[hadith]عِظَةُ الناس:

فَأَفِقْ أَیُّهَا السَّامِعُ مِنْ سَکْرَتِکَ وَ اسْتَیْقِظْ مِنْ غَفْلَتِکَ وَ اخْتَصِرْ مِنْ عَجَلَتِکَ، وَ أَنْعِمِ الْفِکْرَ فِیمَا جَاءَکَ عَلَی لِسَانِ النَّبیِّ الْأُمِّیِّ (صلی الله علیه وآله) مِمَّا لَا بُدَّ مِنْهُ وَ لَا مَحِیصَ عَنْهُ، وَ خَالِفْ مَنْ خَالَفَ ذَلِکَ إِلَی غَیْرِهِ وَ دَعْهُ وَ مَا رَضِیَ لِنَفْسهِ؛ وَ ضَعْ فَخْرَکَ، وَ احْطُطْ کِبْرَکَ، وَ اذْکُرْ قَبْرَکَ، فَإِنَّ عَلَیْهِ مَمَرَّکَ؛ وَ کَمَا تَدینُ تُدَانُ، وَ کَمَا تَزْرَعُ تَحْصُدُ، وَ مَا قَدَّمْتَ الْیَوْمَ تَقْدَمُ عَلَیْهِ غَداً، فَامْهَدْ لِقَدَمِکَ وَ قَدِّمْ لِیَوْمِکَ؛ فَالْحَذَرَ الْحَذَرَ أَیُّهَا الْمُسْتَمِعُ، وَ الْجِدَّ الْجِدَّ أَیُّهَا الْغَافِلُ، "وَ لا یُنَبِّئُکَ مِثْلُ خَبیرٍ".[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه ‏السلام، ج‏6، ص: 75-72

به هوش باش!

امام(علیه السلام) در این بخش از خطبه بعد از هشدارهایی که در بخش قبل آمد، به موعظه ونصیحت شنوندگان پرداخته و اندرزهای بسیارسودمندی با عبارات کوتاه و پرمعنایی بیان می دارد. شنونده خود را مخاطب ساخته، می فرماید: «ای شنونده! از مستی خود به هوش آی و از غفلت بیدار شو و از عجله و شتاب خود (در امر دنیا) بکاه» (فَأَفِقْ(1) أَیُّهَا السَّامِعُ مِنْ سَکْرَتِکَ، وَاسْتَیْقِظْ مَنْ غَفْلَتِکَ، وَاخْتَصِرْ مِنْ عَجَلَتِکَ).

اشاره به این که زرق و برق دنیا و مال و مقام و شهوت انسان را مست می کند و در خواب غفلت، فرو می برد و او را بدون مطالعه به شتاب وا می دارد و این امور سه گانه موجب انواع اشتباهات و خطاها و گناهان است. از آدم مست و خواب و شتابزده چه انتظاری جز اشتباه و خطا می توان داشت؟!

سپس می افزاید: «در آن چه از زبان پیامبر امی(صلی الله علیه وآله) به تو رسیده و راه فراری از آن نیست، درست بیندیش (و دستورات آن بزرگوار را به کار بند) و با کسی که نسبت به این دستورات مخالفت کند همراه مشو و او را به آن چه برای خود راضی شده واگذار!» (وَ أَنْعِمِ الْفِکْرَ فِیمَا جَاءَکَ عَلَی لِسَانِ النَّبیِّ الاُْمِّیِّ(2) ـ صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّمَ ـ مِمَّا لاَبُدَّ مِنْهُ وَ لاَ مَحِیصَ عَنْهُ; وَ خَالِفْ مَنْ خَالَفَ ذلِکَ إِلَی غَیْرِهِ، وَ دَعْهُ وَ مَا رَضِیَ لِنَفْسهِ).

دراین سه دستور نیز نخست به پیروی بی قید و شرط از پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) دعوت می کند; چرا که آن چه را او فرموده وحی الهی و سبب سعادت دنیا و آخرت و نجات انسان هاست و بعد می گوید: اگر کسانی با این روش مخالفت کنند، هر چند گروه زیادی از مردم باشند، مخالفت کن و در پیروی از حق تردید به خود راه مده! و آن ها را به حال خود واگذار.

و در ادامه این نصایح می فرماید: فخرفروشی را کنار بگذار، و از مرکب تکبر به زیر آی و به یاد قبرت باش که گذرگاهت به سوی عالم آخرت است» (وَ ضَعْ فَخْرَکَ، وَاحْطُطْ(3) کِبْرَکَ، وَاذْکُرْ قَبْرَکَ).

در این سه دستور امام نخست به خمیر مایه شرّ وفساد یعنی فخر فروشی و تکبر اشاره می کند که تا انسان آن را کنار نگذارد روی سعادت نخواهد دید و به همان سرنوشتی گرفتار خواهد شد که شیطان متکبّر و فخرفروش گرفتار شد، سپس به یادآوری مرگ و قبر اشاره می فرماید که فراموش کردن آن موجب «طول امل» و غرق شدن در زرق و برق دنیاست; همان قبری که سهمیه ثروتمند و درویش در آن یکسان است و چنان در کنار هم می خوابند که گویی همیشه با هم بوده اند. نه درویش بی کفن می میرد و نه ثروتمند یک کفن دارد بیش. عین این سه جمله در کلمات قصار (حکمت 398) آمده است و نشان می دهد که مرحوم «سیّد رضی» کلمات قصار را گاه از خطبه های طولانی بر می گزیده است.

و در ادامه این بحث، سه اندرز دیگر که هماهنگ با هم است بیان می کند و می فرماید: (بدان) «همان گونه که جزا می دهی جزا داده خواهی شد و همان چیز که زراعت می کنی درو خواهی کرد و آن چه امروز از پیش می فرستی فردا بر آن وارد خواهی شد; پس برای قدوم خود در سرای دیگر جایی فراهم ساز و برای آن روزت چیزی از پیش بفرست» (کَمَا تَدینُ تُدَانُ، وَ کَمَا تَزْرَعُ تَحْصُدُ، وَ مَا قَدَّمْتَ الْیَوْمَ تَقْدَمُ عَلَیْهِ غَداً، فَامْهَدْ(4) لِقَدَمِکَ، وَ قَدِّمْ لِیَوْمِکَ).

چگونه انسان می تواند به دیگران ظلم و ستم کند و جزای نیکی را به بدی بدهد ولی از خداوند انتظار داشته باشد جزای اعمال بد او را به نیکی بدهد؟ و چگونه انسان می تواند بذر خام بپاشد و انتظار داشته باشد گل درو کند و به گفته شاعر:

تخم گل کاشتی آخر گل شد *** بر سرش نغمه سرا بلبل شد

خار کشتی ثمرت خار دهد *** خار جز خار کجا بار دهد؟

در زمین دل خود کشتی خار *** خار بار آمد و دادت آزار!

در واقع این اندرزها از آیات قرآنی و روایات نبوی مایه می گیرد; آن جا که خدا را «مالک یوم الدین» و دنیا را «مزرعه آخرت» می شمریم و در سوره «حشر» می فرماید: «(وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَد); هر کس باید بنگرد که برای فردایش چه چیز از پیش فرستاده».(5) و در سوره «بقره» می خوانیم: «(وَمَا تُقَدِّمُوا لاَِنفُسکُمْ مِنْ خَیْر تَجِدُوهُ عِنْدَ اللهِ); و هر کار خیری را برای خود از پیش می فرستید، آن را نزد خدا (در سرای دیگر) خواهید یافت».(6)

و امام(علیه السلام) در پایان این بخش به همان مطلبی که در آغاز از آن شروع کرد باز می گرداند و مخاطبان خویش را از خواب غفلت بیدار می کند و به جدّ و جهد وا می دارد و می فرماید: «به هوش باش، به هوش باش ای شنونده! و کوشش و تلاش کن ای غافل و (بدان) هیچ کس مانند شخص آگاه تو را از حقایق امور با خبر نمی سازد!» (فَالْحَذَرَ الْحَذَرَ أَیُّهَا الْمُسْتَمِعُ! وَالْجِدَّ الْجِدَّ أَیُّهَا الْغَافِلُ! (وَ لاَ یُنَبِّئُکَ مِثْلُ خَبیر)).

جمله اخیر که اقتباس از آیه 14 سوره «فاطر» است اشاره به این است که هیچ کس همچون گوینده این سخنان نمی تواند، حقیقت مرگ و زندگی و امروز و فردای آدمی و سرنوشت او رادر این جهان بیان کند و به گفته یکی از شارحان نهج البلاغه، کسی که در خطبه ها و نامه ها و کلمات قصار امام امیرالمؤمنین(علیه السلام) دقت کند به یقین می داند کسی با این دقت و ظرافت درباره دنیا و ماهیّت آن و آغاز و انجامش سخن نگفته، سخنی تکان دهنده و بیدارگر.

شاعر عرب در زمینه نصایح اخیر چنین می گوید:

«هِیَ الدُّنْیَا تَقُولُ بمَلاَِ فِیهَا *** حَذَارِ! حَذَارِ! مِنْ بَطْشی وَفَتْکِی

فَلاَ یَغْرُرْکُمُ حُسْنُ ابْتِسامِی *** فَقُولِی مُضْحِکٌ وَ الْفِعْلُ مُبْکِی

این دنیا پیوسته با تمام دهان می گوید: از حملات و کشتارهای غافلگیرانه من برحذر باشید، برحذر!

تبسّم زیبای من شما را نفریبد; چرا که سخنانم شیرین و خنده آفرین است; ولی کار من گریه آور است».(7)


پی نوشت:

  1. «افق» از ماده «افاقه» به معنای به هوش آمدن است.

  2. «امی» منسوب به «ام» یعنی مادر به معنای درس نخوانده است. گویی به همان حالتی که ازمادر متولّد شده باقی مانده و مکتب استاد را ندیده. بدیهی است درس نخواندن پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) به این معناست که علوم و دانش های آن حضرت همه الهی بود و به وسیله انسانی تعلیم نیافته بود و به گفته شاعر:

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت *** به غمزه مسأله آموز صد مدرس شد

در تفسیر این واژه دیدگاه های دیگری هست که شرح آن را در «تفسیر نمونه»، جلد 6، ذیل آیه 157 سوره اعراف، مطالعه فرمایید.

  1. «احطط» از ماده «حط» (بر وزن خط) به معنای پایین آمدن و پایین آوردن (لازم و متعدی) هر دو آمده است و در خطبه مزبور به معنای دوّم است.

  2. «فامهد» از ماده «مهد» (بر وزن عهد) در اصل به معنای گاهواره یا محلی است که برای کودک آماده می کنند، سپس به معنای آماده سازی به کار رفته است که در خطبه یاد شده نیز به همین معناست.

  3. حشر، آیه 18.

  4. بقره، آیه 110.

  5. اشعار بالا از «ابوالفرج ساوی» است. (شرح ابن ابی الحدید، جلد 3، صفحه 335).