[hadith]العِظَة:
وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّهُ لَمْ یَخْلُقْکُمْ عَبَثاً وَ لَمْ یُرْسلْکُمْ هَمَلًا، عَلِمَ مَبْلَغَ نِعَمِهِ عَلَیْکُمْ وَ أَحْصَی إِحْسَانَهُ إِلَیْکُمْ، فَاسْتَفْتِحُوهُ وَ اسْتَنْجِحُوهُ وَ اطْلُبُوا إِلَیْهِ وَ اسْتَمْنِحُوهُ، فَمَا قَطَعَکُمْ عَنْهُ حِجَابٌ وَ لَا أُغْلِقَ عَنْکُمْ دُونَهُ بَابٌ، وَ إِنَّهُ لَبکُلِّ مَکَانٍ وَ فِی کُلِّ حِینٍ وَ أَوَانٍ وَ مَعَ کُلِّ إِنْسٍ وَ جَانٍّ. لَا یَثْلِمُهُ الْعَطَاءُ وَ لَا یَنْقُصُهُ الْحِبَاءُ وَ لَا یَسْتَنْفِدُهُ سَائِلٌ وَ لَا یَسْتَقْصِیهِ نَائِلٌ وَ لَا یَلْوِیهِ شَخْصٌ عَنْ شَخْصٍ وَ لَا یُلْهِیهِ صَوْتٌ عَنْ صَوْتٍ وَ لَا تَحْجُزُهُ هِبَةٌ عَنْ سَلْبٍ وَ لَا یَشْغَلُهُ غَضَبٌ عَنْ رَحْمَةٍ وَ لَا تُولِهُهُ رَحْمَةٌ عَنْ عِقَابٍ وَ لَا یُجِنُّهُ الْبُطُونُ عَنِ الظُّهُورِ وَ لَا یَقْطَعُهُ الظُّهُورُ عَنِ الْبُطُونِ. قَرُبَ فَنَأَی وَ عَلَا فَدَنَا وَ ظَهَرَ فَبَطَنَ وَ بَطَنَ فَعَلَنَ وَ دَانَ وَ لَمْ یُدَنْ. لَمْ یَذْرَأِ الْخَلْقَ باحْتِیَالٍ، وَ لَا اسْتَعَانَ بهِمْ لِکَلَالٍ.[/hadith]
پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج7، ص: 635-630
خوان نعمت بی دریغش همه جا گسترده است:
امام(علیه السلام) در این بخش از خطبه به سه نکته اساسی اشاره می فرماید: نخست مسئله هدف آفرینش. سپس نعمت های فراوان الهی که شامل حال همه بندگان می شود و سرانجام، بر مراقبت دائمی و حضور الهی در همه جا و همه حال تأکید می نهد.
در قسمت اوّل می فرماید: «بدانید ای بندگان خدا که خدا شما را بیهوده نیافریده و بی سرپرست رها نساخته است»; (وَ اعْلَمُوا، عِبَادَ اللّهِ، أَنَّهُ لَمْ یَخْلُقْکُمْ عَبَثاً، وَ لَمْ یُرْسلْکُمْ هَمَلاً(2)).
این سخن در واقع برگرفته از کلام خداست که می فرماید: «(أَفَحَسبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثاً وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لاَ تُرْجَعُونَ); آیا چنین پنداشته اید که ما شما را بیهوده آفریده ایم و به سوی ما باز نمی گردید».(3)
به یقین خداوند حکیم و دانا هرگز کاری عبث و بیهوده انجام نمی دهد، گرچه منافع و سودهای افعال خدا به خدا باز نمی گردد، چون او بی نیاز مطلق است; ولی به یقین افعال او آثار و برکاتی دارد که به بندگانش باز می گردد.
چون داشتن هادی و راهنما، نخستین شرط برای وصول به هدف است، به دنبال جمله «لَمْ یَخْلُقْکُمْ عَبَثاً» جمله «لَمْ یُرْسلْکُمْ هَمَلاً» آمده است، زیرا ارسال در این گونه موارد به معنای رها ساختن و «همل» در اصل به گله بی چوپان گفته می شود. بدین ترتیب، مسئولیت انسان با این اشاره در برابر اهداف آفرینش و هدایت رهبران، روشن می گردد.
در قسمت دوّم می فرماید : «خدا از مقدار و اندازه نعمت هایش بر شما آگاه است و مراتب احسان و نیکی خود را بر شما شماره فرموده است (و همه کارهایش از روی حکمت است)»; (عَلِمَ مَبْلَغَ نِعَمِهِ عَلَیْکُمْ، وَ أَحْصَی إِحْسَانَهُ إِلَیْکُمْ).
نعمت و احسان، شامل تمام نعمت های مادی و معنوی و حتی استعدادهای گوناگون درونی می شود و این بدان معناست که مردم از نعمت های او بهره گیرند و طریق ناسپاسی پیش نگیرند و نعمتهای الهی را بیهوده به هدر ندهند و از سستی و تنبلی در بهره گیری از آن بپرهیزند و بدانند برای رسیدن به هدف آفرینش و کمال مطلوب، همه اسباب و وسائل آماده است.
آن گاه سومین مطلب را عنوان می کند و می فرماید: «حال که چنین است (و همه وسائل سعادت آماده شده) از او درخواست گشایش و پیروزی بطلبید، دست نیاز را به سوی او دراز کرده و عطا و بخشش را از او بخواهید، چرا که میان شما و او حجابی نیست و دری بین او و شما بسته نشده است»; (فَاسْتَفْتِحُوهُ(4)، وَ اسْتَنْجِحُوهُ(5)، وَ اطْلُبُوا إِلَیْهِ وَ اسْتَمْنِحُوهُ(6)، فَما قَطَعَکُمْ عَنْهُ حِجَابٌ، وَ لاَ أُغْلِقَ عَنْکُمْ دُونَهُ بَابٌ).
اشاره به اینکه فیض از مبدأ فیّاض آماده شده، اکنون نوبت شماست که دست طلب به دامان لطفش بزنید و درهای رحمتش را بگشایید و رستگاری را از او بطلبید و می دانیم هنگامی که فاعلیت فاعل با قابلیت قابل بیامیزد نتیجه قطعی و حتمی است.
حضرت برخلاف پندار بت پرستان و مشرکان و پیروان آنها در عصر و زمان ما، که گمان می کنند مستقیماً نباید به درگاه خدا رفت، بلکه باید غیر او را پرستید تا او راه را بگشاید، می فرماید: هیچ رادع و مانعی بر سر راه نیست و همه بندگان می توانند به درگاه خدا بروند و اگر گاهی از آبروی شفیعان بهره می گیرند آن هم تأکید دیگری است بر ارتباط مستقیم به ذات پاک خدا و عمل به دستور او.
آن گاه در توضیح این سخن اشاره به سه نکته دیگر می کند و تفاوت عطا و بخشش الهی را با دیگران در این سه نکته روشن می سازد و می فرماید : «او در همه جا و در هر لحظه و با هر کس از انس و جنّ همراه است. نه بخشش از دارایی اش می کاهد و نه عطایا آسیبی به خزاین او می رساند. نه درخواست کنندگان، نعمتش را تمام می کند و نه بهره مندان از عطایش، به مواهب او پایان می دهند»; (وَ إِنَّهُ لَبکُلِّ مَکَان، وَ فِی کُلِّ حِین وَ أَوَان، وَ مَعَ کُلِّ إِنْس وَ جَانٍّ; لاَ یَثْلِمُهُ(7) الْعَطَاءُ، وَ لاَ یَنْقُصُهُ الْحِبَاءُ(8)، وَ لاَ یَسْتَنْفِدُهُ سَائِلٌ، وَ لاَ یَسْتَقْصِیهِ نَائِلٌ).
به این ترتیب، خداوند بخشنده ای است که در همه جا حضور دارد و دست همه نیازمندان به دامان کبریایی اش می رسد، بلکه در همه جا با هر کسی همراه است و از سوی دیگر، عطایای او حدّ و مرز و نهایتی ندارد و بیم این نمی رود که اگر به افرادی ببخشد دیگران درمضیقه قرار گیرند:
دست حاجت چو بری پیش خداوندی بر *** که کریم است و رحیم است و غفور است و ودود
کرمش نامتناهی نعمش بی پایان *** هیچ خواهنده از این در نرود بی مقصود
زیرا او وجودی است از هر نظر نامتناهی، به همین دلیل کرمش نامتناهی است و نعمت و عطایش نیز نامتناهی، بلکه مطابق آنچه در دعای افتتاح آمده است: «وَ لا تَزیدُهُ کَثْرَةُ الْعَطاءِ إِلاَّ جُوداً وَ کَرَماً; فزونی بخشش جز بر جود و کرم او نمی افزاید»، اشاره به اینکه هر قدر بیشتر ببخشد مردم بیشتر به جود و کرمش امیدوار می شوند.
آن گاه به نکته سوم پرداخته، می فرماید : « (او همانند مخلوقاتش نیست) و توجه به کسی وی را از دیگری غافل نمی سازد و شنیدن صدایی او را از شنیدن صدای دیگر باز نمی دارد. عطا و بخشش او به کسی مانع از سلب نعمت (در آنجا که مصلحت باشد) نمی گردد، و غضبش او را از رحمت باز نمی دارد، و رحمتش او را از عذاب و کیفر (به هنگام لزوم) غافل نمی سازد، نه آنچه پنهان است او را از آنچه آشکار است باز می دارد، و نه آنچه آشکار است او را از آنچه نهان است جدا می سازد»; (وَ لاَ یَلْوِیهِ(9) شَخْصٌ عَنْ شَخْص، وَ لاَ یُلْهِیهِ صَوْتٌ عَنْ صَوْت، وَ لاَ تَحْجُزُهُ هِبَةٌ عَنْ سَلْب، وَ لاَ یَشْغَلُهُ غَضَبٌ عَنْ رَحْمَة، وَ لاَ تُولِهُهُ(10) رَحْمَةٌ عَنْ عِقَاب، وَ لاَ یُجِنُّهُ(12) الْبُطُونُ عَنِ الظُّهُورِ، وَ لاَ یَقْطَعُهُ الظُّهُورُ عَنِ الْبُطُونِ).
این جمله های هفت گانه، از یک سو تشویقی است برای بندگان که هر چه می خواهند ازا و بخواهند و بدانند. اگر همه مخلوقاتی که در پهنه جهان آفرینش وجود دارند، دست به دعا بردارند و همزمان خواسته هایی را مطرح کنند، او از همه خواسته های این افراد آگاه و با خبر است. چیزی که در غیر خداوند مطلقاً دیده نمی شود، حتی گاه سؤال یک نفر آنها را از سؤال نفر دوم غافل می کند.
از سوی دیگر، هشداری است به همه بندگان، که مراقب حضور ذات پروردگار در همه حال باشند و بدانند همان گونه که نعمت و عطایش بی پایان است و هیچ خواننده ای از در او بی مقصود باز نمی گردد، همچنین رحمتش مانع غضب، و نعمتش مانع کیفر بدکاران و ظالمان نیست و آنچه در خلوت و جلوت و آشکار و نهان انجام می دهند برای او نمایان است. اساساً آشکار و نهان، دور و نزدیک درباره آن ذات نامتناهی، مفهوم ندارد. این مخلوقانند که محدودند و دور و نزدیک و آشکار و نهان دارند.
آن گاه امام(علیه السلام) با ذکر هفت جمله دیگر مربوط به اوصاف خداوند متعال، آنچه را در جمله های قبل آمد تشریح کرده و بر آن تأکید می نهد و می فرماید: «او نزدیک است و در عین حال دور، بلندمرتبه است و در همان حال نزدیک، آشکار است و پنهان و پنهان است و آشکار. همه را (در برابر اعمالشان) جزا می دهد و کسی به او جزا نخواهد داد. در آفرینش مخلوقات نیاز به فکر و اندیشه نداشته، و به جهت خستگی از کسی کمک نخواسته است»; (قَرُبَ فَنَأَی، وَ عَلاَ فَدَنَا، وَ ظَهَرَ فَبَطَنَ، وَ بَطَنَ فَعَلَنَ، وَ دَانَ(13) وَ لَمْ یُدَنْ. لَمْ یَذْرَءِ(14) الْخَلْقَ باحْتِیَال، وَ لاَ اسْتَعَانَ بهِمْ لِکَلاَل(15)).
همه این اوصاف هفتگانه، در واقع از یک نقطه سر چشمه می گیرد و آن اینکه او وجودی است نامتناهی از هر نظر و به همین دلیل همه جا حضور دارد و در عین حال کنه ذات بی انتهایش از دسترس افکار دور است. ظاهر و باطن، دور و نزدیک، برای او یکسان است و با توجه به علم بی پایانش نیازی به فکر و اندیشه به هنگام آفرینش ندارد و نیز به همین دلیل خستگی و کلال در ذات او راه نمی یابد، زیرا این از اوصاف مخلوقات است که قدرت و توان محدودی دارند به هنگامی که قدرتشان پایان گیرد خسته و ناتوان و وامانده می شوند.
امام(علیه السلام) نهایت فصاحت و بلاغت را در این جمله ها به کار گرفته که حقیقت واحدی را در چهره های گوناگونی و با عباراتی زیبا و متنوّع منعکس ساخته است.
پی نوشت:
-
«همل» از ریشه «همل» بر وزن «حمل» در اصل به معنای رها ساختن شتران بدون ساربان است. سپس به هر شخص یا هر کار بدون سرپرست اطلاق شده است.
-
مؤمنون، آیه 115 .
-
«استفتحوا» از ریشه «فتح» در اصل به معنای گشودن است، بنابراین استفتاح به معنای طلب گشایش و فتح و یاری است.
-
«استنجحوا» از «نجاح» در اصل به معنای سهل و آسان شدن و به مقصود رسیدن است.
-
«استمنحوا» از ریشه «منح» بر وزن «منع» در اصل به معنای واگذار کردن شیر حیوان به خود حیوان است. سپس به هر گونه عطیّه و بخشش اطلاق شده، بنابراین استمناح به معنای طلب عطایاست.
-
«یثلم» از ریشه «ثلم» بر وزن «صبر» و «ثلمه» بر وزن «ضربه» در اصل به معنای لبه چیزی شکستن است. سپس به هر کاری که صدمه ای بر کسی یا چیزی وارد کند اطلاق شده است.
-
«حباء» از ریشه «حبو» بر وزن «ختم» در اصل به معنای بخشش چیزی بدون انتظار پاداش است و در جمله بالا نیز به همین معناست.
-
«یلوی» از ریشه «لیّ» بر وزن «حیّ» به معنای اعراض کردن و سر بر گرداندن و منحرف ساختن است.
-
«توله» از «وله» بر وزن «فرح» به معنای حیرت و سرگردانی از شدّت غم و اندوه است و لذا به شخص عاشق غمگین «واله» گفته می شود.
-
«یجن» از ریشه «جنّ» بر وزن «فنّ» به معنای مستور ساختن و پوشاندن است، لذا به کسی که عقلش پوشیده شده، مجنون گفته می شود و بر طایفه جن به جهت مستور بودن، این لفظ اطلاق شده است و به بچه ای که در رحم مادر است جنین گفته می شود و باغ هایی را که زمینش پوشیده از درختان است «جنّت» می گویند.
-
«دان» از ریشه «دین» بر وزن «غیر» گاه به معنای وام دادن و گاه به معنای جزا دادن آمده و در اینجا منظور معنای دوم است.
-
«لم یذرأ» از «ذرأ» بر وزن زرع; یعنی آفریدن.
-
«کلال» معنای مصدری و اسم مصدری دارد و مفهوم آن خسته شدن و خستگی است.