[hadith]و من خطبة له (علیه السلام) یَحمد اللّهَ و یَثنی علی نبیّه و یَعِظ:

حمدُ اللّه:

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی أَظْهَرَ مِنْ آثَارِ سُلْطَانِهِ وَ جَلَالِ کِبْرِیَائِهِ مَا حَیَّرَ مُقَلَ الْعُقُولِ مِنْ عَجَائِب قُدْرَتِهِ، وَ رَدَعَ خَطَرَاتِ هَمَاهِمِ النُّفُوس عَنْ عِرْفَانِ کُنْهِ صِفَتِهِ.

الشهادتان:

وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، شَهَادَةَ إِیمَانٍ وَ إِیقَانٍ وَ إِخْلَاصٍ وَ إِذْعَانٍ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، أَرْسَلَهُ وَ أَعْلَامُ الْهُدَی دَارِسَةٌ وَ مَنَاهِجُ الدِّینِ طَامِسَةٌ، فَصَدَعَ بالْحَقِّ وَ نَصَحَ لِلْخَلْقِ وَ هَدَی إِلَی الرُّشْد وَ أَمَرَ بالْقَصْد، صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 7، ص: 627-621

از خطبه های امام علیه السلام است که در آن پس از ستایش خدا و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله مردم را نصیحت می فرماید

.

خطبه در یک نگاه:

بحثهایی را که امام علیه السلام در این خطبه بیان فرموده است می توان در سه بخش خلاصه کرد: نخست حمد و ثنای پروردگار با ذکر آثاری از آن ذات مقدّس، از عجایب جهان هستی و سپس شهادت به نبوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اشاره به اوصاف دیگری از صفات بارز آن حضرت

.

در بخش دوم اشاره به هدف آفرینش انسان می کند و مراقبت الهی را بر او با عبارات بسیار زیبایی شرح می دهد

.

در بخش سوم اندرزهایی درباره تقوا و آماده شدن برای سفر آخرت و حضور در دادگاه عدل الهی آمده است

.

قیام پیامبر در شرایط بسیار سخت:

امام(علیه السلام) این خطبه را ـ مانند بسیاری از خطبه های دیگر ـ با حمد و ثنای الهی شروع می کند; ولی با تغییراتی تازه و تشبیهاتی نوین و روح پرور.

می فرماید : «حمد و ستایش مخصوص خداوندی است که از آثار عظمت و جلال کبریاییش آن قدر آشکار ساخته که دیده عقول را از شگفتی های قدرتش در حیرت فرو برده، و اندیشه های بلند انسان ها را از شناخت کنه صفاتش باز داشته است»; (اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی أَظْهَرَ مِنْ آثَارِ سُلْطَانِهِ، وَ جَلاَلِ کِبْرِیَائِهِ، مَا حَیَّرَ مُقَلَ(1) الْعُقُولِ مِنْ عَجَائِب قُدْرَتِهِ، وَ رَدَعَ خَطَرَاتِ هَمَاهِمِ(2) النُّفُوس عَنْ عِرْفَانِ کُنْهِ صِفَتِهِ).

به راستی اگر کسی در جهان آفرینش از ذرات اتم گرفته تا منظومه های آسمانی و کهکشانها و از انواع گیاهان و گلها و میوه ها گرفته تا اقسام شگفت انگیز حیوانات، پرنده ها و درنده ها و ماهیان دریاها و وحوش بیابانها و انواع عجیب حشرات و جانداران ذره بینی، دقت کند هر روز عجایب تازه و شگفتیهای نوینی در آنها می بیند و پیشرفت علم و دانش بشری نیز هر روز پرده جدیدی از این شگفتیها را نشان می دهد، به گونه ای که انسان در قدرت آفریدگار حیران می شود و روز به روز این حقیقت آشکارتر می گردد که او بالاتر از خیال و قیاس و وهم ماست و بالاتر است از آنچه دیده ایم و خوانده ایم و نوشته ایم.

سپس امام(علیه السلام) به سراغ اقرار به شهادتین می رود; ولی هر یک از آن دو را با تعبیراتی تازه بیان می کند و می فرماید: «و گواهی می دهم که معبودی جز خداوند یکتا نیست، گواهی برگرفته از ایمان و یقین و اخلاص و اذعان»; (وَ أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلهَ إِلاَّ اللّهُ، شَهَادَةَ إِیمان وَ إِیقَان، وَ إِخْلاَص وَ إِذْعَان(3)).

این چهار تعبیر (ایمان و ایقان و اخلاص و اذعان) اشاره به چهار مرحله از باورهای دینی است; ایمان مرحله اوّل است که انسان چیزی را می پذیرد و باور می کند، هر چند ممکن است در اطراف آن، شکوک و شبهات جزئی وجود داشته باشد; ولی مرحله ایقان مرحله ای است که گرد و غبار آن شبهات و شکها زدوده می شود و باورهای قلبی شفاف و درخشنده می گردد.

مرحله اخلاص مرحله نفی ما سوی الله است که همه چیز را غیر خدا کنار می زند، تنها او را می بیند و به او عشق می ورزد و با او سخن می گوید و از او طلب می کند و سرانجام مرحله اذعان فرا می رسد که به گفته اهل لغت به معنای اقرار آمیخته با خضوع است; یعنی ایمان او در جای جای اعمال و گفتار و رفتار او آشکار می شود و همه زندگی او به رنگ الهی در می آید و مصداق (صِبْغَةَ اللهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللهِ صِبْغَةً)(4) می شود.

بدیهی است هر گاه ایمان و یقین و اخلاص در وجود انسان ریشه دار شود ثمره نهایی آن همان اعمال انسان است.

آن گاه امام بعد از شهادت به یکتایی پروردگار، به شهادت نبوّت با ذکر صفات برجسته ای از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و اشاراتی به اهداف نبوّت می پردازد و می فرماید: «و گواهی می دهم که محمّد بنده و فرستاده اوست، هنگامی او را فرستاد که نشانه های هدایت کهنه و فرسوده، و جادّه های دین محو شده بود. او حق را آشکار ساخت و برای مردم دلسوزی و خیرخواهی کرد و به سوی کمال هدایت نمود، و به عدل و داد امر فرمود. رحمت و سلام خدا بر او و خاندانش باد»; (وَ أَشْهَدُ أَنَّ محَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، أَرْسَلَهُ وَ أَعْلاَمُ الْهُدَی دَارِسَةٌ(5)، وَ مَنَاهِجُ الدِّینِ طَامِسَةٌ(6)، فَصَدَعَ(7) بالْحَقِّ; وَ نَصَحَ لِلْخَلْقِ، وَ هَدَی إِلَی الرُّشْد، وَ أَمَرَ بالْقَصْد، صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ).

اعلام هدی به معنای نشانه هایی است که در مسیر راه مسافران قرار می دهند تا جاده را گم نکنند (مانند علائم راهنمایی امروز که بر سر راهها می گذراند تا هر کس مقصد خویش را بشناسد و پیش گیرد) و در اینجا اشاره به تعلیمات آنها و پیشوایان دین و آموزه های کتب آسمانی است.

جمله «وَ مَنَاهِجُ الدِّینِ طَامِسَةٌ» اشاره به قوانین آسمانی است که در عصر جاهلیّت به فراموشی سپرده شده بود.

آری در چنین شرایط و چنین محیطی که ظلمت کفر، همه جا را فرا گرفته بود، پیغمبر اسلام قیام کرد و چهار برنامه را اجرا فرمود: نخست حق را در معارف دینی آشکارا بیان کرد. سپس به خیر خواهی مردم بر خاست و با اندرزها و نصایح خود آنها را به ترک گناه و فساد و زشتیها و نامردیها فرا خواند و در مرحله سوم آنها را به آنچه مایه تکامل انسان بود هدایت کرد و در چهارمین مرحله دعوت به عدل و داد و میانه روی و اعتدال در همه چیز فرمود (درود و سلام پروردگار بر او و آلش باد).

امام در این عبارات کوتاه، هم ترسیم واضحی از وضع عصر جاهلیت نموده و هم ارکان دعوت پیغمبر اسلام را بیان کرده است.(8)


پی نوشت:

  1. «مقل» جمع «مقله» بر وزن «غرفه» به معنای قسمت دوری چشم اعم از سیاهی و سفیدی است و در اینجا امام(علیه السلام) عقل را تشبیه به انسانی کرده که دارای چشمی است که به اشیای شگفت انگیزی خیره شده و در آن حیران شده است.

  2. «هماهم» جمع «همهمه» به معنای صدای آهسته یا صدایی است که به گوش می خورد اما معنا و مفهوم آن درک نمی شود.

  3. «اذعان» از «ذعن» بر وزن «وطن» به معنای خضوع و فرمانبرداری و اطاعت است، لذا در عبارت بالا امام(علیه السلام) آن را در چهارمین مرحله قرار داده است. نخست ایمان و بعد یقین و بعد مرحله اخلاص فرا می رسد و نتیجه آن اطاعت و فرمانبرداری حق است.

  4. بقره، آیه 138.

  5. «دارسة» از ریشه «دراست» در اصل به معنای تکرار چیزی است و از آنجا که به هنگام فرا گرفتن چیزی، استاد مطالب را تکرار می کند به آن درس می گویند و چون حوادث پی در پی، و باد و باران سبب فرسودگی و کهنگی بناها می شود این تعبیر به معنای فرسودگی نیز به کار می رود و در خطبه بالا اشاره به همین معناست.

  6. «طامسة» از «طمس» بر وزن «شمس» به معنای محو شدن و از بین رفتن آثار چیزی است و به معنای محو کردن نیز آمده است.

  7. «صدع» از ریشه «صدع» بر وزن «صبر» در اصل به معنای مطلق شکافتن یا شکافتن اجسام محکم است و چون با شکافتن چیزی درونش آشکار می شود این واژه به معنای آشکار کردن نیز به کار می رود و در خطبه بالا همین معنا اراده شده است.

سند خطبه

:

این خطبه از معدود خطبه هایی است که مدرکی جز نهج البلاغه برای آن نیست

.