[hadith]أمرُ البیعة:

فَأَقْبَلْتُمْ إِلَیَّ إِقْبَالَ الْعُوذ الْمَطَافِیلِ عَلَی أَوْلَادهَا، تَقُولُونَ الْبَیْعَةَ الْبَیْعَةَ، قَبَضْتُ کَفِّی فَبَسَطْتُمُوهَا وَ [نَازَعْتُکُمْ] نَازَعَتْکُمْ یَدی فَجَاذَبْتُمُوهَا. اللَّهُمَّ إِنَّهُمَا قَطَعَانِی وَ ظَلَمَانِی وَ نَکَثَا بَیْعَتِی وَ أَلَّبَا النَّاسَ عَلَیَّ، فَاحْلُلْ مَا عَقَدَا وَ لَا تُحْکِمْ لَهُمَا مَا أَبْرَمَا وَ أَرِهِمَا الْمَسَاءَةَ فِیمَا أَمَّلَا وَ عَمِلَا؛ وَ لَقَد اسْتَثَبْتُهُمَا قَبْلَ الْقِتَالِ وَ اسْتَأْنَیْتُ بهِمَا أَمَامَ الْوِقَاعِ، فَغَمَطَا النِّعْمَةَ وَ رَدَّا الْعَافِیَةَ.[/hadith]

امام (ع) در این خطبه بر طلحه و زبیر و پیروان آنها که بیعت خود را با آن حضرت شکسته اند اعتراض و استدلال کرده است.

فرموده است: «فأقبلتم... فجذبتموها»:

این جملات به منزله صغرای شکل اوّل قیاس ضمیر است، و خلاصه اش این است که شما برای بیعت با من کوشیدید تا این که ناگزیر با شما بیعت کردم و میثاق شما را پذیرفتم، کبرای قیاس که در تقدیر است این است که «هر کس به اندازه شما در راه این مقصود بکوشد بر او لازم است که به عهد خود وفا کند و بر پیمان خود استوار باشد» صغرای این قضیّه مورد تردید آنها نیست، و برای صدق کبرای آن، کتاب خداوند دلیل و حجّت است که فرموده است: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَوْفُوا بالْعُقُود» و «أَوْفُوا بعَهْد اللَّهِ إِذا عاهَدْتُمْ».

امام (ع) هجوم آنان را برای عقد بیعت با آن حضرت به هجوم شتران پیر به سوی بچّه هایشان، تشبیه فرموده است، وجه مشابهت، شدّت شتاب و میل زیاد مردم در بیعت با آن بزرگوار برای خلافت بوده است، و این که آنان را به ماده شتران کهنسال تشبیه فرموده، برای این است که شتران پیر به بچّه هایشان مهربانترند، واژه «البیعة» بنا بر قاعده اغراء منصوب شده و تکرار آن بنا بر همین قاعده نحوی است، فایده اش تأکید در تشویق، و دالّ بر این است که گوینده در باره آنچه سفارش می کند اهتمام و توجّه زیاد دارد. برخی از شارحان گفته اند فایده تکرار چیزی که مورد اغراء و تشویق است، این است که گفتن آن در مرتبه اوّل دلالت بر سفارش انجام دادن آن در زمان حال دارد، و تکرار آن عمل به آن چیز را، در زمان آینده نیز سفارش می کند، بنا بر این معنای «البیعة البیعة» این است که هم اکنون و نیز در آینده بیعت را پذیرا باش و گفته اند، در آن جا که امام (ع) فرموده است «أللّه أللّه» یعنی هم در حال و هم در آینده از خدا بترسید و از نافرمانی او بپرهیزید، ولی الفاظ، هیچ گونه دلالتی بر آنچه آنها گفته اند ندارد.

فرموده است: «أللّهم... علّی»:

امام (ع) در خلال این سخنان به سبب سه چیز از اینها به درگاه حق تعالی شکایت می کند. نخست این که طلحه و زبیر پیوند خویشاوندی خود را با او بریده و با درخواستهای نابحقّ خود، ستم به وی روا داشته اند، دوّم این که بیعت خود را با او شکسته اند و سوّم این که مردم را گرد آورده و به جنگ با او واداشته اند.

فرموده است: «فاحلل...»:

در باره سه چیز نیز به این دو تن، نفرین کرده است: این که خداوند رشته تصمیمات فاسد آنها را که موجب تباهی و نابودی مسلمانان است از هم بگسلاند دیگر این که بنیان تبلیغات و نقشه هایی را که برای به راه انداختن جنگ با او طرح ریزی کرده اند ویران و واژگون فرماید، دیگر این که بدی فرجام خواستها و کردار ناهنجار آنها را به آنان بنمایاند، یعنی عکس آنچه را می خواهند بهره آنها گرداند، و با کشته شدن این دو تن در جنگ جمل نفرین آن حضرت در باره آنها به اجابت رسید.

فرموده است: «و لقد استثبتّهما... الوقاع»:

امام (ع) در این گفتار عذر خود را در مورد طلحه و زبیر، پیش از شروع جنگ با آنها برای مردم بیان می کند و تذکّر می دهد که برای جنگ با اینها پیش از این خودداری و بردباری بسیار کرده، و با مهربانی از آنها خواسته است که به سوی حقّ باز گردند، و از گناهی که به سبب شکستن بیعت خود مرتکب شده اند توبه کنند.

فرموده است: «فغمط ...»:

این مطلب در باره چگونگی پاسخی است که آنها به درخواست آن حضرت داده اند که عبارت از ناسپاسی در برابر نعمت پروردگار است. و منظور از آن سهمی است که از غنایم، نصیب طلحه و زبیر می شده است، و آنها سهم خود را اندک شمرده و به دیده حقارت بدان نگریسته اند، زیرا یکی از انگیزه های کناره گیری و طغیان آنها این بود، که آن حضرت عطایای بیت المال را میان آنها و دیگران به تساوی بخش می کرد، همچنین نعمت سلامت و عافیت را که موجب ایمنی از بلای جنگ و اختلاف و تباهی دین و از میان رفتن نفوس است کفران کرده نپذیرفتند، و بر نبرد اصرار و بی آن که در فرجام کار بیندیشند اعلام جنگ کردند. و توفیق از خداست.