[hadith]و من خطبة له (علیه السلام) یحثّ الناسَ علی التقوی:

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی جَعَلَ الْحَمْدَ مِفْتَاحاً لِذکْرِهِ وَ سَبَباً لِلْمَزید مِنْ فَضْلِهِ وَ دَلِیلًا عَلَی آلَائِهِ وَ عَظَمَتِهِ. عِبَادَ اللَّهِ، إِنَّ الدَّهْرَ یَجْرِی بالْبَاقِینَ کَجَرْیِهِ بالْمَاضِینَ، لَا یَعُودُ مَا قَدْ وَلَّی مِنْهُ وَ لَا یَبْقَی سَرْمَداً مَا فِیهِ، آخِرُ فَعَالِهِ کَأَوَّلِهِ، مُتَشَابهَةٌ أُمُورُهُ، مُتَظَاهِرَةٌ أَعْلَامُهُ، فَکَأَنَّکُمْ بالسَّاعَةِ تَحْدُوکُمْ حَدْوَ الزَّاجِرِ بشَوْلِهِ؛ فَمَنْ شَغَلَ نَفْسَهُ بغَیْرِ نَفْسهِ تَحَیَّرَ فِی الظُّلُمَاتِ وَ ارْتَبَکَ فِی الْهَلَکَاتِ وَ مَدَّتْ بهِ شَیَاطِینُهُ فِی طُغْیَانِهِ وَ زَیَّنَتْ لَهُ سَیِّئَ أَعْمَالِهِ؛ فَالْجَنَّةُ غَایَةُ السَّابقِینَ، وَ النَّارُ غَایَةُ الْمُفَرِّطِینَ.[/hadith]

امام (ع) خداوند را از چند نظر به شرح زیر ستایش کرده است:

1- این که خداوند در چندین سوره قرآن «حمد» را کلید و سرآغاز ذکر خود قرار داده است.

2- این که حمد سبب مزید بخشایش اوست، و مراد از حمد در این جا شکر است چنان که خداوند متعال فرموده است: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ» و می دانیم که شکر نعمت، نعمتت افزون کند.

3- این که حمد دلیل بر نعمتهای خداوند است، زیرا شکر تنها برای و لینعمت گزارده می شود، و دلیل بزرگی اوست و استحقاق شکر اختصاص به ذات مقدّس حقّ تعالی دارد و اوست که سزاوار شکر و سپاس است، زیرا او مبدأ همه نعمتهاست و شکر جز برای او شایسته نیست.

پس از این امام (ع) به پند و اندرز شنوندگان می پردازد، و رفتار روزگار را با گذشتگان به آنها گوشزد می کند، تا به توجّه به این که آنها نیز مانند گذشتگان و ملحق به آنهایند از گمراهی باز گردند و برای زندگی پس از مرگ کار کنند، سپس به احوال روزگار و سپری شدن ایّام آن اشاره می کند که هر چه از آن می گذرد دیگر باز نمی گردد و این که هر دورانی را اهلی و بهره ای از دنیاست که وجود آن در گرو وجود همان دوران است و با سپری شدن آن از میان می رود و برای همیشه پایدار و باقی نمی ماند.

فرموده است: «آخر فعاله کأوّله»:

یعنی آثار و اعمال روزگار شبیه یکدیگر و آنچه در آخر آن خواهد گذشت همانند آغاز آن است، بدین معناست که آنچه در یک زمان موجب آبادانی و شکوفایی می شود با سپری شدن آن زمان، رونق و آبادانی آن نیز به پایان می رسد و احوال روزگار پیوسته بدین گونه و بر یک قانون سپری می گردد، جمله متشابهة اموره نیز به همین معناست، زیرا همان گونه که روزگار در گذشته و از نخست گروهی را به تهیدستی و برخی را به توانگری و عدّه ای را به زبونی و بعضی را به سوی مجد و شرف می کشانیده، و به دسته ای جامه هستی پوشانیده و عدّه دیگر را به دیار نیستی فرستاده است پس از این و در آخر نیز چنین است.

فرموده است: «متظاهرة أعلامه»:

یعنی: دلایلی که بر طبیعت و خصلت روزگار، و چگونگی عمل و رفتار او با مردم در گذشته و حال، وجود دارد مؤیّد یکدیگرند.

این که امور مذکور به روزگار نسبت داده شده در صورتی که فاعل حقیقی خداوند است و چنان که پیش از این گفته شد روزگار تنها وسیله تکوین و پیدایش حوادث می باشد، بنا بر اوهام و اندیشه های عرب است.

پس از این امام (ع) نزدیک بودن قیامت را گوشزد و آن را تشبیه می کند به ساربانی که شتران را به جلو می راند و آنان را به حرکت و شتاب بر می انگیزاند، از سخنانی که پیش از این در این باره گفته شده کیفیّت این سوق و حرکت و وجه استعاره آن دانسته شده است.

در جمله «فکأنّکم بالسّاعة تحدوکم» وجه مشابهت، شتاب و بر انگیختن است و این که ناقه های شول اختصاص به ذکر داده شده برای این است که این شتران، سبکبار و از لغزیدن و افتادن مصون بوده و به سختی و شتاب رانده می شوند.

چون امام (ع) نزدیک بودن رستاخیز را به شنوندگان گوشزد فرموده و تذکّر داده که قیامت آنان را با شتاب به پیش می راند، اینک تأکید می کند که هر کس باید به اصلاح نفس خویش مشغول باشد، زیرا هر کس جز به نفس خویش بپردازد، نمی تواند در تاریکیهای راه آخرت، از نور هدایت بر خوردار شود، بلکه آنچه او از اشتغال به امور دنیا و بهره برداری از لذّات آن به دست می آورد، پرده ها و حجابهایی است که از حالات مختلف بدن ناشی و عارض جان او می گردد، و دانسته ایم که این حجابها پرده بر دیده باطن می کشد، و انسان را از بصیرت و بینش محروم می سازد، و ناچار در این تیرگیها و تاریکیها سرگردان می شود، و در ورطه ها و مهلکه های این راه گرفتار و پریشان می گردد، و شیاطین و نفس امّاره، او را به سرکشی و طغیان وا می دارند، و کردار بد او را در نظرش خوب جلوه می دهند.

پس از این امام (ع) به غایت و نهایتی که انسان در پیش روی خود دارد اشاره می کند، و بهشت را به آنانی که در طاعت پیشی جسته، و دوزخ را به کسانی که در این راه کوتاهی کرده اند اختصاص می دهد، و چون ذکر بهشت در جذب مردم برای تحصیل آن، و ذکر دوزخ برای پرهیز از آن کافی است، لذا یاد بهشت را با فضیلت کوشیدن و پیشی گرفتن و ذکر دوزخ را با صفت زشت کوتاهی و تقصیر مقرون داشته است، تا انگیزه تحصیل هدف عالیتر تقویت شود، و از آنچه باعث رسیدن به پایانی زشت است بیشتر اجتناب گردد، دیگر این که چون پیشی گرفتن و کوتاهی کردن هر کدام علّت برای رسیدن به دو هدف مذکور است امام (ع) با ذکر سبب و علّت هر کدام، مردم را به طلب یکی و اجتناب از دیگری هدایت و راهنمایی فرموده است.