[hadith]عِظَةُ الناس:

فَإِنَّهُ وَ اللَّهِ الْجِدُّ لَا اللَّعِبُ وَ الْحَقُّ لَا الْکَذبُ، وَ مَا هُوَ إِلَّا الْمَوْتُ أَسْمَعَ دَاعِیهِ وَ أَعْجَلَ حَادیهِ؛ فَلَا یَغُرَّنَّکَ سَوَادُ النَّاس مِنْ نَفْسکَ وَ قَدْ رَأَیْتَ مَنْ کَانَ قَبْلَکَ مِمَّنْ جَمَعَ الْمَالَ وَ حَذرَ الْإِقْلَالَ وَ أَمِنَ الْعَوَاقِبَ طُولَ أَمَلٍ وَ اسْتِبْعَادَ أَجَلٍ، کَیْفَ نَزَلَ بهِ الْمَوْتُ فَأَزْعَجَهُ عَنْ وَطَنِهِ وَ أَخَذَهُ مِنْ مَأْمَنِهِ، مَحْمُولًا عَلَی أَعْوَاد الْمَنَایَا، یَتَعَاطَی بهِ الرِّجَالُ الرِّجَالَ حَمْلًا عَلَی الْمَنَاکِب وَ إِمْسَاکاً بالْأَنَامِلِ. أَمَا رَأَیْتُمُ الَّذینَ یَأْمُلُونَ بَعِیداً وَ یَبْنُونَ مَشیداً وَ یَجْمَعُونَ کَثِیراً، کَیْفَ أَصْبَحَتْ بُیُوتُهُمْ قُبُوراً وَ مَا جَمَعُوا بُوراً وَ صَارَتْ أَمْوَالُهُمْ لِلْوَارِثِینَ وَ أَزْوَاجُهُمْ لِقَوْمٍ آخَرِینَ، لَا فِی حَسَنَةٍ یَزیدُونَ وَ لَا مِنْ سَیِّئَةٍ یَسْتَعْتِبُونَ [یُسْتَعْتَبُونَ]

؟[/hadith]

باید دانست ضمیر «فإنّه» که در آغاز خطبه است یا به سخن پیش برگشت دارد و یا مرجع آن مدلول گفتار آن حضرت است که بر اساس تحذیر و انذار می باشد، یعنی آن چیزی که از هجوم آن شما را بیم می دهم چیزی جز مرگ نیست. «أسمع و أعجل» هر دو حالند از معنایی که بدان اشاره شد و بدین سبب محلّا منصوبند.

فرموده است: «فلا یغرّنک... و أمن العواقب»:

یعنی نفس بد کنش، تو را با دیدن انبوه مردم به وسوسه نیندازد، و از یاد مرگ غافل نسازد، مراد از سواد النّاس کثرت و انبوهی مردم است، زیرا بسیاری از اوقات، انسان، مرده ای را می بیند که او را بر دوش گرفته به گورستان می برند و با مشاهده آن نرمشی در دل و بیمی در خاطر پیدا می کند، امّا دیری نمی گذرد که وسوسه شیطان دوباره او را فرا می گیرد و به او القا می کند که این انبوه مردم مشایعت کننده اند که زنده اند، و خود او نیز با داشتن جوانی و برخورداری از تندرستی از همین خیل زنده هاست، و آنچه سبب مرگ این مرده شده قتل یا بیماری و اسباب دیگری بوده که او از آنها آسوده و فارغ است، و خلاصه به حیله ها و نیرنگهای مختلف او را از عبرت گرفتن از حال مردگان دور و محروم می کند، از این رو امام (ع) شنوندگان را از دچار شدن به چنین فریب و نیرنگی نهی می کند، و این که غرور را به سواد ناس یعنی انبوه مردم نسبت داده به سبب این است که مشاهده کثرت و زیادی مردم مایه پیدایش این غرور و غفلت است

سپس با عبارات «فقد رأیت... تا یستعتبون» آنها را توجّه می دهد که این فریب را، خود می بینند و واو در این جا برای حال است، و من جمع بدل بعض از کلّ است که من کان قبلک می باشد، و معنای آن این است که همان گونه که مرگ آنها را فرو گرفت و از جایشان برکند، فرجام کار شما نیز چنین خواهد بود.

فرموده است: «طول أمل ...»:

واژه طول بنا به این که مفعول له است منصوب می باشد.

یعنی به سبب آرزوهای دور و دراز این کارها را مرتکب می شدند، و ممکن است مفعول مطلق توکیدی به جای حال باشد، و نیز محتمل است ظرف و عامل آن أمن، و یا چنان که گفته شده بدل از من کان قبلک دانسته شود یعنی: آرزوی کسی را که پیش از تو بوده دیده ای، علاوه بر این به صورت بطول أمل نیز روایت شده است، مراد از «أعواد المنایا» تابوتهاست، و مقصود از «یتعاطی به الرّجال الرّجال» این است که بردارندگان تابوت، او را به یکدیگر وا می گذارند، و کاف خطاب در «ممّن قبلک» ممکن است برای عموم کسانی باشد که طرف خطاب قرار می گیرند یا شخص معیّنی باشد که بنا بر مثل معروف عرب، «إیّاک أعنی و اسمعی یا جارة» (به تو می گویم و تو ای همسایه بشنو) آمده است.

فرموده است: «أما رأیتم ...»:

استفهام بر سبیل تقریر است یعنی: اینها را دیده اید، و این که نمی توانند بر حسنه ای بیفزایند، و از بدیهای خود پوزش بخواهند برای این است که دنیا جای عمل و کار است و پس از آن دیگر امکانی برای عمل نیست.