[hadith]صفة الضالّ:

وَ هُوَ فِی مُهْلَةٍ مِنَ اللَّهِ یَهْوِی مَعَ الْغَافِلِینَ وَ یَغْدُو مَعَ الْمُذْنِبینَ، بلَا سَبیلٍ قَاصِدٍ وَ لَا إِمَامٍ قَائِدٍ.

صفات الغافلین:

حَتَّی إِذَا کَشَفَ لَهُمْ عَنْ جَزَاءِ مَعْصِیَتِهِمْ وَ اسْتَخْرَجَهُمْ مِنْ جَلَابیب غَفْلَتِهِمُ، اسْتَقْبَلُوا مُدْبراً وَ اسْتَدْبَرُوا مُقْبلًا، فَلَمْ یَنْتَفِعُوا بمَا أَدْرَکُوا مِنْ طَلِبَتِهِمْ وَ لَا بمَا قَضَوْا مِنْ وَطَرِهِمْ؛ إِنِّی أُحَذِّرُکُمْ وَ نَفْسی هَذهِ الْمَنْزلَةَ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 6، ص: 67-61

از خطبه های امام علیه السلام است (که در آن به صفات گمراهان و غافلان اشاره شده است

).

خطبه در یک نگاه:

این خطبه گلچینی است از چند بخش از خطبه مفصلی که امام ایراد فرموده است

:

در بخش اوّل، برخی از صفات افراد فاسد و مفسد و گمراه را بیان می کند تا مردم بدانند و از آن ها فاصله گیرند

.

در بخش دیگری، به صفات غافلان اشاره می کند که وقتی بیدار می شوند که کار از کار می گذرد و گرفتار آثار سوء اعمال خود می شوند

.

در بخش سوّم، همگان را مخاطب ساخته و اندرزهای مفید و مؤثر به آن ها می دهد تا از خواب غفلت بیدار شوند و به فکر آخرت خویش باشند

.

در بخش چهارم، به چند صفت خطرناک اشاره می کند که هر کس گرفتار آن باشد هر عملی انجام دهد، مقبول نخواهد شد و اهل نجات نخواهد بود

.

در پنجمین و آخرین بخش، صفات چهارپایان و درندگان و انسان های دنیاپرست و مؤمنان بیدار را در یک مقایسه کوتاه روشن می سازد و به این ترتیب خطبه پایان می گیرد

.


بعضی از شارحان نهج البلاغه گفته اند: این خطبه را امام(علیه السلام) در حال حرکت به سوی «بصره» برای خاموش کردن فتنه «طلحه و زبیر و عایشه» ایراد و نصایح مؤثری برای بیداری همگان بیان فرموده است.

در این بخش، از انسان های گمراه ـ که نمونه روشن آن آتش افروزان «جنگ جمل» بودند ـ سخن می گوید و چهار وصف از اوصاف آن ها را بیان می دارد; می فرماید:

«او (انسان گمراه) در این چند روزی که خدا به او مهلت داده (تا با اعمال صالح، سعادت جاویدان را برای خود فراهم سازد) پیوسته با غافلان به سوی سقوط می رود و همه روز با گنهکاران به سر می برد، بی آن که در طریقی گام نهد که او را به حق رساند، یا پیشوایی برگزیند که قائد و راهنمای او باشد» (وَ هُوَ فِی مُهْلَة مِنَ اللّهِ یَهْوِی(1) مَعَ الْغَافِلِینَ، وَ یَغْدُو مَعَ الْمُذْنِبینَ، بلاَ سَبیل قَاصِد، وَ لاَ إِمَام قَائِد).

آری! اسباب بدبختی او در این چهار امر خلاصه می شود، با غافلان همراه بودن و سقوط کردن و با گنهکاران همنشین شدن، از راه راست حرکت نکردن و پیشوای صالحی برنگزیدن.

تعبیر به «امام قائد» ممکن است اشاره به امامان(علیهم السلام) معصوم باشد یا هر پیشوای عالم و با تقوایی که پیرو معصومین(علیهم السلام) است و در هر حال، نقش رهبری صالحان را در هدایت و نجات انسان ها را مشخص می کند; همان گونه که نقش همنشینی با غافلان و گنهکاران را در بدبختی و سقوط انسان روشن می سازد.


اندرزی سودمند و گرانبها:

از آن جا که امام(علیه السلام) به غفلت شدید دنیاپرستان اشاره فرمود، می فرماید: این غفلت چندان طولانی نمی شود و به زودی حجاب ها کنار می رود و هنگامی که سیلی مرگ بر صورت آنان نواخته شود از خواب غفلت بیدار می شوند، ولی چه سود! می فرماید:

(این وضع دنیاپرستان غافل ادامه می یابد) «تا هنگامی که خداوند پرده از کیفر گناهانشان بردارد و آن را به آن ها نشان دهد و آنان را از پشت پرده های غفلت بیرون کشد; در این هنگام به استقبال آن چه پشت کرده بود می شتابند و به آن چه روی آورده بودند پشت می کنند» (حَتَّی إِذَا کَشَفَ لَهُمْ عَنْ جَزَاءِ مَعْصِیَتِهِمْ، وَاسْتَخْرَجَهُمْ مِنْ جَلاَبیب غَفْلَتِهِمُ اسْتَقْبَلُوا مُدْبراً، وَاسْتَدْبَرُوا مُقْبلا).

آری! عمر دنیا کوتاه است و به زودی پایان می گیرد و هنگامی که انسان در آستانه مرگ قرار گرفت چشم برزخی پیدا می کند. پرده های غفلت کنار می رود و هر انسانی نتایج اعمالش را با چشم خود می بیند و به استقبال آن چه را از خود دور می دید یعنی سرای دیگر می شتابد و به این دنیا که به او روی آورده بود پشت می کند. همه چیز دگرگون می شود و تمام رشته هایی که او را به هم تابیده بود، پاره می شود.

از این رو در یک نتیجه گیری روشن می فرماید: «آن ها (می بینند) نه از آن چه به آن رسیدند نفعی بردند، و نه از مواهبی که به دست آوردند بهره ای گرفتند» (فَلَمْ یَنْتَفِعُوا بمَا أَدْرَکُوا مِنْ طَلِبَتِهِمْ، وَ لاَ بمَا قَضَوْا مِنْ وَطَرِهِمْ).

آری! آن ها اموال و مقامات قصرهای پرشکوه و باغ های پرطراوت و خادمان و چاکرانی برای خود فراهم ساختند; به گمان این که، سالیان دراز از آن بهره می گیرند; اما در برابر توفان حوادث، همچون یک پر کاه از جا کنده شدند و به نقطه دوردستی پرتاب گشتند و در زیر خاک های سرد آرمیدند.

گویی در جمله اوّل اشاره به کسانی می فرماید که از امکانات خود به هیچ وجه استفاده نکردند (مثلا قصری ساخته و پیش از آن که ساکن آن شود، دست اجل گریبان او را گرفته است).

و جمله دوّم اشاره به کسانی است که شروع به بهره گیری از امکانات خود کرده اند; ولی پیش از آن که بهره خود را کامل کنند، مرگ میان آن ها و خواسته هایشان جدایی افکند (همچون کسی که قصری ساخته، چند روزی در آن ساکن شده، سپس دعوت حق را لبیک گفته و از دنیا رخت بر بسته است).

امام(علیه السلام) در ادامه این سخن به نصایح بسیار سودمندی می پردازد که راه سعادت در آن ها نشان داده شده است. اشاره به زندگی پردرد و رنج غافلان کرد، می فرماید: «من شما و خویشتن را از چنین وضعی بر حذر می دارم» (إِنِّی أُحَذِّرُکُمْ، وَ نَفْسی، هذهِ الْمَنْزلَةَ).(2)


پی نوشت:

  1. «یهوی» از ماده «هوی» (بر وزن تُهِی) در اصل به معنای سقوط کردن از بلندی است و «هوی» (بر وزن هوا) به معنای تمایل به چیزی است و معمولا در مورد تمایلات نفسانی به امور باطل به کار می رود و در جمله بالا به همان معنای اوّل است; یعنی شخص دنیاپرست همراه غافلان در وادی بدبختی سقوط می کند.

سند خطبه

:

در مصادر نهج البلاغه نقل شده است: در برخی از نسخه های نهج البلاغه این خطبه به صورت جزئی از خطبه گذشته ذکر شده است، ابن ابی الحدید می گوید، این خطبه را امام در حالی ایراد کرد که به سوی بصره (برای جنگ جمل و خاموش کردن آتش فتنه) در حرکت بود و شک نیست که او این خطبه را در جای دیگر دیده است که آن را چنین معرفی می کند. قبل از سیّد رضی در کتاب تحف العقول این خطبه به صورت مشروح تری آمده است و مرحوم کلینی بخش هایی از آن را در جلد پنجم کتاب کافی آورده و در کلمات قصار نیز یک جمله از این خطبه به صورت کلمه 398 ذکر شده است. (ضع فخرک، واحفظ کبرک واذکر قبرک).(مصادر نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 347

).