[hadith]و من خطبة له (علیه السلام) یُعَظِّم اللّه سبحانه و یَذکُر القرآن و النبیّ و یَعِظُ الناس‏:

عظمة اللّه تعالی‏:

وَ انْقَادَتْ لَهُ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةُ بأَزمَّتِهَا، وَ قَذَفَتْ إِلَیْهِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرَضُونَ مَقَالِیدَهَا، وَ سَجَدَتْ لَهُ بالْغُدُوِّ وَ الْآصَالِ الْأَشْجَارُ النَّاضِرَةُ، وَ قَدَحَتْ لَهُ مِنْ قُضْبَانِهَا النِّیرَانَ الْمُضِیئَةَ، وَ آتَتْ أُکُلَهَا بکَلِمَاتِهِ الثِّمَارُ الْیَانِعَةُ.[/hadith]

این خطبه مشتمل بر ستایش خداوند سبحان، و بیان عظمت قدرت اوست، این که دنیا و آخرت زمام خود را به دست قدرت او سپرده، بدین معناست که طوق امکان را به گردن گرفته و نیازمند اویند.

فرموده است: «و قذفت إلیه السّماوات و الأرضون مقالیدها»:

این اشاره است به آنچه خداوند متعال فرموده که: «لَهُ مَقالِیدُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» ابن عبّاس و مقاتل گفته اند: مراد از کلیدهای آسمانها و زمین، روزی و رحمت پروردگار است، لیث گفته است: قلاد به معنای خزانه است، و مراد از مقالید آسمانها و زمین، خزانه های آنهاست.

واژه قذف (انداختن) بطور مجاز برای این معنا به کار رفته که: آسمانها و زمینها و همگی اسباب و عواملی که در ارتباط با آنها در این جهان وجود پیدا می کند، و مایه رزق و روزی و شمول رحمت و برکت برای آفریدگان می گردد همه تسلیم قدرت اویند، و یوغ امکان و نیاز به ساحت قدس او را در گردن دارند.

همچنین بنا بر رأی ابن عبّاس واژه مفاتیح (کلیدها) برای اسباب و انگیزه هایی که باعث پیدایش روزی و رحمت برای آفریدگان می شود استعاره شده است مانند حرکات آسمانی و اتّصال برخی ستارگان به یکدیگر، و استعدادهایی که در زمین برای روییدن نباتات و جز اینها قرار داده شده است و جهت استعاره این است که این اسباب و عوامل با آماده ساختن موادّ ارضی، ابواب خزاین جود و بخشش الهی را بر روی آفریدگان می گشایند، و به منزله کلید درهای بسته در جهان محسوس می باشند، بدیهی است همه این کلیدها به دست پروردگارند، و گردش همه این اوضاع بسته به مشیّت و اراده اوست، و بنا بر گفتار لیث واژه خزاین برای موادّ و استعدادهای آسمانها و زمینها استعاره شده و جهت آن این است که تمام پدیده ها و رخدادها مانند ارزاق و جز آن بالقوّة یا بالفعل در آنها وجود دارد، همان گونه که در خزانه ها آنچه مورد نیاز است موجود می باشد، و این که درختان سر سبز در بامداد و شامگاه او را سجده و نیایش می کنند، مراد خضوع و تذلّل آنها در برابر قدرت پروردگار و نیاز آنها به بخشش و کرم اوست، نسبت افروختن آتش به درختان برای این است که آنها سبب مادّی آن بشمار می آیند، هر چند در حقیقت این عمل از افعال سبب فاعلی قریب شمرده می شود، و این که قدحت له فرموده و آتش روشنایی بخش را به خداوند متعال نسبت داده برای این است که او فاعل اوّل و حقیقی است.

فرموده است: «و آتت ...»:

منظور از کلمات، اوامر و احکام قدرت پروردگار است که به لفظ «کن» از آن تعبیر فرموده است، و اطلاق کلمات بر آنها استعاره است، جهت مناسبت این است که نفوذ این احکام که از مصدر قدرت خدا صادر می شود، مانند صدور فرمانهایی است که از راه زبان و بیان به عهده مأموران گذاشته می شود، و مراد از به هم رسیدن ثمرات، فرمانبرداری آنها از امر «کن» در ظهور و وجود است، و تعبیری از جمله «فیکون» می باشد. و توفیق و مصونیّت از خطا و گناه بسته به لطف خداوند است.