[hadith]و من کلام له (علیه السلام) کان کثیرا ما ینادی به أصحابه:

تَجَهَّزُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ، فَقَدْ نُودیَ فِیکُمْ بالرَّحِیلِ، وَ أَقِلُّوا الْعُرْجَةَ [الْعَرْجَةَ] عَلَی الدُّنْیَا، وَ انْقَلِبُوا بصَالِحِ مَا بحَضْرَتِکُمْ مِنَ الزَّاد، فَإِنَّ أَمَامَکُمْ عَقَبَةً کَئُوداً وَ مَنَازلَ مَخُوفَةً مَهُولَةً لَا بُدَّ مِنَ الْوُرُود عَلَیْهَا وَ الْوُقُوفِ عِنْدَهَا. وَ اعْلَمُوا أَنَّ مَلَاحِظَ الْمَنِیَّةِ نَحْوَکُمْ [دَائِبَةٌ] دَانِیَةٌ وَ کَأَنَّکُمْ بمَخَالِبهَا وَ قَدْ نَشبَتْ فِیکُمْ، وَ قَدْ دَهَمَتْکُمْ فِیهَا مُفْظِعَاتُ الْأُمُورِ وَ [مُضْلِعَاتُ] مُعْضِلَاتُ الْمَحْذُورِ؛ فَقَطِّعُوا عَلَائِقَ الدُّنْیَا وَ اسْتَظْهِرُوا بزَاد التَّقْوَی.

[و قد مَضی شیء من هذا الکلام فیما تقدم بخلاف هذه الروایة].[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 8، ص: 75-67

وَمِن کلامٍ لَهُ عَلیهِ السَلامُ

کانَ کَثیراً ما یُنادی بهِ أصْحابَهُ.

از سخنان امام علیه السلام است که همواره اصحاب خویش را با آن مخاطب می ساخت. 

خطبه در یک نگاه:

از عنوانی که مرحوم سیّد رضی به خطبه داده استفاده می شود که امام علیه السلام کراراً اصحاب خود را مخاطب ساخته و این سخن را تکرار می فرمود. نیز از روایتی که در مصادر نهج البلاغه آمده استفاده می شود که آن حضرت بعد از نماز عشا سه بار مردم را صدا می زد تا همه بشنوند و این سخن را به گوش آنها می رساند

.

این خطبه در واقع هشداری است به همه انسانها که زندگی دنیا کوتاه است و منازل وحشتناکی از قبر، برزخ و قیامت در پیش رو است که باید آماده آن شوند

.

هشداری است به قطع وابستگیهای بی حدّ و حساب به دنیا و اینکه عمر دنیا کوتاه است و پایان عمر نزدیک؛ هشداری است برای فراهم کردن زاد و توشه تقوا جهت سفر طولانی و خطرناکی که در پیش است

.

از دنیاپرستان فاصله بگیرید:

این خطبه شبیه خطبه گذشته و در حال و هوای آن است و هشدار اکیدی است به دنیاپرستان که موقعیت خود را در دنیا فراموش نکنند و روزهایی را که در پیش دارند به خاطر بیاورند و آماده آن شوند.

نخست می فرماید: «خداوند شما را رحمت کند، آماده کوچ (از این جهان) شوید، چرا که ندای رحیل در میان شما داده شده است و علاقه و تکیه خود را بر دنیا کم کنید»; (تَجَهَّزُوا، رَحِمَکُمُ اللّهُ، فَقَدْ نُودیَ فِیکُمْ بالرَّحِیلِ، وَ أَقِلُّوا الْعُرْجَةَ عَلَی الدُّنْیَا).

امام(علیه السلام) در این سخن، جامعه بشری را به کاروانی تشبیه کرده که مقصد مهمی در پیش دارد و او به عنوان رهبر کاروان به همه کاروانیان فریاد می زند که برخیزید و آماده حرکت شوید.

«رحیل» به معنای کوچ کردن است و در اینکه مراد از آن حرکت به سوی آخرت است یا سیر و سلوک الی الله، هر دو تفسیر در کلام شارحان آمده است و مانعی ندارد که توده مردم مخاطب به آمادگی برای حرکت به سوی قیامت باشند و خواص برای سیر و سلوک الی الله.

در بعضی از روایات به جای مجهّز شدن برای سفر آخرت، تعبیر به «استعداد للموت» آمده است. شخصی از امیرمؤمنان(علیه السلام) پرسید: «مَا الاسْتِعْدادُ لِلْمَوْتِ؟ آماده شدن برای مرگ و سفر آخرت چگونه است؟ فرمود: أداءُ الْفَرائِضِ وَ اجْتِنابُ الْمَحارِمِ وَ الاشْتِمالُ عَلَی الْمَکارِمِ ثُمَّ لایُبالی أوَقَعَ عَلَی الْمَوْتِ أَمْ وَقَعَ الْمَوْتُ عَلَیْهِ; انجام واجبات و پرهیز از محرمات و دارا بودن فضایل اخلاقی است. سپس تفاوتی نمی کند او به سراغ مرگ برود (مانند استقبال از شهادت در میدان جهاد) و یا مرگ به سراغ او آید».(1)

در اینکه ندا دهنده چه کسی و یا چه چیزی است، احتمالات متعددی داده شده نخست اینکه فرشته ای از فرشتگان خدا باشد آن گونه که در یکی از کلمات قصار نهج البلاغه(2) آمده است و بعضی از شعرا آن را به شعر درآورده اند:

لَهُ مَلَکٌ یُنادی کُلَّ یَوْم *** لِدُوا لِلْمَوْتِ وَابْنُوا لِلْخَراب

خداوند فرشته ای دارد که هر روز ندا می دهد برای مردن بزایید و برای ویرانی بسازید.

یا اینکه ندا دهنده حوادث و آفاتی است که همچون طوفان همه روزه صحنه زندگی انسانها را در می نوردد و یا اشاره به آثار پیری است که به صورت پژمرده شدن چهره، سفیدشدن موها و خمیدگی قامت ظاهر می شود و به زبان حال ندای رحیل را سر می دهد.

اگر رحیل را به معنای سیر و سلوک الی الله و تهذیب نفوس بدانیم، ندا دهنده خداوند در قرآن مجید و معصومان در روایات اسلامی هستند که ندای مرگ و مسافرت از دنیا در این کلمات به گوش می خورد.

تعبیر به «عرجه» با توجه به اینکه به معنای اقامت است مفهومش این است که علاقه به اقامت در دنیا را کم کند و همچون دنیاپرستان دنیا را عملا جاودان نپندارد.

سپس به دنبال این سخن برنامه آمادگی برای سفر آخرت را به این صورت بیان می فرماید: «با تهیّه زاد و توشه از اعمال صالحی که در قدرت دارید (به سوی آخرت) باز گردید»; (وَ انْقَلِبُوا بصَالِحِ مَا بحَضْرَتِکُمْ(3) مِنَ الزَّاد).

تعبیر به «اِنْقَلِبُوا» تعبیر لطیفی است که اشاره به تحولی درونی دارد; یعنی توجّه خود را از دنیاپرستی به تهیه زاد و توشه آخرت باز گردانید.

تعبیر «بحَضْرَتِکُمْ» اشاره به توانایی ها و فرصتهاست که انسانها در اختیار دارند.

آنگاه امام(علیه السلام) به ذکر دلیلی برای لزوم تحصیل زاد و توشه جهت سفر آخرت، پرداخته می فرماید: «زیرا گردنه سخت و منزلگاههای مخوف و هولناکی در پیش دارید که باید در آنها وارد شوید و نزد هر یک توقّف کنید (و پاسخگوی اعمال خود باشید)»; (فَإِنَّ أَمَامَکُمْ عَقَبَةً کَؤُوداً(4)، وَ مَنَازلَ مَخُوفَةً مَهُولَةً(5)، لاَبُدَّ مِنَ الْوُرُود عَلَیْهَا، وَ الْوُقُوفِ عِنْدَهَا).

این گردنه سخت و منزلگاههای خوفناک، اشاره به مرگ و منزلگاههای آخرت است، زیرا در روایتی امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «در قیامت پنجاه موقف است و هر موقفی به اندازه هزار سال از سال های دنیا به طول می انجامد; إِنَّ فی الْقِیامَةِ خَمْسینَ مَوْقِفاً کُلُّ مَوْقِف کألْفِ سَنَة مِمّا تَعُدُّونَ»(6) شبیه همین معنا به صورت مشروح تری از امیرمؤمنان علی(علیه السلام) نقل شده است(4) و احتمالا در هر موقفی از این مواقف یکی از اعمال واجبه مانند نماز و روزه و امر به معروف و نهی از منکر و یا گناهان کبیره مورد سؤال قرار می گیرد که صاحبان آنها باید در شرایط سخت و هول انگیزی پاسخگو باشند. اگر از آنها به سلامت بگذرند راهی کانون رحمت خدا، بهشت برین می شوند وگرنه گرفتار خواهند شد.

به تعبیر دیگر، همان گونه که مرحوم شیخ مفید فرموده است: منظور از این عقبات (گردنه ها) اعمال واجب است که هر کدام تشبیه به گردنه ای شده است و همان گونه که عبور از گردنه ها سخت و طاقت فرساست، جواب گویی از این اعمال نیز دشوار است.

قرآن مجید در سوره «بلد» می فرماید: «(فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ وَمَا أَدْرَاکَ مَا الْعَقَبَةُ فَکُّ رَقَبَة أَوْ إِطْعَامٌ فِی یَوْم ذی مَسْغَبَة یَتِیماً ذَا مَقْرَبَة * أَوْ مِسْکِیناً ذَا مَتْرَبَة); ولی او از آن گردنه مهم نگذشت و تو چه می دانی آن گردنه چیست؟ آزاد کردن برده ای است، یا غذا دادن در روز گرسنگی به یتیمی از خویشاوندان یا مستمندی خاک نشین».(7)

البتّه دنیا و آخرت از این نظر تفاوتی نمی کند که منظور از عقبات چه باشد؟ به ویژه که درباره عرصه قیامت آمده است: «(وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الْجِبَالِ فَقُلْ یَنسفُهَا رَبِّی نَسْفاً فَیَذَرُهَا قَاعاً صَفْصَفاً لاَّ تَرَی فِیهَا عِوَجاً وَلاَ أَمْتاً); از تو درباره کوهها سؤال می کنند بگو پروردگارم آنها را (در قیامت متلاشی کرده) بر باد می دهد. سپس زمین را صاف و هموار می سازد،به گونه ای که در آن هیچ پستی وبلندی نمی بینی».(8)

بنابراین، اعتراض مرحوم علاّمه مجلسی بر شیخ مفید که نباید الفاظ را از معانی اصلی به معانی مجازی برد، به نظر وارد نمی رسد، زیرا این ایراد هنگامی وارد است که قرائنی در کار نباشد و با وجود قرینه مشکلی ندارد.(9)

در مورد وحشت قیامت همین بس که قرآن مجید می گوید: «(یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْءٌ عَظِیمٌ * یَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَة عَمَّآ أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ کُلُّ ذَاتِ حَمْل حَمْلَهَا وَتَرَی النَّاسَ سُکَارَی وَمَا هُمْ بسُکَارَی وَلَکِنَّ عَذَابَ اللهِ شَدیدٌ); ای مردم از عذاب پروردگارتان بترسید که زلزله رستاخیز امر عظیمی است. روزی که آن را می بینید (آن چنان وحشت سراپای همه را فرا می گیرد که) هر مادر شیردهی کودک شیرخوارش را فراموش می کند و هر بارداری جنین خود را بر زمین می نهد و مردم را مست می بینی در حالی که مست نیستند; ولی عذاب خدا شدید است».(10)

سپس امام(علیه السلام) به شرح بیشتری در این زمینه پرداخته و به همگان هشدار می دهد که: «بدانید فاصله نگاههای مرگ به شما کوتاه و نزدیک است. گویی در چنگال مرگ گرفتارید، در حالی که پنجه هایش را در جان شما فرو برده، و حوادث هولناک و مشکلات شدید شما را غافلگیر ساخته است»; (وَ اعْلَمُوا أَنَّ مَلاَحِظَ(11) الْمَنِیَّةِ(12) نَحْوَکُمْ دَانِیَةٌ(13)، وَ کَأَنَّکُمْ بمَخَالِـبهَا(14) وَ قَدْ نَشبَتْ(15) فِیکُمْ، وَ قَدْ دَهَمَتْکُمْ(16) فِیهَا مُفْظِعَاتُ(17) الاُْمُورِ، وَ مُعْضِلاَتُ(18) الْمَحْذُورِ).

این سخن، اشاره به این است که میان انسان و مرگ در هیچ سن و سالی فاصله ای وجود ندارد. هر لحظه ممکن است حادثه ناگهانی روی دهد و هر زمان ممکن است بیماری خطرناکی به سراغ انسان بیاید و یا دشمنی او را به طور ناگهانی از پای درآورد. گلوگیر شدن یک لقمه ممکن است به زندگی انسان پایان دهد و گرفتگی رگهای قلب یا مغز با چند لخته بسیار کوچک خون، وی را در کام مرگ فرو برد و یا با ضربه ای ناگهانی، نخاع انسان قطع شود و برای همیشه زمین گیر گردد.

حضرت در پایان، در یک نتیجه گیری روشن و گویا می فرماید: «حال که چنین است وابستگیهای دنیا را به خود قطع کنید (از دنیاپرستان فاصله بگیرید) و بر توشه تقوا تکیه کنید»; (فَقَطِّعُوا عَلاَئِقَ الدُّنْیَا وَ اسْتَظْهِرُوا(19) بزَاد التَّقْوَی).

منظور از قطع علائق دنیا وابستگی شدید به مال و مقام و همسر و فرزند است; آن گونه وابستگی که انسان را از خدا غافل می کند و ارتکاب گناه را برای رسیدن به دنیا آسان می سازد و زرق و برقها را در نظر جلوه می دهد.

تعبیر به «استظهار به زاد تقوا» اشاره به این است که در این سفر پر خوف و خطر آخرت انسان نیاز به تکیه گاهی دارد که پیمودن این راه را برای او آسان می سازد، تکیه گاهی بهتر از زاد و توشه تقوا نیست.


مرحوم سیّد رضی به اینجا که می رسد، می گوید: «بخشی از این کلام با تفاوتهایی پیش از این گذشت»; (وَ قَدْ مَضی شَئٌ مِنْ هذا الْکَلامِ فیما تَقَدَّمَ بخِلافِ هذهِ الرِّوایَةِ).

ظاهراً منظور او خطبه 85 است که در چند جمله با گفتار بالا مشترک است.(20)


پی نوشت:

  1. بحارالانوار، ج 74، ص 382، ح 7.

  2. نهج البلاغه، کلمات قصار 132.

  3. «حضرت» به معنای «حضور» است و در جمله بالا اشاره به فرصتهایی است که در پیش روی انسان وجود دارد. استعمال این واژه درباره بزرگان برای این است که نمی خواهند خود آنها را خطاب کنند، بلکه محضرشان را مورد توجّه قرار می دهند.

  4. «کئود» از ریشه «کأد» به معنای شدّت و صعوبت گرفته شده و عقبه «کئود»، گردنه سخت و صعب العبور است.

  5. «مهولة» از ریشه «هول» به معنای ترس است و «مهول» اسم مفعول; یعنی خوفناک.

  6. بحارالانوار، ج 7، ص 126، ح 3 .

  7. همان مدرک، ص 111، ح 42 .

  8. بلد، آیات 11-16 .

  9. طه، آیات 105-107 .

  10. برای آگاهی از کلام مرحوم شیخ مفید و علاّمه مجلسی به کتاب بحارالانوار، ج 7، ص 129 مراجعه فرمایید.

  11. حج، آیه 1 و 2 .

  12. «ملاحظ» جمع «ملحظ» مصدر میمی، به معنای نگاه کردن یا با گوشه چشم نگاه کردن است.

  13. «منیّه» از ریشه «منی» بر وزن «سعی» به معنای تقدیر گرفته شده و از آنجا که مرگ در سرنوشت انسان مقدّر است، این واژه به مرگ اطلاق می شود.

  14. «دانیه» به معنای نزدیک از ریشه «دنوّ» بر وزن «علوّ».

  15. «مخالب» جمع «مخلب» ناخن و چنگال حیوانات یا پرندگان است.

  16. «نشبت» از ریشه «نشب» بر وزن «غصب» به معنای فرو رفتن است.

  17. «دهمت» از ریشه «دهم» به معنای غافلگیر ساختن است.

  18. «مفظعات» جمع «مفظعه» به معنای حادثه ای است که بیش از حد شدید باشد.

  19. «معضلات» جمع «معضله»; یعنی چیزی که فوق العاده انسان را در تنگنا قرار دهد. به جاده تنگ نیز معضله گویند.

  20. «استظهروا» از ریشه «استظهار» به معنای کمک گرفتن از شخص یا چیزی است و ریشه اصلی آن «ظهر» به معنای پشت است. واژه پشتیبانی به معنای تقویت می آید.

سند خطبه

:

گروهی از بزرگان- چه از کسانی که قبل از مرحوم سیّد رضی می زیستند و چه کسانی که بعد از او در عرصه علوم اسلامی گام نهادند- این خطبه را در کتابهای خود نقل کرده اند؛ از جمله مرحوم صدوق در کتاب امالی، در مجلس هفتاد و پنج، آن را به طور مستند آورده است. همچنین شیخ مفید در کتاب مجالس مسنداً از امام باقر علیه السلام و در کتاب ارشاد با اضافاتی آورده است؛ بعد از مرحوم سیّد رضی، مرحوم طبرسی در مشکات آن را ذکر کرده و با توجّه به تفاوتهایی که با نقل سیّد رضی دارد، معلوم می شود که از طرق دیگری نقل شده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 3، ص 99

)