[hadith]فَاللَّهَ اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ، فَإِنَّ الدُّنْیَا مَاضِیَةٌ بکُمْ عَلَی سَنَنٍ وَ أَنْتُمْ وَ السَّاعَةُ [السَّاعَةَ] فِی قَرَنٍ، وَ کَأَنَّهَا قَدْ جَاءَتْ بأَشْرَاطِهَا وَ أَزفَتْ بأَفْرَاطِهَا وَ وَقَفَتْ بکُمْ عَلَی صِرَاطِهَا، وَ کَأَنَّهَا قَدْ أَشْرَفَتْ بزَلَازلِهَا وَ أَنَاخَتْ بکَلَاکِلِهَا، وَ انْصَرَمَتِ [انْصَرَفَتِ] الدُّنْیَا بأَهْلِهَا وَ أَخْرَجَتْهُمْ مِنْ حِضْنِهَا، فَکَانَتْ کَیَوْمٍ مَضَی أَوْ شَهْرٍ انْقَضَی، وَ صَارَ جَدیدُهَا رَثّاً وَ سَمِینُهَا غَثّاً؛ فِی مَوْقِفٍ ضَنْکِ الْمَقَامِ وَ أُمُورٍ مُشْتَبهَةٍ عِظَامٍ، وَ نَارٍ شَدیدٍ کَلَبُهَا، عَالٍ لَجَبُهَا، سَاطِعٍ لَهَبُهَا، مُتَغَیِّظٍ زَفِیرُهَا، مُتَأَجِّجٍ سَعِیرُهَا، بَعِیدٍ خُمُودُهَا، ذَاکٍ وُقُودُهَا، مَخُوفٍ وَعِیدُهَا، عَمٍ قَرَارُهَا، مُظْلِمَةٍ أَقْطَارُهَا، حَامِیَةٍ قُدُورُهَا، فَظِیعَةٍ أُمُورُهَا.[/hadith]

«و روعات الفزع»،

مرا از روع همان فزع است امّا اضافه به اعتبار کثرت آن می باشد، و مراد همه افراد حقیقت آن است.

«و اختلاف الاضلاع»،

جابجا شدن دنده ها کنایه از فشار قبر است زیرا به این وسیله دنده ها در همدیگر فرو می رود. مراد از «استکاک اسماع» از بین رفتن قوه شنوایی از شدت صداهای وحشتزا و یا بی حس شدن آن به سبب مرگ می باشد.

«و خیفة الوعد»،

هر گاه خیر و شر، هر دو، در کلام ذکر شوند واژه وعد به کار می رود چنان که گفته اند: «و لا تعدانی، الخیر و الشر مقبل» اما اگر با هم ذکر نشوند، در مورد خیر، عده و وعد، و در مورد شرّ، ایعاد و وعید را به کار می برند در عبارت خیفة الوعد که امام (ع) به کار برده اند اگر چه خیر و شرّ در کلام نیست اما کلمه خیفه که به معنای ترس است مانند قرینه ای بر وجود شرّ می باشد که وعد برای آن به کار رفته است و منظور از عبارت «غمّ الضریح»، اندوه فراوانی است که برای انسان از مقایسه تنگی قبر با فراخی منازل دنیا به وجود می آید و همچنین سایر امور ترس آوری که امام (ع) بیان فرموده است.

این که حضرت از این امور بیمناک و ترس آور یاد نموده به این سبب است که هدف پند و اندرز، و ترس و تحزیف است، و به همین منظور مطلب را با ترس از خدا تأکید کرده و بیان فرموده است علت این که باید از آینده نگران باشید این است که گذشت دنیا به یک روال است، پس همچنان که خداوند گذشتگان و آثار آنها را به هلاکت رساند، نسبت به شما نیز همین رفتار را خواهد داشت پس بهوش باشید و غفلت نکنید و در حوادث به خدا پناه ببرید.

«و أنتم و الساعة فی قرن»،

این جمله کنایه از نزدیک بودن قیامت و آخرین منزل می باشد که گویا این مردم با قیامت در یک عصر و زمان هستند.

«و کأنها قد جاءت باشراطها»،

سرعت فرا رسیدن رستاخیز را به امری تشبیه کرده است که آمده و حضور یافته است، و این تشبیه را با کلمه قد تاکید فرموده که گویا این آمدن تحقق یافته است، و علامتهای قیامت از قبیل ظهور دجّال و دابّة الارض و ظهور حضرت مهدی (ع) و عیسی و جز اینها می باشند، به همین معناست جمله های بعد که می فرماید: و پرچمهایش را بر افراشته، و شما را سر راه خود متوقف ساخته، تا جایی که می فرماید:... و تازه آن کهنه و فربه آن لاغر شد یعنی قیامت شما را هم اکنون برای پرسش و سؤال بر روی صراط نگه داشته و هم اکنون این امر تحقق یافته است.

«و کانّها قد أشرفت بزلازلها»،

گویا هم اکنون زمین لرزه های قیامت بر شما وارد شده است، و در جمله بعد رستاخیز و هجوم هول و هراسهای طاقت فرسایش را به شتری تشبیه فرموده است که سینه خود را پهن کرده و بر روی آنها خوابیده است، و چون هول و هراس قیامت گوناگون و متعدد است لذا مشبّه به را به صورت جمع کلاکل: سینه ها، ذکر کرده است، و چون از جمله «و اناخت تا و صار... سمینها غثّا»، همگی عطف بر جمله بالا می باشد، داخل در تشبیه خواهند بود، گویا دنیا ساکنان خود را فانی ساخته و شما از تحت حفاظت آن بیرون شده اید، بالاخره دنیای حاضر موجود به دلیل زودگذر بودنش چنان فرض شده است که گویا پایان یافته و با اهلش قطع رابطه کرده و آنان را به فنا، سپرده است، و نیز آنان را به مادری تشبیه کرده است که فرزند خود را نگهداری می کند تا هنگامی که از تحت حضانت او بیرون آید، در معنای دو، واژه سمین و غثّ، دو احتمال وجود دارد که یکی همان معنای حقیقی و لغوی آن که عبارت از فربهی و لاغری است که بالاخره در دنیا هر چاقی سرانجام لاغر می شود، احتمال دوم آن است که کنایه از لذتهای فراوان و خوشیهای دنیاست که با مرگ دگرگون شده و از بین می رود.

«فی موقف»،

این کلمه متعلق به فعل صار می باشد، و منظور از آن، موقف قیامت است، این بدیهی است که آنچه در دنیا، جدید و فربه، به حساب می آید، در روز قیامت کهنه و لاغر و بالاخره بی اعتبار می باشد، تنگی توقفگاه قیامت، یا به آن دلیل است که ازدحام جمعیت در آن روز بسیار است و یا به خاطر آن است که توقف در آن جا به سبب طولانی بودن آن خسته کننده است، علاوه بر آن که ستمکاران هر آن خود را در خطر ورود بسیاری از ناگواریها می بینند، و مراد از امور مشتبه بزرگ حالات وحشتزای قیامت است که انسان برای پیدا کردن راه فرار از آن سرگردان است و نمی داند چگونه خود را نجات دهد و بدیهی است که حرارت آتش آن جهان بسیار دردناک است، قرآن کریم در باره صداهای وحشتناک و شعله های سوزان و فریادهای خشمناک آن بیش از آنچه حضرت در این خطبه بیان فرموده، توصیف کرده است، «إِذا أُلْقُوا فِیها سَمِعُوا لَها شَهِیقاً وَ هِیَ تَفُورُ تَکادُ تَمَیَّزُ مِنَ الْغَیْظِ» و در جای دیگر می فرماید: «سَمِعُوا لَها تَغَیُّظاً وَ زَفِیراً» واژه تغیّظ که به معنای خشم و برای آتش استعاره آورده شده، به این دلیل است که با آن حرکتهای قوی و شدیدش، خشمگین و عصبانی به نظر می آید، و یا به این منظور است که حرکتهای شدید آن باعث آزار و ایجاد غیظ و خشم می شود.

«عم قرارها»،

اسناد عمی و نابینایی به آرامش و قرارگاه آتش دوزخ به یکی از دو دلیل است.

الف-  چون آتش دوزخ تاریک است و کسی از آن، راهی به جایی نمی برد.

ب-  یا به این دلیل است که عمقش زیاد است و هیچ کس از قعر آن آگاهی نمی یابد.

کلمه حامیه که به معنای داغ است، استعاره، و لفظ قدور که به معنای دیکهاست به عنوان ترشیح برای آن آورده شده است، و معلوم است که تمام این حالات سخت و نفرت آور می باشد و امام (ع) این امور را به این منظور بیان فرموده است که آدمی را از گناهانی که سبب آتش دوزخ با این خصوصیات می شود، باز دارد، و آن گناهان عبارت از ترک تقوا و پیروی هواهای نفسانی است.