[hadith]سُرعة النّفاد:

فَسَابقُوا -رَحِمَکُمُ اللَّهُ- إِلَی مَنَازلِکُمُ الَّتِی أُمِرْتُمْ أَنْ تَعْمُرُوهَا، وَ الَّتِی رَغِبْتُمْ فِیهَا وَ دُعِیتُمْ إِلَیْهَا؛ وَ اسْتَتِمُّوا نِعَمَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ بالصَّبْرِ عَلَی طَاعَتِهِ، وَ الْمُجَانَبَةِ لِمَعْصِیَتِهِ؛ فَإِنَّ غَداً مِنَ الْیَوْمِ قَرِیبٌ، مَا أَسْرَعَ السَّاعَاتِ فِی الْیَوْمِ وَ أَسْرَعَ الْأَیَّامَ فِی الشَّهْرِ وَ أَسْرَعَ الشُّهُورَ فِی السَّنَةِ وَ أَسْرَعَ السِّنِینَ فِی الْعُمُرِ![/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج‏7، ص: 276-273

راه نجات:

امام(علیه السلام) در ادامه بخش پیشین خطبه که از مرگ و پایان زندگی و انتقال سریع به جهان آخرت و تأسّف از کوتاهی ها و تقصیرها سخن می گفت، در این بخش پایانی خطبه راه نجات را نشان می دهد و می فرماید: «(اکنون که چنین است) شما ـ خدایتان رحمت کند ـ به سوی منازلی که مأمور عمران آنها هستید و به آن ترغیب و دعوت شده اید، بشتابید»; (فَسَابقُوا ـ رَحِمَکُمُ اللهُ ـ إِلَی مَنَازلِکُمْ الَّتِی أُمِرْتُمْ أَنْ تَعْمُرُوهَا، وَ الَّتِی رَغِبْتُمْ فِیهَا، وَ دُعِیتُمْ إِلَیْهَا).

به یقین منظور از منازل، منازل آخرت است که هم در آیات و روایات، دستور به عمران و آباد ساختن آن داده شده و هم ترغیب و دعوت به سوی آن شده است، چنان که قرآن مجید می گوید: «(وَسَارِعُوا إِلَی مَغْفِرَة مِّنْ رَّبِّکُمْ وَ جَنَّة عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالاَْرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ); و شتاب کنید برای رسیدن به آمرزش پروردگارتان و بهشتی که به وسعت آسمانها و زمین است و برای پرهیزگاران آماده شده است».(1)

در جای دیگر می فرماید: «(وَاللهُ یَدْعُوا إِلَی دَارِ السَّلاَمِ وَیَهْدی مَنْ یَشَآءُ إِلی صِرَاط مُّسْتَقِیم); و خداوند به سرای صلح و سلامت دعوت می کند و هر کس را بخواهد و شایسته و لایق ببیند به راه راست هدایت می نماید».(2) در سوره بقره می فرماید: «(وَاللهُ یَدْعُوا إِلَی الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بإِذْنِهِ); و خدا دعوت به بهشت و آمرزش طبق فرمان خود می کند».(3)

سپس امام(علیه السلام) در ادامه این سخن به یکی دیگر از برنامه های راه نجات اشاره کرده، می فرماید: «نعمت های خدا را با صبر و استقامت و دوری از معصیت بر خویش کامل کنید»; (وَاسْتَتِمُّوا نِعَمَ اللهِ عَلَیْکُمْ بالصَّبْرِ عَلَی طَاعَتِهِ، وَ الْمُجَانَبَةِ لِمَعْصِیَتِهِ).

این سخن می تواند اشاره به تکمیل نعمت های مادی دنیا باشد و یا تکمیل این نعمتها با افزودن نعمتهای گرانبهای پروردگار در قیامت، زیرا صبر بر طاعت و دوری از معصیت به مقتضای (لَئِنْ شَکَرْتُمْ لاََزیدَنَّکُمْ)(4) سبب فزونی نعمتهای مادی و معنوی، دنیوی و اخروی است و می دانیم شکر حقیقی آن است که انسان نعمتهای خدا را در مسیر طاعت به کار گیرد و هرگز از آنها در جهت نافرمانی گناه، بهره نبرد.

در حدیثی از حضرت علی(علیه السلام) می خوانیم: «اَقَلُّ ما یَلْزمُکُم للهِِ أنْ لا تَسْتَعینُوا بنِعْمَتِهِ عَلی مَعاصیهِ ; کمترین چیزی که برای خدا بر شما لازم است این است که از نعمت های او برای انجام گناه کمک نگیرید».(5)

در پایان به صورت ذکر دلیل برای آنچه قبلا گفته شد، چنین می فرماید: «زیرا فردا به امروز نزدیک است، و چقدر ساعات در روز با شتاب و سرعت می گذرد و روزها در ماه و ماه ها در سال و سال ها در عمر»; (فَإِنَّ غَداً مِنَ الْیَوْمِ قَرِیبٌ. مَا أَسْرَعَ السَّاعَاتِ فِی الْیَوْمِ، وَ أَسْرَعَ الاَْیَّامَ فِی الشَّهْرِ، وَ أَسْرَعَ الشُّهُورَ فِی السَّنَةِ، وَ أَسْرَعَ السِّنِینَ فِی الْعُمُرِ!(6)).

منظور از «غد» در عبارت بالا یا روز مرگ است، چنان که شاعر می گوید:

عَلَی المَوْتِ إعْدادُ النُّفُوس وَ لا أری *** بَعیداً غَدَاً ما أَقْرَبَ الْیَوْمَ مِن غَد

«من مرگ را سبب آمادگی نفوس انسان می بینم و فردای مرگ را دور نمی بینم چه نزدیک است امروز به فردا»

یا اینکه منظور فردای قیامت است، آن گونه که در خطبه 28 آمده است: «ألا وَ إنَّ الْیَوْمَ الْمِضمارُ وَ غَداً السِّباقُ; بدانید امروز روز تمرین است و فردای قیامت روز مسابقه».

ولی با توجه به اینکه بخش مهمّی از این خطبه درباره مرگ و پایان زندگی و بسته شدن پرونده اعمال، سخن می گوید در اینجا مناسب همان معنای اوّل است و جمله های ذیل که درباره سرعت گذشت روزها و ماهها و سالها و عمر سخن می گوید، شاهد دیگری بر این معناست.

جالب اینکه امام برای نشان دادن شتاب گذشت عمر از اجزای کوچک آن آغاز کرده; نخست عبور سریع ساعتها در روز را بیان می دارد. سپس گذشت روزها در ماه و ماه ها در سال و سالها در عمر، تا این گذشت سریع کاملا مفهوم گردد و راستی چنین است. بسیاری از پیران در برابر این سؤال که عمرتان چگونه گذشت؟ می گویند : به سرعت برق و با یک چشم بر هم زدن، گویی دیروز بود که با کودکان در کوچه ها بازی می کردیم و با جوانان می گفتیم و می خندیدیم، ناگهان در آینه دیدیم برف پیری بر سر و صورت ما نشسته است، اندام سست شده و تاب و توان از اعضا رفته، قامت خمیده و نفسها به شماره افتاده است.

مجموع این خطبه مخصوصاً بخش آخر آن هشدار بسیار مؤثّری است برای بیدار کردن عقلهای خفته. ابن ابی الحدید در یکی از سخنان خود در پایان این خطبه چنین می گوید: «کَلامٌ شَریفُ وَجیزٌ بالغٌ فی مَعْناه وَ الْفَصْلُ کُلُّه نادرٌ لا نَظیرَ لَهُ ; این سخن پر ارزش فشرده گویایی است و همه این فصل کم نظیر، بلکه بی مانند است».(7)


پی نوشت:

  1. آل عمران، آیه 133.

  2. یونس، آیه 25.

  3. بقره، آیه 221.

  4. ابراهیم، آیه 7 .

  5. نهج البلاغه، کلمات قصار، 330.

  6. «عُمُر»، بر وزن «دهل» و «عمر» بر وزن «ظهر» هر دو به یک معناست; یعنی مدت زندگانی است و بعضی گفته اند : «عُمر» به چهل سال اوّل گفته می شود و «عُمُر» به تمام عمر یا قسمت دوم آن اطلاق می گردد.

  7. شرح ابن ابی الحدید، جلد 13، صفحه 100.