[hadith]المَوت:

وَ أُوصِیکُمْ بذکْرِ الْمَوْتِ وَ إِقْلَالِ الْغَفْلَةِ عَنْهُ، وَ کَیْفَ غَفْلَتُکُمْ عَمَّا لَیْسَ یُغْفِلُکُمْ وَ طَمَعُکُمْ فِیمَنْ لَیْسَ یُمْهِلُکُمْ؛ فَکَفَی وَاعِظاً بمَوْتَی عَایَنْتُمُوهُمْ، حُمِلُوا إِلَی قُبُورِهِمْ غَیْرَ رَاکِبینَ وَ أُنْزلُوا فِیهَا غَیْرَ نَازلِینَ، فَکَأَنَّهُمْ [کَأَنَّهُمْ] لَمْ یَکُونُوا لِلدُّنْیَا عُمَّاراً وَ کَأَنَّ الْآخِرَةَ لَمْ تَزَلْ لَهُمْ دَاراً، أَوْحَشُوا مَا کَانُوا یُوطِنُونَ وَ أَوْطَنُوا مَا کَانُوا یُوحِشُونَ، وَ اشْتَغَلُوا بمَا فَارَقُوا وَ أَضَاعُوا مَا إِلَیْهِ انْتَقَلُوا، لَا عَنْ قَبیحٍ یَسْتَطِیعُونَ انْتِقَالًا وَ لَا فِی حَسَنٍ یَسْتَطِیعُونَ ازْدیَاداً، أَنِسُوا بالدُّنْیَا فَغَرَّتْهُمْ وَ وَثِقُوا بهَا فَصَرَعَتْهُمْ.[/hadith]

2-  دستور دوم در باره یاد مرگ، و غفلت نکردن از آن می باشد به دلیل این که توجه به مردن آدمی را از گناه و معصیت باز می دارد و وی را به یاد بازگشت به محضر عدل الهی و تحقق وعده ها و وعیدهای او می اندازد و انسان را به دنیا و لذتهای زودگذر آن بی میل و کم علاقه می سازد، چنان که رسول اکرم (ص) فرموده است «فراوان به یاد مرگ باشید که در هم کوبنده لذّات است». باید پیوسته به یاد مرگ بود زیرا باعث می شود که هر لحظه مرگ و مشقت های توانفرسایش جلو چشم انسان بوده باشد. و در عبارت بعد غفلت آنان از مرگ را شگفت دانسته و به طریق سؤال، آنان را مورد سرزنش قرار داده است، که چرا غافلند و در برابر مرگ امروز و فردا می کنند، مرگی که از آنها غافل نیست و ناگهانی می رسد و هیچ مهلت به کسی نمی دهد.

آن گاه برای بیشتر اهمیت دادن به این امر، دیدن مردگان را در میان خود بهترین سبب پند گرفتن می داند و می فرماید: کفی واعظا بموتی عاینتموهم... فصرعتهم، و با بیان حال مردگان که همه روزه در معرض دید تمام افراد بشر می باشند آنان را به یاد مرگ انداخته و خصوصیات چندی از آنان را که هر یک مایه عبرت آدمی است به قرار زیر خاطر نشان فرموده است:

1-  به صورت ظاهر به حالت سواره بر دوش مردم به گورستانها حمل می شوند ولی نه این که سواره بودن را خود برگزیده باشند. از این رو محمولند نه راکب.

2-  به قبرها فرود آورده می شوند نه آن که با رضایت و قصد خود فرود آیند.

و با آن که مدتها در دنیا بوده و برای آبادی دنیای خود کوشیده و به آن دل بسته بوده اند اکنون چنان دست از این جهان کشیده و رفته اند که گویا هرگز در دنیا نبوده و همیشه آخرت جایگاه آنان بوده است. که بدون کسب هیچ خیری بکلی چشم از این عالم پوشیده و برای ابد در سرای دیگر استقرار دارند.

3-  خصوصیت دیگری که برای این مردگان بیان فرموده آن است که منزلهای دنیا و راههای آن را که اقامتگاههای آنها بوده، اکنون رها کرده اند.

4-  و جایگاهی را که قبلا از آن وحشت داشته و می رمیدند یعنی قبر که نخستین منزل عالم آخرت است هم اکنون در آن اقامت گزیده اند.

5-  به دنیایی دلبسته و مشغولند که از آن جدا شده اند، نفسی که سالها علاقه به دنیا داشته و به لذتهای آن سر گرم بوده، این عشق و علاقه در جوهره وجودی او جایگزین و برایش ملکه شده است، هم اکنون که از آن جدا می شود، دست و پا می زند که خود را به محبوبش برساند و نمی رسد امّا با دیده حسرت به گذشته خود می نگرد و به آن مشغول می شود ولی غم فراق محبوب او را در چنان عذابی فرو برده است که هر زن شیردهی طفلش را فراموش می کند و هر آبستنی بار رحم را بیافکند. با آن که مست نیستند ولی بیخود و مست دیده می شوند، اما عذاب الهی بسیار سخت و شدید است.

6-  اینها سرای آخرت را که هم اکنون به آن منتقل شده اند ضایع ساخته اند به علّت آن که در دنیا، کاری را که در آخرت بر ایشان سودمند باشد انجام نداده اند.

7-  اکنون نمی توانند از بدبختی و عذابی که در اثر اعمال زشت دنیایشان برای خود به وجود آورده اند، خود را برهانند، زیرا وقت آن سپری شده است، موقعی می توانستند چنین کاری بکنند که در دنیا بودند و فرصت توبه و انجام دادن اعمال نیک داشتند.

8-  و نیز قادر نیستند که اعمال نیک دیگری انجام دهند تا بر ثوابها و حسناتشان افزوده شود چنان که خداوند از حالت آنان حکایت کرده و می فرماید: «حَتَّی إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ...».

9-  آن قدر به دنیا انس و علاقه داشتند که مغرورشان ساخت.

10-  آن چنان به لذتهای دنیا دلگرم و مطمئن بودند که به ورطه هلاکتشان انداخت.

این دو حالت اخیر لازم و ملزوم یکدیگرند زیرا حصول لذتهای محسوس دنیا سبب انس گرفتن آدمی به آن می شود و این ارتباط نزدیک به دنیا انسان را به آن مغرور و از غیر آن غافلش می سازد، و لازمه آن، پیدا شدن اطمینان کامل به امور دنیوی و مستی و بیهوشی و سرانجام افتادن در دره هلاکت است که دیگر نه پشیمانی سود دارد و نه لغزشها جبران می شود.

اگر چه یاد مرگ خود به تنهایی سبب پند و نصیحت و بی علاقگی آدمی نسبت به زندگانی دنیا می شود لیکن شرح حال و خصوصیات انسانی که مرگش فرا رسیده و روی دستها به سوی گورستان برده می شود، و سرانجام او، در بیان این مطلب رساتر است زیرا هر کدام از این خصوصیات با قطع نظر از مرگ مورد انزجار و نفرت طبع آدمی، می باشد، اما با همراه بودن مرگ که خود، دردآور و مکروه طبع است در پند آموزی و توجه انسان به آخرت مؤثرتر خواهد بود.