[hadith]المعروف فی غیر أهله:

وَ لَیْسَ لِوَاضِعِ الْمَعْرُوفِ فِی غَیْرِ حَقِّهِ وَ عِنْدَ غَیْرِ أَهْلِهِ مِنَ الْحَظِّ فِیمَا أَتَی إِلَّا مَحْمَدَةُ اللِّئَامِ وَ ثَنَاءُ الْأَشْرَارِ وَ مَقَالَةُ الْجُهَّالَ مَا دَامَ مُنْعِماً عَلَیْهِمْ مَا أَجْوَدَ یَدَهُ، وَ هُوَ عَنْ ذَاتِ اللَّهِ بَخیلٌ.

مواضع المعروف:

فَمَنْ آتَاهُ اللَّهُ مَالًا، فَلْیَصِلْ بهِ الْقَرَابَةَ، وَ لْیُحْسنْ مِنْهُ الضِّیَافَةَ، وَ لْیَفُکَّ بهِ الْأَسیرَ وَ الْعَانِیَ، وَ لْیُعْطِ مِنْهُ الْفَقِیرَ وَ الْغَارِمَ، وَ لْیَصْبرْ نَفْسَهُ عَلَی الْحُقُوقِ وَ النَّوَائِب ابْتِغَاءَ الثَّوَاب، فَإِنَّ فَوْزاً بهَذهِ الْخِصَالِ شَرَفُ مَکَارِمِ الدُّنْیَا وَ دَرْکُ فَضَائِلِ الْآخِرَةِ، إِنْ شَاءَ اللَّهُ.[/hadith]

چون انسانی که به دیگران نیکی و احسان می کند، خواه در باره کسی که استحقاق آن را دارد و خواه در باره نامستحقّ، در هر دو صورت مورد ستایش و تمجید مردم است، و احسان کننده را به سبب بذل و بخششی که دارد می ستایند، لذا آنچه عمل کسی را که به غیر مستحقّ بذل و بخشش می کند، از عمل آن کس که احسان خود را در باره مستحقّ انجام می دهد جدا و مشخّص می سازد این است که دسته نخست تنها مورد ستایش لئام خلق قرار می گیرند، یعنی فرومایگان و نادانان و تبهکارانی که مبادی دینی و اصول روابط اجتماعی را زیر پا نهاده اند، زیرا این گونه مردم این شناخت را ندارند که به مقتضای عقل رفتار و هر کار را در جای خود و به هنگام خود انجام دهند، و اصل عدالت را که نظام امور دنیا و بقای نوع انسان بسته به آن است مراعات کنند، از این رو دسته مذکور با همه اسراف و تبذیر از نظر خردمندان و ارباب بینش بخیل به شمار می آیند، زیرا در برابر اوامر خداوند بخل می ورزند، امّا دسته دوم مورد ستایش همه مردمند، هم در دنیا بحقّ ستوده و پسندیده اند و هم در آخرت از ثوابهای جزیل بهره مند می باشند، لذا گفتار امام (ع) در عبارت: «فلیس لواضع المعروف ... و هو عن ذات اللّه بخیل» اشاره به گروه نخست دارد.

فرموده است: «ما أجود یده»:

این جمله متعلّق به مقالة الجهّال است، یعنی آنچه این نادانان تا زمانی که از بذل و بخشش او بهره مندند می گویند این است که چه دست بخشنده ای دارد، این که ستایش مزبور مقیّد شده به «تا زمانی که از احسان او بهره مندند» برای این است که وقتی نادان مورد بخشش و احسان قرار می گیرد می پندارد که آنچه به او داده شده حقّ او بوده است و اگر در صدد شکر و سپاس برآید تا زمانی است که آن احسان ادامه داشته و برقرار باشد و با قطع احسان، شکر و سپاس او نیز منقطع خواهد شد، امّا نادانی که شرور و تبهکار است در بسیاری از موارد تصوّر می کند: بخششی که به او شده از بیم شرارت و آزار اوست، و اگر بخشنده را سپاس گوید تا زمانی است که بخشش ادامه دارد، و به محض قطع انعام برای این که دوباره آن را به دست بیاورد و بخشنده را ناگزیر به ادامه بخشش کند، به جای شکر گذشته به آزار و شرارت می پردازد.

در باره دسته دوّم یعنی کسانی که احسان و نیکی را در جای خود به کار می برند، امام (ع) موارد مذکور را یادآوری می کند و دستور می دهد که اموال خود را در این راهها مصروف دارند، و پنج مورد را ذکر می کند:

1- پیوند با خویشان.

2- میهمانداری پسندیده.

3- آزاد کردن اسیران و رنجدیدگان (مراد از عانی که در خطبه است همان اسیران است.)

4- بخشش به مستمندان و وامداران.

5- پرداخت حقوق واجب إلهی به مستحقّان آنها مانند زکات و صدقات مستحبّی.

منظور از نوائب زیانها و تاوانها و هزینه هایی است که انسان به وسیله آنها از دست و زبان ستمگران رهایی پیدا می کند، و صرف مال در این موارد بر انسان واجب است. این موارد پنجگانه از شاخه های فضیلت کرم است که طیّ جملات: «فمن آتاه اللّه... ابتغاء الثّواب» بدانها اشاره فرموده است. و با ذکر واژه ابتغاء که مفعول له و مبیّن علّت وقوع فعل است تذکّر می دهد که انفاق و بخشش در موارد مذکور اگر به قصد امتثال امر إلهی باشد به جا و در مورد خود انجام گرفته است، و اگر این کارها برای خودنمایی و شهرت طلبی صورت گرفته باشد اگر چه از نظر شرع ظاهرا مجزی و موجب اسقاط تکلیف است ولی باطنا نه مجزی است و نه مقبول.

سپس امام (ع) در این گفتار خود که «فإنّ فوزا بهذه الخصال...» تا آخر خطبه به امتیازهایی اشاره می کند که نصیب کسانی است که نیکی و احسان را در مواردی که دستور داده شده به کار می برند، و انفاق و بخشش خود را متوجّه مستحقّان می سازند و آن عبارت است از شرف و بزرگواری و نیکنامی در دنیا، و رسیدن به درجات عالی ثوابهای آخرت که به دارندگان فضیلتهای نفسانی وعده داده شده است، این که واژه فوز را که به معنای دست یافتن است به صورت نکره به کار برده برای این است که نکرده بودن آن مفید معنای مطلق دست یافتن است قطع نظر از این که چه کسی آن را به دست آورده باشد و این معنا اگر چه در حالت معرفه بودن، نیز از آن فهمیده می شود، لیکن در صورت اخیر معنایی که از آن استفاده می شود مشترک میان معنای مذکور و معهود ذهنی است و در نتیجه توهّم خواهد شد که این فوز و کامیابی منحصر و محدود خواهد بود، از این رو حالت نکره بودن آن فصیحتر و بلیغتر است.