[hadith]حَتَّی تَقُومَ الْحَرْبُ بکُمْ عَلَی سَاقٍ بَادیاً نَوَاجِذُهَا، مَمْلُوءَةً أَخْلَافُهَا، حُلْواً رَضَاعُهَا، عَلْقَماً عَاقِبَتُهَا. أَلَا وَ فِی غَدٍ وَ سَیَأْتِی غَدٌ بمَا لَا تَعْرِفُونَ، یَأْخُذُ الْوَالِی مِنْ غَیْرِهَا عُمَّالَهَا عَلَی مَسَاوِئِ أَعْمَالِهَا، وَ تُخْرِجُ لَهُ الْأَرْضُ أَفَالِیذَ کَبدهَا، وَ تُلْقِی إِلَیْهِ سلْماً مَقَالِیدَهَا؛ فَیُرِیکُمْ کَیْفَ عَدْلُ السِّیرَةِ، وَ یُحْیِی مَیِّتَ الْکِتَاب وَ السُّنَّةِ.[/hadith]

فرموده است: «حتّی تقوم الحرب بکم علی ساق... عاقبتها»:

یعنی: تا این که جنگ با منتهای شدّت به شما رو آورد، گویا مراد، بیان نتیجه سستی آنها در یاری و فرمانبرداری از آن حضرت در راه پیش برد جنگ و روبرو شدن با دشمن است، و مانند این است که گفته باشد: شما پیوسته از یاری و کمک دست باز داشته اید و از رفتن به سوی جنگ خودداری و کناره گیری می کنید تا این که دشمن نیرو یابد، و جنگ را در نهایت سختی بر شما تحمیل کند اصطلاح قیامها علی السّاق به معنای این است که جنگ به منتهای شدّت و اوج خود برسد، و جمله بادیا نواجذها یعنی دندانهای خود را آشکار می سازد کنایه از سختیها و مصیبتهایی است که با جنگ همراه است، و این از اوصاف شیر است که در هنگام خشم دندانهایش ظاهر می شود، و ذکر این وصف برای این است که امام (ع) برای جنگ واژه اسد را که به معنای شیر است استعاره فرموده است.

برخی از شارحان گفته اند که دندانها در هنگام خندیدن نمایان می شود، و در این جا مراد این است که همان گونه که در موقع شدّت خنده، دندانها آشکار می شود، جنگ نهایت حدّت خود را نمایان، و سختیهای خود را بر آنان وارد خواهد ساخت، نواجذ عبارت از دندانهای آسیاست که از همه دندانها کناره تر و دورترند، و این خود کنایه از این است که آنچه را دور می پندارند به آنها روی خواهد آورد.

می گویم اگر چه این سخن خالی از احتمال نیست، لیکن جنگ میدان خشم و کین است، و جای خندیدن نیست، از این رو آنچه در پیش گفته شد، به نظر مناسبتر می آید.

جمله «مملوّة أخلافها» در توصیف ناقه (شتر ماده) است که برای بیان آمادگی جنگ استعاره شده است، یعنی: همان گونه که پستانهای ناقه از شیر پر گشته، آماده دوشیدن است، جنگ نیز افراد و وسایل خود را به حدّ کمال فراهم ساخته مهیّای درگیری است.

فرموده است: «حلوا رضاعها»:

این جمله نیز برای شیرخوارگان از این ناقه استعاره شده، و این که گفته شده در آغاز شیر آن شیرین است، اشاره به این است که دلیر مردان و پیکارگران، در آغاز نبرد به سوی آن رو می آورند، و هر کدام از آنها دوست دارد که با همآورد خویش بجنگد، و مانند شیرخواره که می کوشد از شیر مادر شیرین کام شود، برای به دست آوردن حلاوت پیروزی تلاش می کند.

همچنین واژه علقم (حنظل) را برای تلخی فرجام این جنگ استعاره آورده است. جهت مناسبت، شباهت تلخی حنظل و تلخکامی حاصل از سرانجام این جنگ، و همگونی است که در این دو تلخی حسّی و روحی وجود دارد، واژه های بادیا، مملوّة، حلوا و علقما بنا بر این که حالند منصوبند، و کلمات پس از آنها بر حسب این که فاعلند مرفوع شده اند، و در باره این که واژه علقما که اسم جامد است چگونه ممکن است لفظ عاقبتها را که پس از آن است رفع داده باشد باید گفت که این واژه جانشین اسم فاعل شده و مانند این است که: مریرة عاقبتها گفته شده باشد.

فرموده است: «ألا و فی غد»:

این عبارت مبتنی بر آگاهی دادن از اموری است که در آینده واقع خواهد شد.

فرموده است: «و سیأتی غد بما لا تعرفون»:

یعنی: فردایی خواهد آمد، که به چگونگی آن آگاهی ندارید، این جمله برای بزرگ شمردن رویدادهایی است که وقوع آنها وعده داده شده، همچنین نمایانگر مقام فضیلت آن بزرگوار است که آنچه را دیگران نمی دانند می داند، و نیز در حکم جمله معترضه است مانند آنچه خداوند متعال فرموده است: «فَلا أُقْسمُ بمَواقِعِ النُّجُومِ وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ» که جمله و إنّه لقسم معترضه است.

فرموده است: «یأخذ الوالی من غیرها عمّالها»:

گویا امام (ع) پیش از این، در باره اقوامی که دارای پادشاهی و فرمانروایی بوده اند سخن رانده، و در دنباله آن بیان می کند که آن حکمرانی که خواهد آمد از آن اقوام و طایفه ها نیست، و بدین طریق به امام منتظر (ع) اشاره می کند. یأخذ عمّالها علی مساوی أعمالها یعنی: آنان را مورد بازخواست قرار داده، گناهان و خطاهای آنها را کیفر می دهد.

فرموده است: «و تخرج الأرض أفالیذ کبدها»:

امام (ع) واژه کبد (جگر) را برای گنجها و خزاین زمین استعاره فرموده است، برای این که گنجهایی که در اندرون زمین نهفته است، مانند کبد یا جگر در بدن انسان پنهان و پر ارج است، ذکر افالیذ (پاره ها) برای ترشیح این استعاره است، در حدیثی که از پیامبر خدا (ص) نقل شده عینا چنین آمده است که «و قادت له الأرض أفلاذ کبدها» یعنی: زمین پاره های جگرش را برای او می برد، برخی از مفسّران آیه شریفه «وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها» را بر همین معنا تفسیر کرده اند، در باره این که چگونه زمین گنجها و ودیعه های گرانبهای خود را بیرون می آورد، برخی از پژوهشگران گفته اند: گفتار امام (ع) اشاره به این است که همه پادشاهان و فرمانروایان روی زمین کلیدهای کشور و قلمرو حکومت خود را خواه و ناخواه به او تسلیم، و گنجینه ها و ذخایر خود را به سوی وی فرستاده تقدیم او می کنند، و بطور مجاز اخراج این اشیا به زمین نسبت داده شده است، زیرا منابع و معادن هر سرزمین به وسیله مردم آن استخراج می شود، و بعید دانسته اند که زمین خود، بیرون آورنده گنجها و نهفته های ارزنده اش باشد، امّا آنهایی که ظواهر آیات و اخبار را رها نمی کنند، و به آنها پایبندی دارند می توانند بگویند خداوند بیرون آورنده حقیقی این اشیا از اندرون زمین است، و این خود از جمله معجزات امام منتظر (ع) خواهد بود، و هیچ منعی هم وجود ندارد.

فرموده است: «و تلقی إلیه سلما مقالیدها»:

یعنی: زمین کلیدهایش را به او تسلیم می کند، در این جا نیز القای کلیدها بطور مجاز، به زمین نسبت داده شده است، زیرا مردم زمینند که سر تسلیم فرود آورده و کلید گنجها و ذخایر سرزمینهای خود را تقدیم او می کنند، این عبارت اشاره دارد به این که همگی مردم روی زمین مطیع او می شوند، و اوامر او را گردن می نهند، و به زیر فرمان او در می آیند، واژه سلما مصدری است که جانشین حال شده است. سپس امام (ع) آگاهی می دهد که او شیوه عدل و دادگری خویش را به مردم نشان خواهد داد، و آنچه را از کتاب خدا و سنّت پیامبر (ص) مرده و ترک شده، زنده و بر پا خواهد داشت. واژه میّت برای آنچه از کتاب و سنّت متروک مانده، و آثار و فواید آن مانند مردگان منقطع گشته استعاره شده است.

اگر گفته شود: که فعل «و یریکم» دلالت می کند بر این که مردمی که طرف خطابند وقایعی را که آن حضرت خبر داده است، درک و لمس خواهند کرد و حال این که در این جا گفته شده که این حوادث در آخر الزّمان روی خواهد داد، سبب این چیست پاسخ این است که خطاب به حاضران امّت، به منزله خطاب به همگی امّت اسلام می باشد، و این مانند خطابهایی است که قرآن کریم با مردم همزمان پیامبر اکرم (ص) دارد، و همه انسانها را تا روز رستاخیز شامل می شود، در این جا نیز چنین است، بدیهی است عمر افرادی که در آن زمان مخاطب قرار گرفته اند، بر حسب معمول تا ظهور امام منتظر (ع) امتداد پیدا نمی کند و از جمع امّت، به تدریج خارج می شوند، و همانها که زمان آن حضرت را درک خواهند کرد باقی می مانند و طرف خطاب خواهند بود. و توفیق از خداوند است.