[hadith]و من خطبة له (علیه السلام) یَحمد اللّهَ و یَثنی علی نبیّه و یَعِظ:
حمدُ اللّه:
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی أَظْهَرَ مِنْ آثَارِ سُلْطَانِهِ وَ جَلَالِ کِبْرِیَائِهِ مَا حَیَّرَ مُقَلَ الْعُقُولِ مِنْ عَجَائِب قُدْرَتِهِ، وَ رَدَعَ خَطَرَاتِ هَمَاهِمِ النُّفُوس عَنْ عِرْفَانِ کُنْهِ صِفَتِهِ.
الشهادتان:
وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، شَهَادَةَ إِیمَانٍ وَ إِیقَانٍ وَ إِخْلَاصٍ وَ إِذْعَانٍ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، أَرْسَلَهُ وَ أَعْلَامُ الْهُدَی دَارِسَةٌ وَ مَنَاهِجُ الدِّینِ طَامِسَةٌ، فَصَدَعَ بالْحَقِّ وَ نَصَحَ لِلْخَلْقِ وَ هَدَی إِلَی الرُّشْد وَ أَمَرَ بالْقَصْد، صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ.[/hadith]
امام (ع) به مناسبت آثاری که خداوند از قدرت و سلطنت خود ظاهر فرموده، و آنچه را از ملکوت آسمانها و زمین به ما نشان داده، و نظام اکملی که در عوالم وجود برقرار کرده او را سپاس گفته است، آثار قدرت و نظام اکملی که چشم خرد و بینش از مشاهده کیفیّت آن حیران و قرین شگفتی است، بلکه هر ذرّه ای را که آفریده مایه همین حیرت و اعجاب است، واژه «مقل» (چشمها) استعاره برای مشاهده شکوه و جلال کبریایی باری تعالی و استعاره مناسبی است، زیرا عظمت و قدرت و کبریایی او مقتضی صدور آثار بزرگ و شگفت انگیزی است که دیده دلها از مشاهده آنها دچار حیرت است، و این که اندیشه ها و آنچه را در دلها خطور می کند از شناخت حقیقت او باز داشته برای این است که وجود باری تعالی کمال مطلق است و این صفت مستلزم عجز اوهام بشری از ادراک حقیقت اوست، منظور از هماهم النّفوس افکاری است که به دل خطور می کند و انسان در باره آنها می اندیشد، و در پیرامون این موضوع پیش از این مکرّر سخن رانده ایم.
پس از این امام (ع) به کلمه توحید شهادت می دهد، و آن را با چهار صفت همراه می کند:
1- این که گواهی او مقرون به ایمان است، یعنی اقراری است که با اعتقاد قلبی مطابق است.
2- شهادت مذکور از روی ایقان است، یعنی اعتقادی است بر پایه یقین به این شرح که جز او خدایی نیست و هر اعتقادی جز این درست نیست.
3- این گواهی از روی اخلاص است، یعنی این اعتقاد را از هر چه جز اوست خالص کرده است و با او چیزی را موجود و معتبر نمی بیند.
4- این گواهی با اذعان توأم است، و اذعان ثمره اخلاص و نتیجه حصول کمال آن است، و تفاوت درجات اذعان بستگی به مراتب اخلاص دارد، و طاعتها و عبادتهای دیگر نیز که از شرایط و لوازم کلمه توحید است به آن باز می گردد.
پس از این کلمه دیگر شهادت را که گواهی دادن به رسالت پیامبر اکرم (ص) است بازگو و برای اشاره به مراتب فضیلت ان بزرگوار، اوضاع جهان را در هنگام بعثت آن حضرت، و زشتیها و نارواییهایی را که در آن موقع حاکم بوده بیان می کند، واژه «أعلام الهدی» (نشانه های هدایت) را برای پیشوایان دین که رهنمایان راه خدایند استعاره آورده، همچنین واژه مناهج را برای قوانین شرع که جزئیّات احکام را در بر دارند، و لفظ دروس و طموس را برای نابودی این آیینهای الهی پیش از بعثت پیامبر اکرم (ص) استعاره فرموده است، واو، در جمله «و أعلام الهدی دارسة» برای حال است، معنای «فصدع بالحقّ» این است که آنچه را بدان مأمور شده بود تبلیغ و حقّ را در برابر باطل آشکار فرمود، و برای این که مردم را از گمراهی و سرگردانی به راه خدا باز گرداند به اندرز و ارشاد آنها پرداخت، و با سیره و روش خود آنان را به طریقه رشد و صواب هدایت کرد و به پیروی از شیوه عدالت و استقامت در راه راست دستور داد.