[hadith]و من خطبة له (علیه السلام) یبیّن فیها حسنَ معاملته لرعیته:

وَ لَقَدْ أَحْسَنْتُ جِوَارَکُمْ وَ أَحَطْتُ بجُهْدی مِنْ وَرَائِکُمْ وَ أَعْتَقْتُکُمْ مِنْ رِبَقِ الذُّلِّ وَ حَلَقِ الضَّیْمِ، شُکْراً مِنِّی لِلْبرِّ الْقَلِیلِ، وَ إِطْرَاقاً عَمَّا أَدْرَکَهُ الْبَصَرُ وَ شَهِدَهُ الْبَدَنُ مِنَ الْمُنْکَرِ الْکَثِیرِ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 6، ص: 208-203

وَ مِنْ خُطْبَةٍ لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ یبیّن فیها حسن معاملته لرعیته.

از خطبه های امام علیه السلام است که در آن از حسن رفتار خود با مردمی که تحت حکومت او می زیستند، سخن می گوید

.

خطبه در یک نگاه:

مام علیه السلام در این خطبه به نکته ظریفی اشاره می کند و می فرماید: در برابر خوش رفتاری های کم و بدرفتاری های بسیار شما، من تا آن جا که میسر بود، درباره شما نیکی کردم؛ از ظلم و ذلت رهایی تان بخشیدم و در برابر دشمنان درونی و برونی از شما پاسداری نمودم

.

حمایت همه جانبه:

امام(علیه السلام) در این سخن کوتاه به گوشه ای از خدماتش به مسلمین و کسانی که تحت حکومت او می زیستند اشاره می کند و آن را در چهار جمله بیان می دارد و می فرماید: «به یقین، وظیفه حسن جوار را درمورد شما به کار بستم» (وَ لَقَدْ أَحْسَنْتُ جِوَارَکُمْ).

منظور از حسن جوار این است که انسان، در برابر معاشران و دوستان همزیستی مسالمت آمیز و توأم با ادب و احترام و خوش رفتاری و تحمل ناملایمات داشته باشد; به گونه ای که از حضور او در جمعشان احساس آرامش و خوشوقتی کنند.

بررسی تاریخ زندگانی امام(علیه السلام) به خصوص در دوران حکومت، نشان می دهد که در همه جا با مهر و محبّت با مردم رفتار می کرد; حتی خانه های یتیمان و بیوه زنان را شبانه سرکشی می نمود و با دست خود، آن ها را تغذیه می کرد; یتیمان را نوازش می داد; بیوه زنان را تسلیت می گفت; با رنجوران همدردی می کرد; با مخالفان مدارا می نمود و با دوستان، نهایت محبّت را مبذول می داشت.

به عکس دوران حکومت عثمان که با نهایت خشونت با مردم رفتار می کردند; حتی بر بزرگان اسلام، همچون ابوذر، عمار یاسر و عبدالله بن مسعود رحم نکردند و همان گونه که می دانیم ابوذر را با خشونت زیاد به منطقه بسیار بد آب و هوای ربذه تبعید کردند و در آن جا از دنیا رفت و اطرافیان خلیفه یا خود او عماریاسر را به علت انتقاد مختصری از نابسامانی های موجود در زمان عثمان چنان زدند که به فتق مبتلا شد و یکی از دنده هایش شکست و عبدالله بن مسعود، قاری و حافظ معروف قرآن را نیز چنان بر زمین کوبیدند که بدنش ناقص شد و بعضی گفته اند: همین امر باعث مرگ او شد.

اگر امام(علیه السلام) حتی برادرش عقیل را با دیگران در سهم بیت المال کاملا یکسان می شمرد، اطرافیان عثمان، چنان بر اموال بیت المال چنگ انداخته بودند که مردم، عراق را بستان قریش و بنی امیّه می نامیدند.(1)

در دوّمین خدمت خود به مردم می فرماید: «من در پشت سر نیز به پاسداری از شما پرداختم» (وَ أَحَطْتُ بجُهْدی مِنْ وَرَائِکُمْ).

اشاره به این که شما را در مسیر اطاعت و بندگی خدا از وسوسه های شیاطین جن و انس حفظ کردم و در برابر گزند دشمن از شما نگهداری نمودم.

و در سوّمین و چهارمین خدمت به آزاد ساختن مردم از بند ذلّت و زنجیرهای ظلم و اسارت اشاره می فرماید: «و شما را از بند ذلّت و حلقه های زنجیر ستم آزاد کردم» (وَ أَعْتَقْتُکُمْ مِنْ رِبَقِ(2) الذُّلِّ، وَ حَلَقِ(3) الضَّیْمِ(4)).

چرا که در دوران حکومت عثمان و سیطره بنی امیّه و بنی مروان بر حکومت اسلامی، دامنه ظلم و ستم در همه جا گسترده بود و کسی جز آن گروهِ خودکامه، ارزش و نفوذی در جامعه نداشت; امیرمؤمنان علی(علیه السلام) آن ها را از این حکومتِ خودکامه فامیلی و قبیلگی که به دست افرادی شرور همچون بنی مروان و بنی امیّه اداره می شد، رهایی بخشید.

و در پایان این سخن به نکته لطیفی اشاره می کند که این خدمات خالصانه نه به جهت حق شناسی و قدردانی شایسته شما در برابر من است، بلکه «همه این ها برای سپاس فراوان من در برابر نیکی اندکی از سوی شما و چشم پوشی از بدی های فراوانی بود که نسبت به من انجام دادید; بدی های آشکاری که چشم، آن را می دید و بدن، آن را لمس می کرد» (شُکْراً مِنِّی لِلْبرِّ الْقَلِیلِ وَ إِطْرَاقاً(5) عَمَّا أَدْرَکَهُ الْبَصَرُ، وَ شَهِدَهُ الْبَدَنُ، مِنَ الْمُنْکَرِ الْکَثِیرِ).

در حقیقت، منظور امام این است که شما خدمتی به من نکردید که خدمات من برای شکرگزاری آن باشد; بلکه مشکلات و دردسرهایی که برای من آفریدید بسیار زیاد است; اگر من خدمتی به شما کردم برای خدا و ادای وظیفه الهی بوده است.

مطابق این تفسیر، «الْمُنْکَرِ الْکَثِیرِ» در این عبارت، اشاره به نافرمانی ها و سرپیچی ها و بی وفایی های مردم در برابر امام است; ولی جمعی از شارحان نهج البلاغه آن را به معنای منکرات و اعمال زشت و گناهان تفسیر کرده اند و بعد گرفتار این مشکل شده اند که چگونه ممکن است چنین منکرات گسترده ای در زمان امام باشد و ایشان از آنان نهی نکند؟ و در جواب آن گفته اند: امام(علیه السلام) توان جلوگیری از بعضی منکرات ریشه دار را نداشت یا اگر می خواست جلوگیری کند، به مفسده عظیم تری منتهی می شد.

ولی همان گونه که گفته شد، منظور از منکر، چیزی نیست که این جمع از شارحان از آن برداشت کرده اند تا اشکالی متوجّه شود و نیاز به پاسخی داشته باشد. منظور، بدی ها و نافرمانی ها و بی وفایی های در حق امام است; به قرینه «البرّ القلیل» که در جمله قبل بیان شده است.

شبیه همین معنا در خطبه های دیگر نهج البلاغه به چشم می خورد. در خطبه 97 می فرماید: «وَ لَقَدْ أَصْبَحْتُ الاُْمَمِ تَخافُ ظُلْمَ رُعاتِها وَ أَصْبَحْتُ أَخافُ ظُلْمَ رَعِیَّتِی; همواره امت ها از ظلم زمامدارشان در وحشت بوده اند; ولی من از ظلم پیروانم بیمناکم».(6)


پی نوشت:

  1. شرح ابن ابی الحدید، جلد 2، صفحه 129; از قول «سعید بن عاص» فرماندار کوفه از جانب عثمان.

  2. «ربق» جمع «ربقة» (بر وزن فتنه) به معنای طناب است که با آن شخص یا چیزی را می بندند. بعضی آن را به معنای طنابی که دستگیره های متعدد داشته باشد، تفسیر کرده اند.

  3. «حلق» جمع «حلقه» است; همان چیزی که در فارسی نیز به کار می رود.

  4. «ضیم» به معنای ظلم و ستم است.

  5. «اطراق» به معنای چشم به زیر انداختن و سپس به معنای سکوت و چشم پوشی نمودن از مطلبی نقل شده است.

سند خطبه

:

در مصادر نهج البلاغه، درباره این خطبه، سند خاصی غیر از آن چه در نهج البلاغه آمده، نقل نشده است؛ ولی در کتبی که بعد از نهج البلاغه تألیف شده این خطبه از نهج البلاغه گرفته شده است؛ از جمله علّامه مجلسی در جلد 34 بحارالانوار، صفحه 210 آن را ذکر کرده است

.