[hadith]المَوت:

وَ أُوصِیکُمْ بذکْرِ الْمَوْتِ وَ إِقْلَالِ الْغَفْلَةِ عَنْهُ، وَ کَیْفَ غَفْلَتُکُمْ عَمَّا لَیْسَ یُغْفِلُکُمْ وَ طَمَعُکُمْ فِیمَنْ لَیْسَ یُمْهِلُکُمْ؛ فَکَفَی وَاعِظاً بمَوْتَی عَایَنْتُمُوهُمْ، حُمِلُوا إِلَی قُبُورِهِمْ غَیْرَ رَاکِبینَ وَ أُنْزلُوا فِیهَا غَیْرَ نَازلِینَ، فَکَأَنَّهُمْ [کَأَنَّهُمْ] لَمْ یَکُونُوا لِلدُّنْیَا عُمَّاراً وَ کَأَنَّ الْآخِرَةَ لَمْ تَزَلْ لَهُمْ دَاراً، أَوْحَشُوا مَا کَانُوا یُوطِنُونَ وَ أَوْطَنُوا مَا کَانُوا یُوحِشُونَ، وَ اشْتَغَلُوا بمَا فَارَقُوا وَ أَضَاعُوا مَا إِلَیْهِ انْتَقَلُوا، لَا عَنْ قَبیحٍ یَسْتَطِیعُونَ انْتِقَالًا وَ لَا فِی حَسَنٍ یَسْتَطِیعُونَ ازْدیَاداً، أَنِسُوا بالدُّنْیَا فَغَرَّتْهُمْ وَ وَثِقُوا بهَا فَصَرَعَتْهُمْ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه‏ السلام، ج‏7، ص: 272-268

بهترین واعظ!

امام در این بخش از خطبه به نکته مهمی اشاره می کند که می تواند انگیزه نیرومندی برای تقوا که در بخش گذشته آمد، بوده باشد و آن ذکر مرگ است; نخست به بیان سفارشی کلّی درباره مرگ پرداخته، چنین می فرماید: «شما را به یادآوری مرگ و کاستن غفلت از آن توصیه می کنم. چگونه غافل می شوید از چیزی که او از شما غافل نمی شود؟! و چگونه طمع می ورزید در کسی که (اشاره به فرشته مرگ است) به شما مهلت نمی دهد!»; (وَ أُوصِیکُمْ بذکْرِ الْمَوْتِ وَ إِقْلاَلِ الْغَفْلَةِ عَنْهُ. وَ کَیْفَ غَفْلَتُکُمْ عَمَّا لَیْسَ یُغْفِلُکُمْ، وَ طَمَعُکُمْ فِیمَنْ لَیْسَ یُمْهِلُکُمْ!).

آری! هیچ عقلی اجازه نمی دهد انسان از حادثه ای که به هر حال در انتظار اوست، غافل بماند و از چیزی که راه گریزی ندارد امید واهی فرار ببندد، عاقل کسی است که این واقعیت را بپذیرد که مرگ سرنوشت حتمی همه انسانها، بلکه همه موجودات است و به گفته شاعر که اشاره به قبر خویش می کند:

هر که باشی و به هر جا برسی *** آخرین منزل هستی این است

سپس امام(علیه السلام) به شرح دقیق و تکان دهنده ای از لحظات مرگ و حوادث آن در ضمن 12 جمله کوتاه و پرمعنا می پردازد:

نخست می فرماید: «بهترین واعظ و اندرزدهنده برای شما مردگانی هستند که با چشم خود آنها را می بینید که آنها را به سوی قبرهایشان می برند بی آنکه اختیاری از خود داشته باشند و در میان قبر می گذارند بی آن که بخواهند!»; (فَکَفَی واعِظاً بمَوْتَی عَایَنْتُمُوهُمْ، حُمِلُوا إِلَی قُبُورِهِمْ غَیْرَ رَاکِبینَ، وَ أُنْزلُوا فِیهَا غَیْرَ نَازلِینَ).

آری! آنها بر دوش مردم سوارند و به سوی منزلگاه ابدی خویش پیش می روند بی آنکه از خود اختیاری داشته باشند و آنان را در حفره قبر وارد می کنند بی آنکه بخواهند.

سپس با بیان دو وصف دیگر، سرنوشت آنها را روشن تر می سازد و می فرماید: «(چنان از دنیا بیگانه می شوند که) گویی هرگز به عمران آن نپرداخته اند و (چنان به آخرت می پیوندند که گویی همیشه وطنشان بوده است!)»; (فَکَأَنَّهُمْ لَمْ یَکُونُوا لِلدُّنْیَا عُمَّاراً(1)، وَ کَأَنَّ الاْخِرَةَ لَمْ تَزَلْ لَهُمْ دَاراً).

اشاره به اینکه همه چیز در یک لحظه تمام می شود و به قدری از دنیا فاصله می گیرند که گویی هرگز در آن نمی زیستند و چنان به آخرت نزدیک می شوند که گویی از ازل در آنجا می زیستند.

در ادامه می افزاید: «از آنجایی که وطنشان بود وحشت و دوری می کنند و آنجا را که از آن وحشت داشتند به عنوان وطن بر می گزینند»; (أَوْحَشُوا مَا کَانُوا یُوطِنُونَ، وَ أَوْطَنُوا مَا کَانُوا یُوحِشُونَ).

آری! هنگامی که از کنار قبرستانهای خاموش عبور می کردند، از دیدن منظره قبرستان در وحشت فرو می رفتند و روی از آن بر می گرداندند، به ویژه اگر هنگام شب عبورشان به قبرستان می افتاد; ولی اکنون آنجا وطن آنها شده است و اگر آنها را با این حال به خانه و کاشانه شان بازگردانند هم مردم از آنها وحشت می کنند و هم آنها ـ اگر درک و شعوری می داشتند ـ از مردم وحشت می کردند.

از سوی دیگر مشکل مهم آنها این است که سرای آخرت را آباد نکردند و هر چه نیرو داشتند بر سر عمران سرای دنیا گذاشتند همان گونه که امام(علیه السلام) در ادامه سخن می فرماید: «آنها در دنیا به چیزی مشغول شدند که (سرانجام) از آن جدا گشتند، و جایی که به آن منتقل گشتند (سرای آخرت) را تباه کردند»; (وَاشْتَغَلُوا بمَا فَارَقُوا، وَ أَضَاعُوا مَا إِلَیْهِ انْتَقَلُوا).

از آن بدتر که راه جبران بسته است، آن گونه که امام به دنبال این سخن می فرماید: «نه قدرت دارند از عمل زشتی که انجام داده اند کنار روند و نه می توانند بر کارهای نیک خود چیزی بیفزایند»; (لاَ عَنْ قَبیح یَسْتَطِیعُونَ انْتِقَالا، وَ لاَ فِی حَسَن یَسْتَطِیعُونَ ازْدیَاداً).

آیا میوه ای که از درخت جدا شد خواه رسیده باشد یا کال، ممکن است به شاخه ها بازگردد و راه خود را ادامه دهد؟ آیا فرزندی که از مادر متولّد می شود خواه جنین کامل باشد یا ناقص، امکان دارد به رحم مادر بازگردد و به تکامل خویش ادامه دهد؟ هرگز. آری راهیان دیار آخرت نیز چنین اند، امکان بازگشتی به دنیا ندارند و به همین دلیل، پرونده اعمال آنها برای همیشه بسته می شود; نه خطایی را می توانند جبران کنند و نه حسنه ای بر حسنات بیفزایند و بزرگ ترین مصیبت برای دنیاپرستان گنهکار و آلوده همین مصیبت است و گرنه مردن اگر توأم با اعمال صالح باشد نه تنها مصیبت نیست، بلکه سعادت است و رحمت; شکستن قفس و آزاد شدن مرغ روح انسان و پرواز آن در فضای عالم بالا. به همین دلیل مولای متقیان علی(علیه السلام) هنگامی که ضربه اشقی الاولین و الآخرین، عبدالرحمن بن ملجم بر فرق مبارکش وارد شد، فرمود: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ; به خدای کعبه رستگار شدم».

در جمله آخر این فقره به بیان دلیل این ناکامی و تیره روزی می پردازد، می فرماید: (اینها به موجب آن بود که) «آنها به دنیا انس گرفتند و فریبشان داد و به آن اعتماد کردند و بر زمینشان زد» (أَنِسُوا بالدُّنْیَا فَغَرَّتْهُمْ، وَ وَثِقُوا بهَا فَصَرَعَتْهُمْ(2)).

آری اعتماد بر دنیا همچون اعتماد بر سراب است که انسان را در بیابان سوزانی به دنبال خود می کشد و تشنه تر می کند و سرانجام امید او را به یأس مبدّل می سازد و یا همچون اعتماد بر دیواری شکسته است که به زودی فرو می ریزد و انسان زیر آوار آن می ماند.


نکته:

مرگ را فراموش نکنید:

نه تنها امیرمؤمنان که همه معلمان اخلاق و هادیان راه نجات، و از همه بالاتر قرآن مجید برای بیدار کردن خفتگان بر مسئله مرگ و پایان زندگی تکیه می کنند و بارها یادآور می شوند که این زندگی جاودان نیست و به سرعت زوال می یابد; کودکان دیروز جوانان امروز و جوانان امروز پیران فردا هستند و پیران فردا همچون برگ خزان با تندباد اجل فرو می ریزند و به صفوف گذشتگان می پیوندند.

توجه به این حقیقت راستی عبرت انگیز و بیدارگر است; بسیاری از مردم در عمل آن چنان هستند که گویی زندگی جاوید دارند، حال آنکه به حیات خود تا یک ساعت دیگر اطمینان ندارند. توجه به این نکته کافی است که انسان را از مرکب غرور پیاده کند و چشمان او را بر حقایق بگشاید و راه را به انسان نشان دهد.

یاد مرگ و پایان زندگی هنگامی اثر بخش تر می شود که انسان در حوادثی که هنگام مردن رخ می دهد کاملا دقّت ورزد و اموری را که مولای ما امیرمؤمنان در خطبه بالا انگشت بر آن نهاده بررسی کند، جدا شدن از عزیزان، فاصله گرفتن از ثروتها، کاخها و مقامها، بیگانه شدن از همه دوستان و فرود آمدن در وادی خاموشان و پنهان شدن زیر توده های خاک تیره و از همه مهم تر بسته شدن پرونده زندگی و عدم امکان جبران خطاهای گذشته، همه اینها به راستی بهترین واعظ و اندرزگوست.

به همین دلیل در حدیث معروف پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) می خوانیم: «إنّ أَکْیَسَ الْمُؤْمِنینَ، أکْثَرُهُم ذکْراً لِلْمَوْتِ وَ أَشَدُّهُمْ لَهُ اسْتِعْداداً ; با هوش ترین مؤمنان کسی است که بیش از همه به یاد مرگ باشد و بیش از همه آماده آن باشد».(3)

در حدیث دیگری از همان بزرگوار می خوانیم: از آن حضرت پرسیدند: «هَلْ یَحْشُر مَعَ الشُّهَداءِ أَحَدٌ ; آیا احدی از غیر شهیدان با شهدا محشور می شود؟» فرمود: «نَعَمْ مَنْ یَذْکُر الْمَوْتَ فِی الْیَوْمِ وَ اللَّیْلَةِ عِشْرینَ مَرَّةً ; آری کسی که در شبانه روز، بیست بار به یاد مرگ بیفتد (و خود را با اعمال صالح و توبه از گناه آماده سازد)».(4)

این بحث را با حدیث عبرت انگیز دیگری از امیرمؤمنان علی(علیه السلام) پایان می دهیم که می فرماید: «انسان هنگامی که در آخرین روز دنیا و نخستین روز آخرت قرار گیرد اموال و فرزندان و اعمال او در برابرش مجسّم می شوند; نخست به اموالش می نگرد و می گوید: به خدا قسم من در جمع آوری تو حریص و بخیل بودم، حال بگو : سهم من نزد تو چیست؟ می گوید: فقط به اندازه کفنت از من برگیر و با خود ببر! سپس رو به فرزندانش می کند و می گوید: من شما را دوست می داشتم و از هر جهت شما را حمایت می کردم. بهره من نزد شما چیست؟ می گویند: همین اندازه که ما تو را به سوی قبر می بریم و در زیر خاک ها پنهان می سازیم! سپس متوجه عملش می شود و به آن می گوید: به خدا سوگند! من نسبت به تو (اعمال) بی رغبت بودم و تو بر من سنگین بودی، اکنون من چه بهره ای نزد تو دارم! می گوید: من در قبر و قیامت با توام».(5)(6)


پی نوشت:

  1. «عمّار» جمع «عامر» از ریشه «عماره» و «عُمران» به معنای آبادکردن گرفته شده و عمّار به معنای آبادکنندگان است.

  2. «صرعت» از ریشه «صرع» بر وزن «فرع» به معنای بر خاک افکندن گرفته شده است.

  3. بحارالانوار، جلد 79، صفحه 167.

  4. محجّة البیضاء، جلد 8، صفحه 240.

  5. الکافی، جلد 3، صفحه 231، حدیث 1.

  6. در جلد سوم این کتاب (پیام امام امیرالمؤمنین)، صفحه 431 به بعد و در جلد چهارم، صفحه 583 به بعد توضیحات بیشتری را در این زمینه می خوانید.