[hadith]الطاوس:

وَ مِنْ أَعْجَبهَا خَلْقاً الطَّاوُسُ الَّذی أَقَامَهُ فِی [أَحْسَنِ] أَحْکَمِ تَعْدیلٍ وَ نَضَّدَ أَلْوَانَهُ فِی أَحْسَنِ تَنْضِیدٍ بجَنَاحٍ أَشْرَجَ قَصَبَهُ وَ ذَنَبٍ أَطَالَ مَسْحَبَهُ، إِذَا دَرَجَ إِلَی الْأُنْثَی نَشَرَهُ مِنْ طَیِّهِ وَ سَمَا بهِ مُطِلًّا عَلَی رَأْسهِ، کَأَنَّهُ قِلْعُ دَارِیٍّ عَنَجَهُ نُوتِیُّهُ، یَخْتَالُ بأَلْوَانِهِ وَ یَمِیسُ بزَیَفَانِهِ، یُفْضِی کَإِفْضَاءِ الدِّیَکَةِ وَ یَؤُرُّ بمَلَاقِحِهِ أَرَّ الْفُحُولِ الْمُغْتَلِمَةِ لِلضِّرَاب؛ أُحِیلُکَ مِنْ ذَلِکَ عَلَی مُعَایَنَةٍ لَا کَمَنْ یُحِیلُ عَلَی ضَعِیفٍ إِسْنَادُهُ؛ وَ لَوْ کَانَ کَزَعْمِ مَنْ یَزْعُمُ أَنَّهُ یُلْقِحُ بدَمْعَةٍ تَسْفَحُهَا مَدَامِعُهُ فَتَقِفُ فِی ضَفَّتَیْ جُفُونِهِ وَ أَنَّ أُنْثَاهُ تَطْعَمُ ذَلِکَ ثُمَّ تَبیضُ لَا مِنْ لِقَاحِ فَحْلٍ سوَی الدَّمْعِ الْمُنْبَجِس، لَمَا کَانَ ذَلِکَ بأَعْجَبَ مِنْ مُطَاعَمَةِ الْغُرَاب.[/hadith]

سپس بیان حال طاوس را آغاز می کند، و از لطافت و ظرافت آفرینش آن، و این که همه رنگها در خلقت آن به کار رفته سخن می گوید، و چه نیکو و کامل آن را توصیف فرموده به گونه ای که بیانی رساتر و بلیغتر از این سخنان که مشتمل بر همه حکمتها و لطایف موجود در این مخلوق است ممکن نیست، امّا برخی از الفاظ آن حضرت نیازمند توضیح است که در زیر بیان می شود:

مراد از «قصب» (نی) نی پرهای دم و دو بال طاوس است، و مقصود از «إشراج» به هم پیوند دادن و پیوسته کردن بن و ریشه آنها به اعصاب و استخوانهای این حیوان و در آوردن آنها در یکدیگر است، گفتار آن حضرت در باره چگونگی به جنبش در آمدن طاوس نر برای آمیزش با ماده خود توصیف کسی است که آن را به چشم دیده و با دقّت آن را مورد بررسی قرار داده باشد. تشبیه دم آن در هنگامی که در صدد جماع و آمیزش است به بادبان کشتی دارین تشبیهی بسیار زیباست، زیرا طاوس در این حالت پرهای دمش را می گشاید و آن را پخش، و سپس آن را بلند کرده و راست نگه می دارد و در این موقع درست همچون بادبان کشتی می ماند که بر پا شده باشد، و این تشبیه را با ذکر جمله «عنجه نوتیّه» (ناخدا بادبان را به هر سو می گرداند) کامل فرموده است، زیرا کشتیبانان شراع یا بادبان کشتی را گاهی سخت و محکم، و زمانی سست و رها می کنند و در موقعی آن را به سوی راست و زمانی به سمت چپ می چرخانند، و این به مقتضای مسیر و مقصد آنهاست که لازم می آید از سویی به سوی دیگر حرکت کنند، از این رو این حیوان را در هنگامی که برای آمیزش با ماده اش می خرامد و با عشوه و ناز دمش را می گشاید و به هر سو می گرداند به کشتیبانان و کاری که در گشودن و گردانیدن بادبان کشتی می کنند تشبیه کرده است، این مشابهت را آن چنان که باید، کسانی می توانند درک کنند که طاوس را در این حال دیده، و کشتی را در پیمودن دریا مشاهده کرده باشند، و به همین سبب فرموده است که من تو را به دیدن این جریان حواله می دهم، نه مانند آن کس که تو را به سندی ضعیف رجوع دهد، این که امام (ع) در جمله «کأنّه قلع داریّ» واژه دارین را ذکر فرموده برای این است که این کلمه نام بندری بوده که در زمان آن حضرت آباد و معمور بوده است.

فرموده است: «و لو کان کزعم من یزعم... المنجس»:

یعنی اگر حال طاوس در آمیزش با ماده خود آن چنان باشد که می پندارند، و این اشاره به گفتار کسانی است که پنداشته اند اشک طاوس نر سرازیر شده بر گرد پلکهای آن حلقه می زند سپس طاوس ماده می آید و از آن می نوشد و در نتیجه باردار می گردد، در برخی از نسخه ها به جای «تسفحها مدامعه»، تنجشها مدامعه روایت شده که در این صورت به معنای این است که چشمانش پر از اشک می شود و در آن حلقه می زند، باری امام (ع) این پندار را درست نمی داند و فرموده است: این گمان از آنچه در باره آبستنی کلاغ می گویند شگفت آورتر نیست، در باره آبستن شدن کلاغ، عربها بر این گمان بودند که این حیوان جفت گیری نمی کند، و از مثلهای عرب است که: «أخفی من سفاد الغراب» یعنی فلان چیز پوشیده تر از جفت گیری کلاغ است، چنین گمان می کردند که آبستنی کلاغ بر اثر این است که نر و ماده آن، منقار در منقار یکدیگر می نهند، و ماده آن با چشیدن جزیی از آبی که در سنگدان نر است باردار می شود. البتّه این کار در بسیاری از پرندگان مانند کبوتر و جز آن مقدّمه نزدیکی و آمیزش آنهاست، و در طاوس و کلاغ نیز غیر ممکن نیست امّا امکان آن در اینها بعید به نظر می رسد.

علاوه بر این شیخ در کتاب شفا نقل کرده که: آبستن شدن کبک به سبب شنیدن صدای کبک نر و بادی است که از سوی آن به ماده می وزد، و گفته است: گروهی از این پرندگان که نام برده شد، هنگامی که نر و ماده آنها با یکدیگر برخورد می کنند، منقارهای خود را به یکدیگر چسبانده و درهم فرو می برند و این همان جفتگیری و آمیزش آنهاست. جاحظ در کتاب الحیوان نقل کرده است که: طاوس ماده گاهی بر اثر وزش باد تخمگذاری می کند، و این به سبب آن است که باد در عبور خود از پستیها و بلندیها از کنار طاوس نر می گذرد و بوی آن را به همراه خود می برد و طاوس ماده بر اثر آن تخم می گذارد. و هم گفته است که این گونه تخمها به ندرت مبدّل به جوجه می گردد. باید بگویم که این جریان در مرغ خانگی نیز دیده می شود، ولی همان گونه که جاحظ گفته است این قبیل تخمها خیلی کم به جوجه تبدیل می شود.