همیشه آشکار است و شب و روز تفاوتی در این امر ایجاد نمی کند و یا اشاره به این باشد که او برای مشاهده و احاطه علمی به اشیا نیاز به نور و روشنایی ندارد آن گونه که انسانها نیاز دارند.

یازدهمین و دوازدهمین وصف نیز تکمیل و توضیح دیگری بر اوصاف پیشین است، می فرماید: «نه درک او از اشیا، با حسّ بینایی است و نه علم و دانش وی از طریق خبرگیری است»; (لَیْسَ إِدْرَاکُهُ بالاِْبْصَارِ، وَ لاَ عِلْمُهُ بالاِْخْبَارِ).

زیرا این امور مربوط به جسم و جسمانیات و صاحبان علوم ناقص و محدود است; او نه از قبیل جسم و جسمانیات است ونه محدودیتی در احاطه علمی اوست.

در اینجا این سؤال پیش می آید که چرا امام(علیه السلام) در خطبه های متعدّد بر همین مضامین تکیه و تأکید می کند و بر این امر اصرار دارد که علم خداوند نیازی به هیچ یک از اموری که در بالا گفته شد ندارد; این همه تأکید برای چیست؟

در پاسخ می گوییم: یکی از مشکلات عظیم در شناخت و معرفت پروردگار مسئله مقایسه او با مخلوقات است، زیرا در همه عمر خود سر و کار با مخلوقات دارد، همه چیز را با معیار آن می سنجد. مخلوقاتی که همه چیزش محدود است; علم، قدرت، زمان، مکان، درک و شهود او همه و همه محدود، ناپایدار و فناپذیر است. هنگامی که سخن از معرفت پروردگار به میان می آید آگاهانه یا ناخودآگاه همان مقیاسها را به کار می گیرد و در درّه هولناک تشبیه سقوط می کند، از این رو این معلم بزرگ معرفة الله پی در پی هشدار می دهد که بر لب پرتگاه نروید و خدا را با خود به هیچ یک از مخلوقات مقایسه نکنید که از معرفة الله دور خواهید شد و اوهامی را در مغز خود پرورش می دهید و می پرستید.

حدیث معروف امام باقر(علیه السلام): «کُلُّ ما مَیَّزْتُمُوه بأوْهامِکُمْ فی أدَقِّ مَعانیهِ مَخْلُوقٌ مَصْنُوعٌ مِثْلُکُمْ مَرْدُودٌ إلَیْکُمْ; آنچه با فکر و پندار خود با دقیق ترین مفاهیم در ذهن خویش (درباره خدا) ترسیم می کنید مخلوق و ساخته شما و همانند خودتان است و به سوی شما باز می گردد»(3) اشاره زیبایی به همین مطلب است.

لذا ائمّه اهل بیت(علیهم السلام) همواره مراقب اصحاب و یاران و پیروان خود بودند که گرفتار و تشبیه یا تعطیل نشوند، در حالی که این گرفتاری برای گروهی که از آنها پیروی نکردند بسیار فراوان و آشکار است.

اعتقاد به جسمیّت خداوند و تشبیه او با مخلوقات، اعتقاد به امکان رؤیت و مشاهده حسّی در دنیا و لااقل در آخرت که غالباً به آن پایبند هستند، از این قسم انحرافات خطرناک است.(4)


پی نوشت:

  1. سند خطبه: در منابع معروف، سندی برای این خطبه جز نهج البلاغه ذکر نشده است و مرحوم علاّمه مجلسی در بحارالانوار، ج 4، بخش اوّل این خطبه را از نهج البلاغه نقل کرده است.

  2. «یرهقه» از ریشه «رهق» بر وزن «شفق» در اصل به معنای پوشاندن چیزی با قهر و غلبه است و به معنای سختگیری یا مسلّط شدن چیزی نیز آمده است.

  3. بحارالانوار، ج 66، ص 293 .

سند خطبه

:

در منابع معروف، سندی برای این خطبه جز نهج البلاغه ذکر نشده است و مرحوم علّامه مجلسی در بحارالانوار، ج 4، بخش اوّل این خطبه را از نهج البلاغه نقل کرده است

.