[hadith]الدنیا:

وَ إِنَّمَا الدُّنْیَا مُنْتَهَی بَصَرِ الْأَعْمَی، لَا یُبْصِرُ مِمَّا وَرَاءَهَا شَیْئاً، وَ الْبَصِیرُ یَنْفُذُهَا بَصَرُهُ وَ یَعْلَمُ أَنَّ الدَّارَ وَرَاءَهَا، فَالْبَصِیرُ مِنْهَا شَاخِصٌ وَ الْأَعْمَی إِلَیْهَا شَاخِصٌ، وَ الْبَصِیرُ مِنْهَا مُتَزَوِّدٌ وَ الْأَعْمَی لَهَا مُتَزَوِّدٌ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه ‏السلام، ج‏5، ص: 467-463

دنیا آخرین نقطه دید کوردلان:

  • امام (علیه السلام) در این بخش ـ آن گونه «شارح بحرانی» گفته، نکات لطیف و جالبی را در عین فشردگی عبارات بیان فرموده و به اصولی که رهگشای زندگی انسانهاست توجه داده است : نخست می فرماید : «به راستی که دنیا منتهای دید کوردلان است» (وَإنَّمَا الدُّنْیَا مُنْتَهَی بَصَرِ الاَْعْمَی).

و در توضیح و تکمیل آن می افزاید : «و ما ورای آن چیزی نمی بینند در حالی که شخص بصیر و روشن ضمیر، دیدش در آن نفوذ می کند و از آن می گذرد، ومی داند که سرای جاودان، ورای آن است» (لاَ یُبْصِرُ مِمَّا وَرَاءَهَا شَیْئاً، والْبَصِیرُ یَنْفُذُهَا بَصَرُهُ، وَیَعْلَمُ أَنَّ الدَّارَ وَرَاءَهَا).

آری دنیاپرستان، به خاطر دلباختگی و شیفتگی، نسبت به زرق و برق دنیا، همچون کسی هستند که در زندانی بدون روزنه، محبوس است، جز داخل زندان چیزی را نمی بینند، یا دید چشمشانشان ضعیف است و یا حجابها اطراف آنها را گرفته، و یا هر دو.

ولی حق جویانِ حق طلب، دیدشان نافذ و حجابی در برابر آنها نیست، به همین دلیل سرای آخرت را که منزلگاهِ جاودانی آنهاست، با چشم دل، به روشنی می بینند، و تمام همّت خودرا متوجّه آن می سازند.

اساساً اگر دنیا را آن چنان که هست، بشناسیم، ایمان به آخرت به دنبال آن خواهد بود، چرا که دنیا، منهای آخرت، نامفهوم است، آیا خالقِ حکیم، ممکن است این همه تشکیلات وسیع جهان را بیافریند برای این که انسانها چند روزه، در آن بخورند وبنوشند، بخوابند و بیدار شوند و سرانجام بمیرند و خاک شوند و به فراموشی سپرده شوند ؟ در حالی که قسمت آغاز این عمر کوتاه همانند قسمت پایانش، آمیخته با ضعف و ناتوانی است و قسمت میانی که قابل استفاده است توأم با انواع مشکلات و مصائب و درد و رنجهاست ؟ کدام حکیم، چنین کار غیر حکیمانه ای انجام می دهد؟!

به همین دلیل، قرآن مجید می فرماید : (یَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَهُمْ عَنِ الاَْخِرَةِ هُمْ غَـفِلُونَ); آنها فقط ظاهری از زندگی دنیا را می دانند و از آخرت (و پایان کار) غافلند»(1).

در دوّمین نکته که در واقع جنبه نتیجه نسبت به نکته اوّل، دارد می فرماید : «از این رو شخص بصیر و بینا آماده کوچ کردن از دنیاست، حال آن که کوردل اعمی، چشمش را به آن دوخته و به سوی آن حرکت می کند» (فَالبَصِیرُ مِنْهَا شَاخِصٌ، وَالاَْعْمَی إلَیْهَا شَاخِصٌ).

بنابراین تفسیر «شاخص» در دو معنا بکار رفته، و به اصطلاح مصداق «جناس تام» است; معنی اوّل از مادّه «شخوص» به معنی کوچ کردن و رخت بربستن است، و معنی دوّم خیره شدن و چشم به جایی دوختن و از حرکت بازماندن، گویی چشم می خواهد از حدقه بیرون آید و از آن جا رخت بربندد.

این عبارت تفسیر دوّمی دارد که بسیاری از شارحان نهج البلاغه فقط همان را ذکر کردند و آن این که «شاخص» در این جا به معنی کوچ کننده است منتها هنگامی که گفته شود : «منها شاخص» یعنی از آن کوچ می کند و هنگامی که گفته شود «الیها شاخص» یعنی به سوی آن کوچ می کند و فرق افراد بصیر و کوردل در همین است.

و در سوّمین و آخرین نکته می فرماید : «انسان بصیر و بینا از آن (دنیا) زاد و توشه برمی گیرد در حالی که کوردل برای آن، زاد و توشه می اندوزد !» (وَالْبَصِیرُ مِنْهَا مُتَزَوِّدٌ، وَالاَْعْمَی لَهَا متْزَوِّدٌ).

در این تعبیر لطیف نیز «متزوّد» به معنی کسی است که زاد و توشه می اندوزد، بینایان از آن برای سرای آخرت زاد و توشه می اندوزند، همان گونه که قرآن مجید می فرماید : (وَتَزَوَّدُوا فَإنَّ خَیْرَ الزَّاد التَّقْوی)(2) ولی کوردلان برای زیستن و عیش و نوش در دنیا، زاد و توشه می اندوزند; تفاوت این دو مسیر کاملاً مختلف، فقط با کلمه «منها» و «لها» مشخص شده است.


نکته:

همواره دودیدگاه در میان انسان ها در مورد دنیا، وجود داشته است : پیروان ادیان آسمانی دنیا را به عنوان منزلگاهی می دیدند که باید در مسیر آخرت از آن زاد و توشه برگیرند و به کمک این زاد و توشه به مقصد نهایی که سعادت جاویدان در سرای آخرت است برسند.

دیدگاه دوّم دیدگاهِ پیروان مکتب ماتریالیسم ومادیگری (و مذاهبی که متمایل به آنها بودند) می باشد که دنیا را تنها سرمایه انسان، و هدف نهایی و مقصد اصلی او می پنداشتند و تمام نیروی، خودرا برای نیل به آن به کار می گرفتند.

پیروان دیدگاه اوّل، گاهی در عمل هماهنگ با پیروان دیدگاه دوّم می شدند، یعنی با این که اعتقادشان نسبت به دنیا این بود که وسیله ای برای تحصیل آخرت است ولی عملشان نشان می داد که آن اعتقاد، فراموش شده و دنیا را به عنوان یک هدف نهایی پذیرفته اند.

از همین رو پیشوایان بزرگ دین، با عبارات مختلف به آنها هشدار می دادند تا در خواب نمانند و به بیراهه کشیده نشوند.

گاه می فرمودند : «تَجَهَّزُوا رَحِمَکُمُ اللهُ فَقَدْ نُوْدیَ فِیْکُمْ بالرَّحِیْلِ; آماده حرکت شوید خدا شما را رحمت کند، به یقین فریاد «کوچ کنید» در میان شما بلند است»(3) و گاه می فرمودند : «النّاس عَبیْدُ الدُّنْیَا وَالدِّیْنُ لَعِقٌ عَلَی اَلْسنَتِهِمْ; مردم (غافل) بندگان دنیایند و دین لقلقه زبان آنهاست»(4).

و گاه می فرمودند : «الدُّنْیَا تَغُرُّ وَ تَضُرُّ وَ تَمُرُّ; دنیا می فریبد و زیان می رساند و می گذرد»(5).

و گاه مانند خطبه بالا می فرمودند : «دنیا منتهای دید کوردلان است، در ماورای آن، چیزی نمی بینند، ولی بینایان روشن ضمیر دیدشان در آن نفوذ کرده و از آن می گذرد و جهان جاودانی را که ورای آن است را می بینند».

و سخت ترین مانع، در مسیر انسانها، همین غفلت خطرناک است که دامان گروه زیادی را می گیرد، و مهم ترین وظیفه رهبران الهی، توجه دادن مردم به این واقعیت است که، دنیا گذرگاه است نه اقامتگاه!


پی نوشت:

  1. روم، آیه 7.

  2. بقره، آیه 197.

  3. نهج البلاغه، خطبه 204.

  4. بحار الانوار، جلد 44، صفحه 383.

  5. نهج البلاغه، کلمات قصار شماره 415.