[hadith]الدنیا:

وَ إِنَّمَا الدُّنْیَا مُنْتَهَی بَصَرِ الْأَعْمَی، لَا یُبْصِرُ مِمَّا وَرَاءَهَا شَیْئاً، وَ الْبَصِیرُ یَنْفُذُهَا بَصَرُهُ وَ یَعْلَمُ أَنَّ الدَّارَ وَرَاءَهَا، فَالْبَصِیرُ مِنْهَا شَاخِصٌ وَ الْأَعْمَی إِلَیْهَا شَاخِصٌ، وَ الْبَصِیرُ مِنْهَا مُتَزَوِّدٌ وَ الْأَعْمَی لَهَا مُتَزَوِّدٌ.[/hadith]

این بخش از خطبه با این که فشرده و کوتاه است، دارای دقایق و نکات بسیار است:

1- این که دنیا غایت نظر کوردلان و منتهای هدف آنان است،

واژه اعمی (کور) را برای نادان استعاره فرموده، همچنان که خداوند متعال فرموده است: «أَ فَلَمْ یَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بها ...» وجه مناسبت این است که نادان حقّ را با چشم دل نمی نگرد، همچنان که کور نمی تواند اشیا را با چشم سر بنگرد، و با ذکر این که کوردلان در پشت سر این جهان چیزی نمی بینند، به نادانی آنها به چگونگی مرگ و احوال پس از آن و سعادت و شقاوت جهان آخرت اشاره فرموده است.

اگر گفته شود: امام (ع) در همان حالی که به کور نسبت نابینایی داده او را بینا به دنیا خوانده است، و این سخن تناقض دارد، پاسخ این است که مراد آن حضرت از کوری، عدم بینش و کوری دل است که این احوال نادانان و بی خبران است، و بر سبیل استعاره ذکر شده، لذا برای نابینا اثبات چشم سر نشده است تا با گفتن این که او دنیا را می بیند تناقض داشته باشد، و نیز محتمل است که مراد از دیدن کور، بطور استعاره دیدن چشم بصیرت او باشد، آشکار است که منتهای شعاع بینش نادان، تلاش در امور دنیا، و کوشش در جهت به دست آوردن و کامیابی از آن است، بی آن که برای جهان پس از این عبرتی بیندوزد، و پند و اندرز به حال او سودمند واقع گردد.

2- «و البصیر ینفذها بصره ...»،

واژه بصیر را برای دانا استعاره آورده، و نفوذ و تأثیر بینش او عبارت از ادراک او به چگونگی احوال آخرت و جهانی است که پس از این دنیاست و همچنین یقین او به این که آن جهان سرای همیشگی و خانه دایمی اوست.

3- «فالبصیر منها شاخص ...»،

یعنی: آن کسی که دارای بصیرت و بینش است می داند که از این جا کوچ کننده و مسافر است و دنیا را راهی برای رسیدن به درجات آخرت قرار می دهد، «و الاعمی إلیها شاخص» یعنی: غافل و کوردل همواره دل به سوی دنیا دارد، و اندیشه اش متوجّه آن است هر چند به مصالح حقیقی خود نابینا، و از رویدادهای هولناکی که در پیش روی خود دارد ناآگاه است، در این جمله و جملات پیش از آن نکات بسیاری از فنون بلاغت از قبیل تجنیس تام و همچنین مطابقه میان اعمی (نابینا) و بصیر (بینا) وجود دارد.

4- «و البصیر منها متزوّد ...»:

یعنی: کسی که دارای بصیرت و بینش است، با اندوختن تقوا و پرهیزگاری و به جا آوردن کارهای نیک، برای سفر به دیار آخرت و لقای پروردگار، از آن توشه برمی دارد، «و الأعمی لها متزوّد» یعنی: آن که چشم باطن او کور است، برای گذراندن روزهای کوتاه عمر خود در دنیا، از لذّات و زر و زیورهای آن توشه برمی گیرد، و همینها را زاد و توشه حقیقی خود می داند، و کمال مطلوب خود می شمارد، در این جملات نیز مانند عبارات پیش لطایفی از نظر فنّ بدیع موجود است. و توفیق از خداوند است.