[hadith]و من کلام له (علیه السلام) فی ذکر أهل البصرة:

کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا یَرْجُو الْأَمْرَ لَهُ وَ یَعْطِفُهُ عَلَیْهِ دُونَ صَاحِبهِ، لَا یَمُتَّانِ إِلَی اللَّهِ بحَبْلٍ وَ لَا یَمُدَّانِ إِلَیْهِ بسَبَبٍ. کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا حَامِلُ ضَبٍّ لِصَاحِبهِ وَ عَمَّا قَلِیلٍ یُکْشَفُ قِنَاعُهُ بهِ. وَ اللَّهِ لَئِنْ أَصَابُوا الَّذی یُرِیدُونَ لَیَنْتَزعَنَّ هَذَا نَفْسَ هَذَا وَ لَیَأْتِیَنَّ هَذَا عَلَی هَذَا. قَدْ قَامَتِ الْفِئَةُ الْبَاغِیَةُ، فَأَیْنَ الْمُحْتَسبُونَ؟ فَقَدْ سُنَّتْ لَهُمُ السُّنَنُ وَ قُدِّمَ لَهُمُ الْخَبَرُ. وَ لِکُلِّ ضَلَّةٍ عِلَّةٌ وَ لِکُلِّ نَاکِثٍ شُبْهَةٌ. وَ اللَّهِ لَا أَکُونُ کَمُسْتَمِعِ اللَّدْمِ یَسْمَعُ النَّاعِیَ وَ یَحْضُرُ الْبَاکِیَ، ثُمَّ لَا یَعْتَبرُ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 5، ص: 700-691

وَمِنْ کلام لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ فی ذکر أهل البصرة.

از سخنان امام علیه السلام است که در مورد اهل بصره و طلحه و زبیر ایراد فرموده

.

خطبه در یک نگاه:

امام علیه السلام در بخش اوّل این خطبه درباره طلحه و زبیر سخن می گوید، که به ظاهر دست اتحاد به هم دادند و بر ضدّ مولا علی علیه السلام آهنگ جنگ جمل کردند، امام علیه السلام پرده از اسرار درون آن دو برمی دارد می فرماید: گرچه اینها ظاهراً متّحد شده اند ولی این موقّتی ومقطعی است و هر یک از آنها، اگر به قدرت رسد دیگری را از پای درمی آورد

.

در بخش دیگری از این خطبه اشاره به فتنه بصره و شورش اصحاب جمل می کند و مردم را برای خاموش کردن آتش این فتنه فرا می خواند و در پایان به مردم هشدار می دهد که مراقب حرکات مرموز پیمان شکنان (طلحه و زبیر و یارانشان) بوده باشند

.

در ظاهر متحدند و در باطن دشمن یکدیگر!

امام در بخش اوّل این خطبه، این حقیقت را برای مردم فاش می کند که «طلحه و زبیر» ـ آتش افروزان جنگ «جمل» ـ انگیزه الهی ندارند، و جز دنیاطلبی و رسیدن به حکومت و قدرت، چیزی در سر نمی پرورانند و به همین دلیل اگر آنها به پیروزی رسند، هر یک کوشش می کند، دیگری را از میان بردارد، تا به تنهایی حکومت کند، می فرماید:

«هر یک از آن دو (طلحه و زبیر) امیدوار است که حکومت به دست او بیفتد و آن را به سوی خود می کشد، نه به سوی رفیقش» (کُلُّ وَاحِد مِنْهُما یَرجُو الاَْمْرَ لَهُ، وَ یَعْطِفُهُ عَلَیْهِ دُونَ صَاحِبهِ).

سپس به ذکر دلیل آن پرداخته، می افزاید : «آنها، نه به رشته ای (از رشته های محکم الهی) چنگ زده اند و نه به وسیله ای به او نزدیک شده اند، بلکه هر یک بار کینه رفیقش را بر دوش می کشد، و به زودی پرده از روی آن برداشته خواهد شد !» (لاَ یَمُتَّانِ(1) إلَی اللهِ بحَبْل، وَلاَ یَمُدَّانِ إلَیْهِ بسَبَب. کُلُّ وَاحِد مِنْهُمَا حَامِلُ ضبٍّ(1) لِصَاحِبهِ، وَعَمَّا قَلِیل یُکْشَفُ قِنَاعُهُ بهِ).

«ضب» در اصل به معنی سوسمار است، و عرب معتقد است : این حیوان، علاوه بر حماقت، بسیار بی عاطفه است تا آن جا که فرزندان خودرا می خورد، و به همین دلیل ضرب المثلی است در بی عاطفه بودن، امام (علیه السلام) در جمله بالا (حَامِلُ ضبٍّ لِصَاحِبهِ) از این ضرب المثل استفاده فرموده و می گوید : گویی هر کدام از این دو، سوسماری را برای دیگری به ارمغان می برد و این تعبیر بسیار لطیفی از کینه و عداوت پنهانی آن دو نسبت به یکدیگر است.

در ادامه این سخن مطلب را بی پرده تر بیان کرده، می افزاید : «به خدا سوگند ! اگر این دو به آنچه می خواهند برسند (و حکومت را در دست گیرند) این یکی جان دیگری را می گیرد و آن دیگر می خواهد این را از میان بردارد» (وَاللهِ لَئِنْ أَصَابُوا الِّذی یُرِیدُونَ لَیَنْتَزعَنَّ هذَا نَفْسَ هذَا، وَ لَیَأْتِیَنَّ هذَا عَلَی هذَا).

جالب این که آنچه را امام (علیه السلام) در جمله بالا درباره «طلحه و زبیر» بیان فرموده، در مورد تمام کسانی که برای رسیدن به حکومت، دست به دست هم می دهند و ائتلاف می کنند، ولی انگیزه الهی ندارند، صادق است. آنها تا زمانی با هم متّحدند و مؤتلف، که به پیروزی نرسیدند; به مجرّد این که پیروز شوند، هر کدام سعی در نابودی دیگری و به دست گرفتن قدرت بلا منازع دارد، شواهد این معنا در طول تاریخ بشر در هر زمان و هر مکان دیده می شود، در حالی که اگر انگیزه ها الهی باشد، همکاری و ائتلاف پایدار می ماند و ای بسا هر یک تصدّی حکومت را به دیگری پیشنهاد کند.

گواه صدق این گفتار امام (علیه السلام) درباره «طلحه و زبیر» اموری است که در تاریخ «جنگ جمل» حتی پیش از آغاز جنگ و رسیدن به قدرت در میان آن دو تن آشکار شد، که در نکته ها به آن اشاره خواهیم کرد إن شاء الله تعالی.

سپس از آن جا که این خطبه قبل از «جنگ جمل» ایراد شده است، امام (علیه السلام) مردم را دعوت به قیام بر ضدّ پیمان شکنان و آتش افروزان جنگ می کند می فرماید : (هم اکنون) «گروه طغیانگر و فتنه انگیز، به پاخاسته اند، کجا هستند پاداش طلبان از خدا (و مجاهدان مخلص ؟) که در برابر آنها بایستند و آتش فتنه را خاموش کنند در حالی که سنّت ها برای آنها بیان شده و از پیش به آنها خبر داده اند» (قَدْ قَامَتِ الْفِئَةُ الْبَاغِیَةُ، فَأَیْنَ الْمُحْتَسبُونَ(2) ! فَقَدْ سُنَّتْ لَهُمْ السُّنَنُ، وَ قُدِّمَ لَهُمُ الْخَبَرُ).

«فئه باغیه» اشاره به هر گروهی است که در برابر حق و پیشوای عادل، قیام کند. این سخن هم درباره «اصحاب جمل» صادق است وهم درباره دار و دسته «معاویه»، چرا که همه در مقابل حق قیام کردند و لذا درباره «عمّار» که در جنگ «صفّین» به وسیله لشکر «معاویه» شهید شد، در کلمات پیامبر (صلی الله علیه وآله) از قبل آمده است : «یَا عَمَّارُ تَقْتُلُکَ الْفِئَةُ الْبَاغِیَةُ; ای عمار ! گروه یاغی و طاغی تو را به قتل خواهند رساند»(3).

واژه «مُحْتَسبُونَ»، اشاره به کسانی است که خالصانه و برای خدا کار می کنند، به جهاد می روند زیرا زحمات خودرا به حساب خدا می گذارند و چشم امید به ثواب و پاداش او دارند.

جمله «قَدْ سُنَّتْ لَهُمْ السُّنَنُ»، اشاره به این است که در سنتهای پیامبر (صلی الله علیه وآله) راه روشهای لازم برای قیام در برابر یاغیان و باغیان ارائه شده است و جمله «وَقُدِّمَ لَهُمُ الْخَبَرُ» (از پیش به آنها خبر داده شده است) اشاره به حدیث پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) است که به یاران خود فرمود : «با گروه «ناکثین» (پیمان شکنان) و «قاسطین» (ظالمان) و «مارقین» (از دین برگشته ها) پیکار کنید»(4).

بنابراین با توجه به آشکار بودن گمراهی گروه فتنه انگیز، و روشن بودن سنتهای پیامبر (صلی الله علیه وآله) در برابر این گونه افراد، و پیش بینی سریعی که در کلام پیامبر (صلی الله علیه وآله) درباره آنها شده، جای ابهامی باقی نمی ماند و هر مؤمنِ مخلصی باید در برابر آنها بایستد.

و در ادامه این سخن می افزاید : (به یقین) «برای هر ضلالتی، علّتی است و برای هر پیمان شکنی، دست آویز و بهانه ای !» (وَ لِکُلِّ ضَلَّة عِلَّةٌ، وَ لِکُلِّ نَاکِث شُبهَةٌ).

به یقین امام (علیه السلام) نمی خواهد در این سخنان، خطاهای آشکار و اعمال زشت و نادرست «طلحه و زبیر» را توجیه کند، بلکه می خواهد به این حقیقت اشاره فرماید، که گمراهیها بی علّت نیست و علّت آنها غالباً اختیاری است، هوای نفس، دنیاپرستی، جاه طلبی، خودکامگی و کبر و غرور و حسد، عامل اصلی بسیاری از گمراهیهاست و این معنا درباره «طلحه و زبیر» کاملاً آشکار است.

وجمله «لِکُلِّ نَاکِث شَبهَةٌ»، اشاره به این است که هر پیمان شکنی معمولاً دستاویز و بهانه ای برای خود درست می کند، تا عوام را بفریبد، و به دنبال خود بکشاند، همان گونه که «طلحه و زبیر» خون «عثمان» را بهانه و دستاویز خود قرار داده بودند تا به این بهانه که خلیفه پیغمبر (صلی الله علیه وآله) مظلوم کشته شده، گروهی از عوام را بر ضدّ علی (علیه السلام) بشورانند و به خواسته های هوس آلود، و جاه طلبانه خویش دست پیدا کنند، در حالی که خودشان از عوامل قتل «عثمان» بوده اند، همان گونه که در خطبه 137 خواندیم که امام (علیه السلام) درباره «طلحه و زبیر و معاویه» فرمود : «وإِنَّهُمْ لَیَطْلُبُونَ حَقّاً هُمْ تَرَکُوهُ وَدَماً هُمْ سَفَکُوُه; آنها حقی را مطالبه می کنند، که خود آن را ترک گفتند، و خونی را که خود ریختند».

تعبیر به «ناکث» (پیمان شکن) اشاره به «طلحه و زبیر» که آنها نخست با علی (علیه السلام) بیعت کردند و پیمان وفاداری بستند و سپس آن را شکستند.

و در پایان این کلام اشاره به این نکته مهم می کند که، باید مراقب باشیم از سوی دشمن غافلگیر نشویم، می فرماید : «به خدا سوگند ! من همچون کسی نخواهم بود که صدای بر سر و سینه کوبیدن (عزاداران)، و ندای خبرگزار مرگ را بشنود، و نزد گریه کنندگان حضور یابد، اما عبرت نگیرد» (وَاللهِ لاَ أَکُونُ کَمُسْتَمِعِ اللَّدْمِ(5)، یَسْمَعُ النَّاعِیَ، وَ یَحْضُرُ الْبَاکِیَ، ثُمَّ لاَ یَعْتَبرُ).

اشاره به این که: یک رهبر بیدار و هوشیار، نمی تواند از تحرکاتی که در گوشه و کنار کشور می گذرد غافل بماند، صدای ناله مظلومان را نشنود و بسیج نیروهای شیطانی را نبیند.

شبیه همین معنا در خطبه ششم گذشت که امام (علیه السلام) می فرمود : «من چنان نیستم که در خواب بمانم تا دشمن فرا رسد و ضربه های خودرا فرود آورد، من تا زنده ام سعی دارم با هوشیاری تمام مراقب مخالفان باشم، و ابتکار عمل را از دست ندهم و با شمشیر برنده هواداران حق، با کسانی که به حق پشت کرده اند نبرد می کنم».


نکته:

دوستان دیروز و دشمنان امروز:

گفتار بالا، بیانگر این حقیقت بود که اهل باطل گرچه برای رسیدن به مقصود در آغاز دست یکدیگر را می فشارند و با هم متحد می شوند ولی هنگامی که به پیروزی رسیدند هر کدام سعی می کند، دیگری را از میان بردارد و میوه های درخت پیروزی را به تنهایی بچیند.

نمونه روشن آن اتحاد «طلحه و زبیر» در جنگ «جمل» است که موضوع اصلی خطبه را تشکیل می دهد و جالب این که : نشانه های این رقابت ویرانگر، حتی قبل از آغاز جنگ جمل، در میان آن دودیده می شد. «ابن ابی الحدید» از مورخان نقل می کند که : «آن دو قبل از وقوع جنگ جمل، در مسأله امام جماعت لشکر، با هم اختلاف کردند و هنگامی که کار اختلاف بالا گرفت «عایشه» برای خاموش کردن آن دو، دستور داد فرزند «طلحه» به نام «محمّد» یک روز امامت جماعت را بر عهده بگیرد و فرزند «زبیر» به نام «عبدالله» روز دیگر، تا جنگ پایان یابد»(6).

از سوی دیگر «طلحه» از «عایشه» تقاضا کرد به مردم بگوید : بر او به عنوان امیرالمؤمنین سلام بگویند، «زبیر» نیز چنین تقاضایی را داشت، «عایشه» به ناچار سفارش کرد به هر دو به عنوان امیر سلام کنند.

و نیز در مسأله فرماندهی لشکر، با یکدیگر اختلاف کردند، «طلحه» اصرار داشت او فرمانده لشکر باشد، و «زبیر» خودرا شایسته فرماندهی لشکر می دانست(7).

اینها همه شاهد گویایی است که امام (علیه السلام) در این خطبه پیش بینی نموده و می فرماید : هر کدام از آنها فرصتی پیدا کند، دیگری را از میان بر می دارد چرا که انگیزه الهی ندارند و انگیزه های نفسانی، همیشه به انحصار طلبی منتهی می شود.(8)


پی نوشت:

  1. «یمتّان» از مادّه «متّ» (بر وزن «خط») در اصل به معنی کشیدن طناب و مانند آن است و از آن جا که این امر سبب نزدیک شدن دلو یا مانند آن می شود این واژه به معنی نزدیک شدن و تقرّب جستن نیز آمده است و در خطبه بالا به همین معناست.

  2. «ضبّ» معانی متعددی دارد از جمله به معنی «کشیدن آب» و «کینه» و «سوسمار» آمده است.

  3. «محتسب» از مادّه «حسبه» به معنی کار برای خدا انجام دادن و اجر و پاداش تنها از او خواستن است. واژه «محتسب» گاه به معنی مأموری که از طرف حکومت، نظارت بر اجرای احکام دین می کرد آمده است شاید از این جهت که این کار را با انگیزه الهی انجام می داد، یا هدفش رسیدگی به حساب کار مردم بود.

  4. این روایت در بسیاری از منابع اهل سنت آمده است از جمله «مسند احمد حنبل» و «صحیح مسلم» و «طبقات ابن سعد» ومنابع فراوان دیگر. (به احقاق الحق، جلد 8 صفحه 422 مراجعه فرمایید).

  5. تاریخ بغداد، جلد 13 صفحه 187 طبع دار الفکر.

  6. «لدم» در اصل به معنی کوبیدن چیزی بر چیزی است با صدایی که شدید نباشد.

  7. همین معنا در «مروج الذهب مسعودی» در شرح جنگ جمل آمده است و «مسعودی» می افزاید : تقسیم امامت نماز به این صورت نیز به سادگی انجام نشد، بلکه بعد از گفتگو و درگیری طولانی بین «طلحه و زبیر» انجام گرفت. (مروج الذهب، جلد 2 صفحه 367 چاپ دار المعرفة بیروت).

  8. شرح «نهج البلاغه» «ابن ابی الحدید» جلد 9 صفحه 110.

سند خطبه:

این خطبه را قبل از سیّد رضی ابو مخنف در کتاب جمل- بنا به گفته ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه- آورده است. مرحوم شیخ مفید نیز آن را با تفاوتهایی (باید توجه داشت این تفاوتها کم نیست) در کتاب ارشاد آورده است.(مصادر نهج البلاغه، جلد 2 صفحه 332

).