[hadith]و من خطبة له (علیه السلام) فی أوائل خلافته:

إِنَّ اللَّهَ [تَعَالَی] سُبْحَانَهُ أَنْزَلَ کِتَاباً هَادیاً بَیَّنَ فِیهِ الْخَیْرَ وَ الشَّرَّ، فَخُذُوا نَهْجَ الْخَیْرِ تَهْتَدُوا وَ اصْدفُوا عَنْ سَمْتِ الشَّرِّ تَقْصِدُوا. الْفَرَائِضَ الْفَرَائِضَ، أَدُّوهَا إِلَی اللَّهِ، تُؤَدِّکُمْ إِلَی الْجَنَّةِ؛ إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ حَرَاماً غَیْرَ مَجْهُولٍ وَ أَحَلَّ حَلَالًا غَیْرَ مَدْخُولٍ، وَ فَضَّلَ حُرْمَةَ الْمُسْلِمِ عَلَی الْحُرَمِ کُلِّهَا وَ شَدَّ بالْإِخْلَاصِ وَ التَّوْحِید حُقُوقَ الْمُسْلِمِینَ فِی مَعَاقِدهَا، فَالْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَ یَدهِ إِلَّا بالْحَقِّ، وَ لَا یَحِلُّ أَذَی الْمُسْلِمِ إِلَّا بمَا یَجِبُ. بَادرُوا أَمْرَ الْعَامَّةِ وَ خَاصَّةَ أَحَدکُمْ وَ هُوَ الْمَوْتُ، فَإِنَّ النَّاسَ أَمَامَکُمْ وَ إِنَّ السَّاعَةَ تَحْدُوکُمْ مِنْ خَلْفِکُمْ، تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا فَإِنَّمَا یُنْتَظَرُ بأَوَّلِکُمْ آخِرُکُمْ. اتَّقُوا اللَّهَ فِی عِبَادهِ وَ بلَادهِ، فَإِنَّکُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّی عَنِ الْبقَاعِ وَ الْبَهَائِمِ. [وَ] أَطِیعُوا اللَّهَ وَ لَا تَعْصُوهُ، وَ إِذَا رَأَیْتُمُ الْخَیْرَ فَخُذُوا بهِ، وَ إِذَا رَأَیْتُمُ الشَّرَّ فَأَعْرِضُوا عَنْهُ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 6، ص: 439-425

و

مِنْ خُطْبَةٍ لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ فی اوائل خلافته.

از خطبه های آن حضرت است که در آغاز خلافتش ایراد فرمود

.

خطبه در یک نگاه:

این خطبه، مشتمل بر تذکّرات و اندرزهای مختلفی است که ممکن است چنین تصور شود پیوندی در میان بخش های خطبه نیست؛ اما این موضوع ممکن است به جهت این باشد که مرحوم سیّد رضی این خطبه را از خطبه مشروح تری که امام علی علیه السلام در اوایل خلافتش ایراد کرده بود، گلچین کرده است

.

به هر حال، این خطبه از پنج بخش عمده تشکیل می شود

:

در آغاز، ازعظمت قرآن مجید و هدایتگر بودن آن و تأکید بر پیروی از تعلیماتش سخن می گوید

.

در بخش دیگری تأکید بر ادای فرایض و اهمّیّت رعایت واجبات و ترک محرمات فرموده است

.

در سوّمین بخش سخن از اهمّیّت حقوق مسلمانان و حفظ احترام آن ها و ترک اذیت و آزار آن ها به میان آمده است

.

در چهارمین بخش، امام علیه السلام مخاطبان خود را به مرگ و قیامت و سبکبار بودن در این راه توصیه می کند

.

و در پنجمین بخش، بر تقوا در برابر هر شخص و هر چیز و اطاعت الهی تأکید می فرماید

.

مسیر حق را بشناسید:

از آن جا که قرآن مجید مهم ترین منبع تعلیمات اسلام و بیان کننده همه نیکی هاست، امام(علیه السلام) قبل از هر چیز، مردم را به سوی قرآن و عمل به دستورات آن فرا می خواند ; می فرماید: «خداوند سبحان، کتابی هدایتگر (برای انسان ها) فرستاده که نیکی ها و بدی ها را در آن تبیین فرموده است; بنابراین (عذر و بهانه ای برای هیچ کس باقی نمانده) راه خیر و نیکی را در پیش گیرید، تا هدایت شوید و از شرّ و بدی روی گردانید تا در طریق مستقیم قرار گیرید» (إِنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ أَنْزَلَ کِتَاباً هَادیاً بَیَّنَ فِیهِ الْخَیْرَ وَ الشَّرَّ ; فَخُذُوا نَهْجَ(1) الْخَیْرِ تَهْتَدُوا، وَ اصْدفُوا(2) عَنْ سَمْتِ الشَّرِّ تَقْصِدُوا).

این سخن دلالت می کند که اصول تمام نیکی ها و بدی ها، واجبات و محرمات، فضایل و رذایل، اعتقادات صحیح و انحرافی در قرآن مجید بیان شده و در واقع تعبیر دیگری از «تبیاناً لکل شیء» است که در خود قرآن آمده ; هر چند شرح آن ها به سنّت و تفسیر معصومین(علیهم السلام) واگذار شده است.

در ادامه این سخن از میان تمام نیکی ها امام(علیه السلام) فرایض و واجبات را برگزیده و بر آن تأکید می کند; می فرماید: «واجبات! واجبات! در انجام دادن آن ها برای خدا کوتاهی نکنید که شما را به سوی بهشت می برد» (الْفَرَائِضَ الْفَرَائِضَ! أَدُّوهَا إِلَی اللهِ تُؤَدِّکُمْ إِلَی الْجَنَّةِ).

اشاره به این که خیراتی که قرآن به آن دعوت کرده بر دو گونه است: واجبات و غیر واجبات (مستحبّات و فضایل) شما باید قبل از هر چیز نیروی خود را صرف ادای واجبات کنید. هر گاه نیرویی افزون بر آن داشتید به سراغ مستحبّات و فضایل بروید; زیرا آن چه قبل از هر چیز انسان را به سوی بهشت می برد، ادای فرایض و واجبات است.

ناگفته پیداست، فرایض هم شامل عبادات می شود و هم شامل واجبات دیگری که خداوند بر دوش انسان قرار داده; در رابطه با خود انسان یا دیگران و یا حتی محیط زندگانی اش.

سپس امام(علیه السلام) به نکته ای اشاره می کند که گویی دلیل بر جمله قبل است; می فرماید: «خداوند حرام هایی قرار داده که (فلسفه اش) بر کسی پوشیده نیست، و اموری را حلال کرده است که در آن عیبی وجود ندارد» (إِنَّ اللهَ حَرَّمَ حَرَاماً غَیْرَ مَجْهُول، وَ أَحَلَّ حَلاَلا غَیْرَ مَدْخُول(3)).

این تعبیر اشاره لطیفی است به مصالح و مفاسد احکام شرع که خداوند حکیم آن ها را در واجبات و محرماتش رعایت فرموده است; به تعبیری دیگر گرچه باید فرمان خدا را در اجرای واجبات و ترک محرمات اطاعت کرد ولی این اطاعت کورکورانه نیست; چرا که همه واجبات، مصالح مهمی در بر دارد و همه محرمات، مفاسدی دارد که به خود آن ها باز می گردد. قرآن مجید می گوید: «(یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ); اشیای پاکیزه را برای آن ها حلال می شمرد و ناپاکی ها را تحریم می کند».(4)

و از آن جا که در میان فرایض و احکام اسلام کمتر چیزی به اندازه حرمت و حقوق مسلمانان اهمّیّت دارد، امام(علیه السلام) در ادامه سخن، انگشت بر آن می نهد و می فرماید: «خداوند احترام مسلمان را از تمام آنچه محترم است برتر شمرده و حفظ حقوق مسلمین را با اخلاص و توحید پیوند زده و تضمین کرده است» (وَ فَضَّلَ حُرْمَةَ الْمُسْلِمِ عَلَی الْحُرَمِ(5) کُلِّهَا، وَ شَدَّ بالاِْخْلاَصِ وَ التَّوْحِید حُقُوقَ الْمُسْلِمِینَ فِی مَعَاقِدهَا(6)).

یک نگاه اجمالی به سراسر کتب فقه ـ از عبادات گرفته تا حدود و دیات ـ شاهد و گواه این معناست که اسلام، بیشترین اهمّیّت را برای حفظ حرمت و حقوق مسلمانان قائل شده است ; تا آن جا که امام کاظم(علیه السلام) در مقابل کعبه ایستاد و فرمود: «مَا أَعْظَمَ حَقَّکِ یا کَعْبَةُ وَاللهِ إِنَّ حَقَّ الْمُؤْمِنِ لاََعْظَمُ مِنْ حَقِّکَ; چه بزرگ است حق تو ای کعبه و به خدا سوگند! حق مؤمن از حق تو هم عظیم تر است».(7)

تعبیر امام(علیه السلام) به «شد بالاخلاص و التوحید حقوق المسلمین» ممکن است اشاره به این باشد که انسان موحد و مخلص، کسی است که حقوق مسلمین را رعایت کند. این تفسیر را بسیاری از شارحان نهج البلاغه و بزرگان دیگر پذیرفته اند. این احتمال نیز داده شده که هر مسلمانی به دلیل اخلاص و توحیدی که دارد باید حقوقش محترم شمرده شود (در تفسیر اوّل، اخلاص و توحید صفت محافظین است و در تفسیر دوّم، صفت حفظ شدگان). تفسیر سوّمی نیز وجود دارد: منظور این است که احترام حقوق مسلمین، همسنگ و همطراز اخلاص و توحید است.

سپس در یک نتیجه گیری می افزاید: «مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبان او در امان باشند; جز در آن جا که حق اقتضا می کند; آزار دادن مسلمان روا نیست جز به آن مقدار که (به حکم خدا) واجب می شود» («فَالْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَ یَدهِ» إِلاَّ بالْحَقِّ، وَ لاَ یَحِلُّ أَذَی الْمُسْلِمِ إِلاَّ بمَا یَجِبُ).

این نتیجه گیری امام(علیه السلام) نشان می دهد که تفسیر اوّل از تفسیرهای سه گانه پیش گفته برای جمله گذشته مناسب تر است; زیرا هنگامی که حفظ حقوق مسلمین را نشانه اخلاص و توحید حفظ کنندگان بدانیم، نتیجه اش چنین می شود: مسلمان کسی است که همه مسلمین از دست و زبان او درامان باشند.

قابل توجه این که در تعبیر مذکور یک بار «الا بالحق» می گوید وبار دیگر «الا بما یجب» ; این تفاوت در تعبیر ممکن است از این نظر باشد که اوّلی اشاره به این است که تا مجوّزی برای آزار مسلمان (مانند مجازات ها و حدود و تعزیرات اسلامی) وجود نداشته باشد آزار دادن او جایز نیست و دوّمی اشاره به این که در فرض جواز باید به آن مقدار از نظر کیفیّت و کمیّت که خداوند اجازه داده اکتفا شود.

از بعضی احادیث استفاده می شود که قنبر با تمام احترامی که داشت، هنگامی که بر اثر سهل انگاری به هنگام اجرای حدّ، سه تازیانه اضافه زد، امام(علیه السلام) فرمود: باید قنبر به مقدار این سه تازیانه قصاص شود! «إِنَّ اَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ اَمَرَ قَنْبراً أَنْ یَضْرِبَ رَجُلا حَدّاً فَغَلِطَ قَنْبَرٌ فَزَادَهُ ثَلاَثَةَ أَسْواط فَأقادَهُ عَلِیٌّ(علیه السلام) مِنْ قَنْبَر بثَلاَثَةِ أَسْواط».(8)


در برابر همه چیز مسئول هستید:

در ادامه نصایحی که امام(علیه السلام) در بخش اوّل این خطبه بیان فرمود، در این بخش، مخاطبان خود را به مسأله پایان عمر که برای همه رخ خواهد داد و سپس به مسأله تقوا که بهترین زاد و توشه سفر آخرت است توجّه می دهد; می فرماید: «به سوی آن امر همگانی ـ که ویژه یکایک شماست ـ یعنی مرگ، مبادرت ورزید (و برای آن آماده شوید) ; چرا که (گروهی از) مردم، پیش از شما رفتند و قیامت از پشت سر، شما را بانگ می زند (و به پیش می راند)» (بَادرُوا أَمْرَ الْعَامَّةِ وَ خَاصَّةَ أَحَدکُمْ وَ هُوَ الْمَوْتُ، فَإِنَّ النَّاسَ أَمَامَکُمْ، وَ إِنَّ السَّاعَةَ تَحْدُوکُمْ(9) مِنْ خَلْفِکُمْ).

منظور از امر عمومی و خصوصی، همان مرگ است ; زیرا اگر به کلّ جامعه انسانی نگاه کنیم مرگ در سرنوشت همه آن ها رقم زده شده است بنابراین جنبه عمومی دارد و اگر تنها به خودمان بنگریم باز مرگ را در پایان عمر حاضر می بینیم، بنابراین جنبه خصوصی دارد، و با توجّه به تفسیری که امام(علیه السلام) فرموده (جمله «و هو الموت»(10)) تردیدی در این تفسیر باقی نمی ماند و شگفت آور است که چگونه بعضی از مفسّران نهج البلاغه جمله «بادروا أمر العامة» را به معنای اصلاح امور جامعه تفسیر کرده اند.

جمله های بعد نیز نشان می دهد که آن چه در این عبارت آمده مربوط به مرگ و پایان زندگی است; نه اصلاح جامعه انسانی، که آن مقوله دیگری است.

آری، دو دلیل بر حقانیت مرگ ـ که یک قانون عمومی است وجود دارد: نخست این که با چشم خود گروهی را می بینیم که پیش از ما بار این سفر را می بندند و در جلوی این قافله به حرکت در می آیند. جسد بی جان آن ها را بر دوش می گیریم و به قبرستان می بریم و به خاک می سپاریم و باز می گردیم. آیا میان ما و آن ها تفاوتی است که آن ها بروند و ما بمانیم؟!!

دیگر این که نشانه های حرکت به سوی پایان زندگی در وجود همه ما یکی بعد از دیگری آشکار می شود: آثار پیری، موهای سفید و ناتوانی اعضا، تمام این ها نشانه آن است که قیامت از پشت سر می راند.

با این دو دلیل روشن، هیچ عاقلی احتمال می دهد که از این قانون استثنا شود؟! سپس امام(علیه السلام) به نتیجه گیری مهمّی می پردازد و می فرماید: «(حال که چنین است) سبکبار شوید تا به قافله برسید; چرا که پیشینیان را در انتظار رسیدن بازماندگان نگهداشته اند، (تا همه در یک زمان محشور شوند)» (تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا، فَإِنَّمَا یُنْتَظَرُ بأَوَّلِکُمْ آخِرُکُمْ).

آری، سفر آخرت، سفری است بسیار پر فراز و نشیب و دارای گردنه های صعب العبور; تنها سبکباران می توانند از این راه بگذرند; همان کسانی که در زندگی دنیا به حداقل قناعت کردند و از ثروت اندوزی و زندگی پر زرق و برق و سرشار از تجمّلات چشم پوشیدند; همچون مسافری که حداقل آب و غذای لازم را برای سفر با خود می برد و از فراز و نشیب ها به آسانی می گذرد; نه همچون کسانی که بر اثر خیالات خام، بارهای سنگینی بردوش گرفته اند که در همان گردنه اوّل و دوّم می مانند و از قافله جدا می شوند و تلف می گردند.

مرحوم سیّد رضی چند جمله اخیر را با مختصر تفاوتی در خطبه 21 نقل کرده و در توضیح آن تصریح کرده که جمله «تخفّفوا تلحقوا; سبکبار شوید تا به قافله برسید» کلامی است که از آن کوتاه تر و پربارتر یافت نمی شود، کلامی که روح تشنگان طالب حکمت را سیراب می کند (و مهم ترین درس زندگی را به انسان می دهد). ما نیز در آن جا شرح مبسوطی درباره اهمّیّت این جمله و محتوای آن آورده ایم.(11)

از آن جا که این سفر آخرت به گفته قرآن مجید زاد و توشه ای می طلبد و آن زاد و توشه تقواست (وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّاد التَّقْوَی)(12)، امام(علیه السلام) در ادامه این سخن همه مردم را به تقوا دعوت می کند و می فرماید: «تقوای الهی پیشه کنید; هم درمورد بندگان خدا، و هم شهرها و آبادی ها; چرا که شما (در برابر همه این ها) حتی سرزمین ها و چهارپایان مسئولید» (اتَّقُوا اللهَ فِی عِبَادهِ وَ بلاَدهِ، فَإِنَّکُمْ مَسْؤُولُونَ حَتَّی عَنِ الْبقَاعِ(13) وَ الْبَهائِمِ(14)).

مفهوم تقوا در برابر بندگان خداوند روشن است و آن ترک آزار آن ها و حفظ حقوق و احترام به شخصیت آنان می باشد و اما تقوا درباره بلاد، آن است که در آبادی آن ها بکوشند و از تخریب و ویرانی بپرهیزند و اجازه دهند همه مردم از محیط سالم بهره گیرند و اما مسئولیت در برابر بهایم و چهارپایان این است که آن ها را بی جهت آزار ندهند و فوق طاعت شان بر آن ها بار نکنند و به نیازهای آن ها از نظر غذا و آب و حتی پوشش لازم و نیز دارو و درمان به هنگامی که گرفتار جراحتی می شوند، رسیدگی کنند.

بعضی از شارحان نهج البلاغه، مسئولیت در برابر شهرها و بقاع را این گونه تفسیر کرده اند که در بلاد کفر که قادر به انجام دادن وظایف دینی خود نیستند مسکن نگزینند و خانه های پر زرق و برق و قصرهای مجلّل برای خودنمایی و برتری جویی نسبت به دیگران بنا نکنند.

ولی صحیح تر در تفسیر این عبارات همان است که بیان کردیم، شاهد این سخن روایاتی است که در قسمت نکته ها خواهد آمد.

از آن جا که شاهد مفهوم تقوا برای بعضی پیچیده به نظر برسد، امام(علیه السلام) در پایان خطبه جمله هایی می گوید که حقیقت تقوا در آن به وضوح دیده می شود; می فرماید: «خدا را اطاعت کنید و از عصیان او بپرهیزید. هنگامی که امر نیکی را مشاهده کردید، آن را در اختیار بگیرید و هنگامی که شر و بدی را یافتید، از آن رویگردان شوید!» (أَطِیعُوا اللهَ وَ لاَ تَعْصُوهُ، وَ إِذَا رَأَیْتُمُ الْخَیْرَ فَخُذُوا بهِ، وَ إِذَا رَأَیْتُمُ الشَّرَّ فَأَعْرِضُوا عَنْهُ).

جالب این که آغاز و پایان این خطبه در مورد خیر و شرّ هماهنگ است ; چرا که در آغاز خطبه نیز طریق یافتن خیر و شرّ را که همان رجوع به قرآن مجید است، بیان فرمود.


نکته:

حفظ محیط زیست و حمایت از حیوانات در اسلام:

به دلیل آن که صنایع کنونی با تمام فواید و برکاتی که برای نوع بشر دارد، محیط زیست را به شدّت آلوده و تخریب می کند و به دنبال تخریب محیط زیست، انواع جان داران در خطر نابودی قرار می گیرند و اگر از سلاح های وحشتناک کنونی مخصوصاً سلاح های کشتار جمعی استفاده گردد این تخریب، وسیع تر و وحشتناک تر است، دنیای کنونی به این فکر افتاده است که برای حفظ محیط زیست و نسل حیوانات به پا خیزد و پیش از آن که فاجعه ای در کره خاکی ما رخ دهد، چاره ای بیندیشد.

گرچه مطامع جهان خواران و پول پرستی سرمایه دارانی که جز به افزایش ثروت خود نمی اندیشند، این مسأله را با مشکلات فراوانی مواجه کرده و کارآیی گروه های حفظ محیط زیست و حمایت از انواع حیوانات را به حدّاقل رسانده و معلوم نیست نسل های آینده به چه سرنوشتی گرفتار خواهند شد.

ولی پیشوایان اسلام از هزار سال پیش و بیش تر بر این موضوع تأکید کرده اند که یک نمونه آن سخنان صریح مولا امیرالمؤمنین(علیه السلام) در خطبه یاد شده است که با صراحت می فرماید: «برابر سرزمین ها و حیوانات مسئولید».

روایات زیادی از پیامبر اکرم و ائمه معصومین(علیهم السلام) نیز در این زمینه صادر شده که این مسأله مهم را در عالی ترین شکل و صورت بیان فرموده است ; از جمله:

در ماجرایی از پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) می خوانیم: آن حضرت شتری را دید که آن را خوابانده اند و پای آن را بسته اند; ولی جهازش بر او بود (در حالی که در این گونه موارد جهاز را از پشت شتر بر می دارند تا استراحت کند) پیامبر فرمود: «أَیْنَ صاحِبُهَا؟ مُرُوهُ فَلْیَسْتَعِدَّ غَداً لِلْخُصُومَةِ; به او بگویید: خود را فردای قیامت برای دادخواهی آماده سازد!».(15)

در حدیث دیگری از پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نقل شده است: «لاَ تَتَوَرَّکُوا عَلَی الدَّوَابِّ وَ لاَ تَتَّخِذُوا ظُهُورَهَا مَجالِسَ; به صورت یک طرفی بر چهارپایان ننشینید (زیرا سنگینی پاها بر یک طرف بدن حیوان وارد می شود)(16) و پشت آن ها را به صورت مجلس انتخاب نکنید (اشاره به این که اگر در راه به دوستانتان رسیدید و می خواستید با آن ها گفتگوهایی داشته باشید از مرکب پیاده شوید; هنگامی که گفتگوی شما تمام شد سوار شوید!)».(17)

آذوقه او را آماده کند (سپس به خود بپردازد) و بدن او را داغ نکند و به صورتش شلاق نزند; چرا که تسبیح خدا می گوید و هر زمان از کنار آب می گذرد آب را بر او عرضه کند (زیرا او نمی تواند تشنگی خود را اظهار کند!)(18)».

این احادیث و احادیث فراوان دیگری که در این زمینه رسیده به خوبی نشان می دهد که اسلام، دقیق ترین دستورات را در زمینه حمایت از حیوانات و رعایت حقوق آن ها داده است; تا آن جا که اطلاع داریم چنین دستوراتی در هیچ مکتبی دیده نمی شود.

و درباره حفظ محیط زیست نیز دستورات فراوانی دیده می شود; از جمله این که دستور داده شده است: «کنار نهرها را آلوده نسازید; و همچنین زیر درختان میوه دار و مقابل درهای خانه ها و محل نزول کاروان ها و اطراف مساجد».(19)

در دستورات جنگی اسلام نیز نقل شده: «درختانِ سرزمین دشمن را قطع نکنید; نسوزانید و با جریان سیل آسای آب، آن ها را از میان نبرید. آب آشامیدنی دشمن را آلوده نسازید»(20). (21)


پی نوشت:

  1. «نهج» به معنای راه روشن است; از ماده «نهج» (بر وزن خرج) به معنای واضح شدن گرفته شده است.

  2. «اصدفوا» از ماده «صدف» (بر وزن صبر) به معنای اعراض کردن و صرف نظر نمودن است.

  3. «مدخول» به معنای معیوب از ماده «دخل» (بر وزن نخل) به معنای فاسد شدن چیزی از درون است. این واژه معانی دیگری هم دارد ; از جمله دخول به معنای داخل شدن در محلی است.

  4. اعراف، آیه 157.

  5. «حرم» (به فتح راء) جمع «حرمت» به معنای احترام است و حرم (به ضم راء) جمع «حرام» به معنای ممنوع است و «احرام» جمع حرم (بر وزن قلم) به معنای ناحیه ممنوعه است.

  6. «معاقد» جمع «معقد» (بر وزن مجلس) به معنای محل بستن چیزی است ; همچون کمر که کمربند بر آن می بندند و در جمله یاد شده اشاره به پیوند حقوق مسلمانان با اخلاص و توحید است.

  7. بحارالانوار، جلد 71، صفحه 227.

  8. وسایل الشیعه، جلد 18، صفحه 312 (حدیث 3 از باب 3 از ابواب مقدمات حدود).

  9. «تحدوکم» از ماده «حَدْو» و «حُدی» (بر وزن حذف و جدا) به معنای راندن شتر با آواز مخصوصی است که ساربان ها می خوانند، سپس بر معنای وسیع تری (راندن و سوق دادن) اطلاق شده است.

  10. توجّه داشته باشید ضمیر «هو» مذکّر است و به «امر» بر می گردد و بنابراین «خاصّة» باید مجرور باشد; نه مفتوح آن چنان که در متن مذکور آمده است.

  11. پیام امام امیرمؤمنان(علیه السلام)، جلد 2، صفحه 16.

  12. بقره، آیه 197.

  13. «بقاع» جمع «بقعة» به معنای قسمتی از زمین است که از اطراف آن متمایز باشد و درجمله مزبور به معنای هرگونه آبادی است.

  14. «بهائم» جمع «بهیمة» به معنای حیوانات چهارپا است و درندگان و پرندگان را شامل نمی شود.

  15. وسایل الشیعه، جلد 8، صفحه 394.

  16. در بعضی از منابع لغت «تورّک علی الدابّه» به این صورت تفسیر شده که یک پای خود را بالا بیاورد و بر زین بگذارد.

  17. اصول کافی، جلد 6، صفحه 539.

  18. اصول کافی، جلد 6، صفحه 537، حدیث 1.

  19. به کتاب «وسایل الشیعه»، احکام الخلوة، باب 15 مراجعه کنید.

  20. وسایل الشیعه، کتاب الجهاد، باب 16 و 15 از باب جهاد العدوّ.

سند خطبه

:

مرحوم عبدالزهراء حسینی خطیب در کتاب مصادر نهج البلاغه تنها مدرکی را که برای این خطبه قبل از سیّد رضی به دست آورده این است که می گوید: طبری مورّخ معروف، آن را در حوادث سنه 35 (جلد 5، صفحه 157) آورده است؛ در ضمن توجّه داشته باشید که بخشی از این خطبه در خطبه 21 قبلًا نقل شده است

.