[hadith]عِظَةُ الناس:

فَأَفِقْ أَیُّهَا السَّامِعُ مِنْ سَکْرَتِکَ وَ اسْتَیْقِظْ مِنْ غَفْلَتِکَ وَ اخْتَصِرْ مِنْ عَجَلَتِکَ، وَ أَنْعِمِ الْفِکْرَ فِیمَا جَاءَکَ عَلَی لِسَانِ النَّبیِّ الْأُمِّیِّ (صلی الله علیه وآله) مِمَّا لَا بُدَّ مِنْهُ وَ لَا مَحِیصَ عَنْهُ، وَ خَالِفْ مَنْ خَالَفَ ذَلِکَ إِلَی غَیْرِهِ وَ دَعْهُ وَ مَا رَضِیَ لِنَفْسهِ؛ وَ ضَعْ فَخْرَکَ، وَ احْطُطْ کِبْرَکَ، وَ اذْکُرْ قَبْرَکَ، فَإِنَّ عَلَیْهِ مَمَرَّکَ؛ وَ کَمَا تَدینُ تُدَانُ، وَ کَمَا تَزْرَعُ تَحْصُدُ، وَ مَا قَدَّمْتَ الْیَوْمَ تَقْدَمُ عَلَیْهِ غَداً، فَامْهَدْ لِقَدَمِکَ وَ قَدِّمْ لِیَوْمِکَ؛ فَالْحَذَرَ الْحَذَرَ أَیُّهَا الْمُسْتَمِعُ، وَ الْجِدَّ الْجِدَّ أَیُّهَا الْغَافِلُ، "وَ لا یُنَبِّئُکَ مِثْلُ خَبیرٍ".[/hadith]

سپس امام (ع) دستورهای خود را به شنوندگان، به شرح زیر ادامه می دهد:

1- این که از مستی جهل به هوش آیند، و از خواب غفلت بیدار شوند، واژه «سکرة» (مستی) مستعار است و مناسبت آن این است که غفلت مانند مستی موجب پشت پا زدن به حکومت عقل است.

2- این که از شتاب خود بکاهند، مراد از عجله سرعت حرکت و شتافتن در طلب دنیا و اهتمام نسبت به آن است و مقصود از اختصار، کاستن این حرکت و کم کردن آن است.

3- این که در باره سخنان پیامبر گرامی (ص) که در آنها مرگ، و زمان حضور خلایق در پیشگاه خداوند متعال برای داوری، فراوان یاد شده است سخت بیندیشند. انعام فکر در این باره، عبارت از تدقیق نظر و سخت اندیشیدن در پیرامون مرگ و احوال پس از آن است، همچنین پند گرفتن و عبرت آموختن از حادثه ای که هیچ کس را در برابر آن چاره و گریزی نیست.

4- با کسی که خلاف این سخنان رفتار می کند، و نظر خود را متوجّه غیر از این ساخته، و دنیا و زیب و زیور آن را پناه خود در برابر مرگ قرار داده است، باید مخالفت کند، و او را به آنچه بدان خشنود است واگذارد، و به این که امور فانی را به جای نعمتهای باقی برگزیده، و شقاوتها و عذابهایی را که مستلزم این کار است برای خود پسندیده است او را رها سازد.

5- باید فخر و به خود نازیدن را فرو گذارد، و تکبّر و خود بزرگ بینی را رها کند، ما پیش از این پیامدها و آفات تکبّر را بیان کرده ایم، فخر و مباهات نیز مستلزم کبر است، زیرا هر کس که به خود می بالد و فخر و مباهات می کند متکبّر نیز هست و این دو ملازم یکدیگرند.

6- این که انسان باید همواره گور خود را به یاد آورد، زیرا یاد آن مایه کمال عبرت است.

فرموده است: «فإنّ علیه ممرّک»:

این بیان، هشداری است بر این که یادآوری مرگ و به خاطر داشتن خانه گور واجب است، زیرا کسی که ناگزیر از پیمودن راهی است، اگر در میان آن منزلگاهی مخوف و ظلمانی باشد، لازم است برای توقّف در آن خود را آماده کند و وسیله روشنایی با خود بردارد، بدیهی است انسان در سفر آخرت نیز ناگزیر به عبور از گذرگاه قبر است، و احکامی که در این باره از شارع مقدّس رسیده بسیار است.

پس از این امام (ع) دو مثلی را که مشهور است، برای وجوب حسن معامله با خداوند گوشزد می فرماید که یکی «کما تدین تدان» می باشد، زیرا حسن پاداش خداوند همواره متناسب با خوبی عمل فرد، و بدی کیفر او نیز به اندازه بدی کردار او است، دیگری مثل «کما تزرع تحصد» است. واژه زرع (کشت کردن) برای کردار انسان که به سبب آن دارای ملکه خوبی یا بدی می شود استعاره شده است همچنین واژه حصد (درویدن) برای ثمرات کشت و کار او و پاداش خوب یا بدی که بر اثر آن بدو تعلّق می گیرد استعاره گردیده و مناسبت در هر دو روشن است.

فرموده است: «و کما قدّمت الیوم تقدم علیه غدا»:

معنای این عبارت آشکار است، زیرا حالات و کیفیّات نفسانی که ثمره اعمال خوب یا بدی است که انسان به سبب آنها مستوجب سعادت یا شقاوت می شود، اگر چه در طول زندگانی دنیا نیز با نفس همراه بوده است، لیکن چنان که پیش از این توضیح داده ایم تنها پس از جدا شدن از بدن، صورت واقعی آن نمودار، و پرده از روی آن برداشته می شود، و نفس در این هنگام که منکشف شده به منزله کسی است که با امری روبرو گردیده که پیش از این با آن برخورد نکرده است، و چون فرجام کار این است سزاوار است انسان برای پای خود در آن روز جایی فراهم کند، معنای «فامهد لقدمک» این است که با کردار شایسته جای پای خود را در آن جهان هموار و آماده سازد، و آنچه در مصلحت و توان اوست برای قیامت خود از پیش بفرستد.

پس از این امام (ع) به گفتار خود در تحذیر و پرهیز دادن کسانی که مواعظ او را استماع می کنند باز می گردد و آنچه را که در باره کوشش در عمل برای پس از مرگ، و بیداری از خواب غفلت بیان فرموده بود تأکید می کند، و با استشهاد به آیه قرآن به شنونده هشدار می دهد که کسی که او را موعظه می کند، به احوال و اهوال آخرت خبیر و آگاه است، و هیچ کس مانند کسی که به حقایق امور داناست نمی تواند از امور آگاهی دهد.