[hadith]و من کلام له (علیه السلام) لمّا عَزَم علی لقاء القوم بصفّین‏:

الدعاء:

اللَّهُمَّ رَبَّ السَّقْفِ الْمَرْفُوعِ وَ الْجَوِّ الْمَکْفُوفِ، الَّذی جَعَلْتَهُ مَغِیضاً لِلَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ مَجْرًی لِلشَّمْس وَ الْقَمَرِ وَ مُخْتَلَفاً لِلنُّجُومِ السَّیَّارَةِ، وَ جَعَلْتَ سُکَّانَهُ سبْطاً مِنْ مَلَائِکَتِکَ لَا یَسْأَمُونَ مِنْ عِبَادَتِکَ، وَ رَبَّ هَذهِ الْأَرْضِ الَّتِی جَعَلْتَهَا قَرَاراً لِلْأَنَامِ وَ مَدْرَجاً لِلْهَوَامِّ وَ الْأَنْعَامِ وَ مَا لَا یُحْصَی مِمَّا یُرَی وَ مَا لَا یُرَی، وَ رَبَّ الْجِبَالِ الرَّوَاسی الَّتِی جَعَلْتَهَا لِلْأَرْضِ أَوْتَاداً وَ لِلْخَلْقِ اعْتِمَاداً؛ إِنْ أَظْهَرْتَنَا عَلَی عَدُوِّنَا فَجَنِّبْنَا الْبَغْیَ وَ سَدِّدْنَا لِلْحَقِّ، وَ إِنْ أَظْهَرْتَهُمْ عَلَیْنَا فَارْزُقْنَا الشَّهَادَةَ وَ اعْصِمْنَا مِنَ الْفِتْنَةِ.

الدعوة للقتال‏:

أَیْنَ الْمَانِعُ لِلذِّمَارِ وَ الْغَائِرُ عِنْدَ نُزُولِ الْحَقَائِقِ مِنْ أَهْلِ الْحِفَاظِ؟ الْعَارُ وَرَاءَکُمْ وَ الْجَنَّةُ أَمَامَکُمْ‏.[/hadith]

از سخنان آن حضرت علیه السّلام است که در هنگامی که تصمیم گرفت با سپاه شام در صفّین روبرو شود ایراد فرموده است

:

«اللَّهُمَّ رَبَّ السَّقْفِ الْمَرْفُوعِ وَ الْجَوِّ الْمَکْفُوفِ...»:

امیر مؤمنان (ع) پروردگار را به نام این که آفریننده آسمان و زمین است می خواند، زیرا آیات و نشانه های او که گویای کمال عظمت و لطف وی به آفریدگانش می باشد در آسمان و زمین جلوه گر است، از این رو بدین گونه خدا را خواندن، دل را آمادگی و تن را توانمندی می دهد تا غلبه و پیروزی را بر دشمن به دست آورد.

منظور از سقف مرفوع آسمان است و مراد از جوّ مکفوف نیز همین است و در خطبه نخست نیز بدین اشاره شده است، این که فرموده است: آسمان محلّ پیدا و پنهان شدن شب و روز است، زیرا جنبش افلاک مستلزم حرکت خورشید بر روی زمین است و این موجب پنهان شدن شب، و از ادامه حرکات زمین و جنبش خورشید نیز روز ناپدید می شود، به همین سبب آسمان همچون نهانگاه شب و روز می باشد، و واژه مغیض را برای آنها استعاره آورده است که آسمان محلّ گردش خورشید و ماه و آمد و شد ستارگان سیّار است آشکار است، ولی این سخن دلالت بر آن ندارد که گردش ستارگان ذاتی آنها بوده و آسمان را جنبش و حرکتی نیست، منظور از گروه فرشتگانی که بدانها اشاره فرموده ارواح فلکی است که

اجرام آسمانی را به حرکت در می آورند، و پیش از این نیز به آنها اشاره و در خطبه نخست بیان شده که این فرشتگان از پرستش خدا و ادای وظیفه بندگی خسته و فرسوده نمی شوند

.

پس از این امام (ع) خداوند را بر حسب این که پروردگار زمین است می خواند، پروردگاری که زمین را گسترانیده و جای آرمیدن مردمان، و محلّ جنبش جانداران خرد و کلان و چهار پایان و انواع آفریدگان بی شماری قرار داده که بعضی دیده می شوند و برخی از چشم ما پنهانند، یکی از دانشمندان گفته است: اگر کسی بخواهد حقیقت گفتار امیر مؤمنان را بداند در آن جا که فرموده است: جانوران گوناگون بی شماری که دیده می شوند و دیده نمی شوند، در یکی از شبهای تابستانی در بیابان اندکی آتش روشن کند و بنگرد که چه جانداران گوناگون ناشناخته ای با شکلهای ترس آور گرد آن آتش را می گیرد که نه او آنها را پیش از این دیده و نه جز او. باری محتمل است منظور امام (ع) از آفریدگانی که دیده نمی شوند جاندارانی باشد که به سبب خردی و یا باریکی به چشم در نمی آیند

.

سپس امام (ع) خداوند را بر حسب این که آفریننده کوههاست ندا می کند، معنای این را که کوهها میخهای زمینند پیش از این دانسته ایم، و این که تکیه گاه مردمند برای این است که بشر در آنها سکنا می گزیند و خانه خود را با استفاده از آنها بنا می کند، و سودهایی که از نظر انواع درختان و میوه ها و دیگر چیزها از کوهها به دست می آید هرگز از دشتها و درّه ها حاصل نمی شود، همچنین معدنها در دل کوهها نهفته شده است و چشمه ها از اندرون آنها جوشان و سرازیر می گردد، بنا بر این روشن است کوهها که چراگاه دامها و مرکز منافع مردم و برای آنان تکیه گاه و پشتوانه است

.

پس از این امیر مؤمنان (ع) از خداوند درخواست می کند که اگر بر دشمن پیروز شود او را از دست زدن به بغی و ستم بر کنار دارد، بغی به معنای ستمگری و

سرکشی و سبب خروج از مرز صفت فاضله عدالت می باشد، و نیز از خداوند می خواهد او را راهنمایی کند و در طریق عدل و حق پایداری و استواری بخشد، و اگر دشمن بر او پیروز شود شهادت را روزی او گرداند، و از آزمون زیان و شکست محفوظ بدارد، زیرا کسی که در مبارزه معتقد به حقّانیّت خود باشد و دچار شکست شود غالبا بر بخت و اقبال خود خشمناک و نسبت به پروردگارش گستاخ می گردد، و چه بسا مردمی که هنگام دچار شدن به سختیها و گرفتاریها ایمان خود را از کف داده و کافر می شوند، و این که امام (ع) شکست از دشمن و آثار آن را به فتنه و آزمون تعبیر فرموده برای این است که موجب انصراف از حقّ و روگردانیدن از خداوند می شود، از این رو از حقّ تعالی درخواست کرده که او را از این فتنه و امثال آن نگهداری فرماید، تا هم برای خویش، ثبات و پایداری در راه حقّ را مسألت کند، و هم به شنوندگان ادب و تربیت آموزد

.

پس از این سخنان برابر آنچه معمول است که انسان در هنگام جنگ از یاران خود می خواهد در راه حفظ هدفی که لازم است فداکاری و از جان گذشتگی کنند، و غیرت و حمیّت آنان را بر انگیخته، آنها را آماده کارزار می کند، امام (ع) نیز به همین منظور می پرسد: آنانی که در راه آنچه حفظ آن واجب است استوار، و در برابر نزول حقایق غیرت و احساس داشته باشند کجایند مراد از نزول حقایق، رویدادهای بزرگ و پیشامدهای سخت و دشوار است. سپس فرموده است: آتش در پشت سر شماست، یعنی اگر در برابر دشمن هزیمت کنید و عقب نشینی کنید خود را مستحقّ دخول در آتش و مستوجب دوزخ کرده اید، و پس از آن فرموده است: بهشت در پیش روی شماست، یعنی: اگر بر دشمن یورش برید و در جنگ پیش بروید، و این سخن در کمال ایجاز و بلاغت است

.