[hadith]عِظَةُ الناس:

فَإِنَّهُ وَ اللَّهِ الْجِدُّ لَا اللَّعِبُ وَ الْحَقُّ لَا الْکَذبُ، وَ مَا هُوَ إِلَّا الْمَوْتُ أَسْمَعَ دَاعِیهِ وَ أَعْجَلَ حَادیهِ؛ فَلَا یَغُرَّنَّکَ سَوَادُ النَّاس مِنْ نَفْسکَ وَ قَدْ رَأَیْتَ مَنْ کَانَ قَبْلَکَ مِمَّنْ جَمَعَ الْمَالَ وَ حَذرَ الْإِقْلَالَ وَ أَمِنَ الْعَوَاقِبَ طُولَ أَمَلٍ وَ اسْتِبْعَادَ أَجَلٍ، کَیْفَ نَزَلَ بهِ الْمَوْتُ فَأَزْعَجَهُ عَنْ وَطَنِهِ وَ أَخَذَهُ مِنْ مَأْمَنِهِ، مَحْمُولًا عَلَی أَعْوَاد الْمَنَایَا، یَتَعَاطَی بهِ الرِّجَالُ الرِّجَالَ حَمْلًا عَلَی الْمَنَاکِب وَ إِمْسَاکاً بالْأَنَامِلِ. أَمَا رَأَیْتُمُ الَّذینَ یَأْمُلُونَ بَعِیداً وَ یَبْنُونَ مَشیداً وَ یَجْمَعُونَ کَثِیراً، کَیْفَ أَصْبَحَتْ بُیُوتُهُمْ قُبُوراً وَ مَا جَمَعُوا بُوراً وَ صَارَتْ أَمْوَالُهُمْ لِلْوَارِثِینَ وَ أَزْوَاجُهُمْ لِقَوْمٍ آخَرِینَ، لَا فِی حَسَنَةٍ یَزیدُونَ وَ لَا مِنْ سَیِّئَةٍ یَسْتَعْتِبُونَ [یُسْتَعْتَبُونَ]

؟[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه ‏السلام، ج‏5، ص: 441-438

دیدی چه سان مرگ بر آنها فرود آمد؟

امام (علیه السلام) در این بخش از کلمات پر معنی خود در این خطبه همگان را هشدار می دهد که این زندگی به هر حال پایان می گیرد و دیر یا زود ـ که در هر حال زود است ـ باید از این جهان رخت بر بندد و به سرای جاویدان عزیمت کند و در برابر اعمال خویش، قرار گیرد می فرماید :

«به خدا سوگند این را که می گویم جدّی است نه شوخی و بازی، واقعیت است، نه دروغ، و آن این که چیزی جز مرگ (در پایان کار) نیست (همان مرگی که) منادیش بانگ خودرا به گوش (همگان) رسانده و ساربانش با آواز حدی (همه را) به سرعت پیش می برد». (فَإنَّهُ وَاللهِ الْجِدُّ لاَ اللَّعِبُ، والْحَقُّ لاَ الْکَذبُ. وَمَا هُوَ إلاَّ الْمَوْتُ أَسْمَعَ دَاعِیهِ(1)، وَأَعْجَلَ حَادیهِ(2)).

از آن جا که مرگ برای همه انسانها یک واقعیت اجتناب ناپذیر و قطعی است امام (علیه السلام) سخنش را در این جا با انواع تأکیدها ـ که به گفته بعضی از شارحان نهج البلاغه به ده نوع می رسد ـ مؤکد ساخته است(3)، و به این ترتیب می فرماید : صدای منادی مرگ از هر سو به گوش می رسد، و بانگ «الرحیل» فضای جهان را پر کرده، و فرشته مرگ پیر و جوان و کودک را نمی شناسد و در کنار همه کمین کرده و در انتظار فرمان خداست.

سپس می فرماید : «حال که چنین است انبوه زندگان تو را فریب ندهند و از خود غافل نسازند، با این که افرادی را پیش از خود به چشم دیدی، از کسانی که ثروتها جمع آوری کردند و از فقر و بیچارگی پرهیز داشتند و بر اثر آرزوهای طولانی و دور شمردن اجل، خودرا در امان دانستند، دیدی مرگ چه سان بر آنها فرود آمد و آنان را از وطنشان بیرون راند و از جایگاه امنشان برگرفت ؟ !» (فَلاَ یَغُرَّنَّکَ سَوَادُ النّاس مِنْ نَفْسکَ، وَقَدْ رَأَیْتَ مَنْ کَانَ قَبْلَکَ مِمَّنْ جَمَعَ الْمَالَ وَحَذرَ الاْقْلاَلَ، وَأَمِنَ الْعَوَاقِبَ ـ طُولَ أَمَل واسْتِبْعَادَ أَجَلِ ـ کَیْفَ نَزَلَ بهِ الْمَوتُ فَأَزْعَجَهُ(4) عَنْ وَطَنِهِ، وَأَخَذَهُ مِنْ مَأْمَنِهِ).

جمله «فَلاَ یَغُرَّنَّکَ سَوَادُ النّاس»، دو معنا می تواند داشته باشد : نخست این که : اگر توده های مردم را می بینی که زنده و سالمند، تو را فریب ندهند و از مرگ غافل نسازند، دیگر این که : توده های مردم تو را وسوسه نکنند و فریب ندهند که به فکر زندگی باش، نه به فکر مرگ.

مفهوم جمله «حَذرَ الاْقْلاَلَ»، در این جا این است که : با جمع کردن اموال خودرا از فقر (به گمان خویش) دور ساختند.

و جمله «أَمِنَ الْعَوَاقِبَ»، مفهومش این است که : به خاطر آرزوهای دور و دراز و این که هنوز برای مردن زود است خودرا از عاقبت کار در امان می پنداشتند، ولی علی رغم همه این آرزوها و پندارها ناگهان مرگ بر سر آنها فرود آمد و با شتاب و شدّت آنها را از وطن مألوفشان خارج ساخت، و از جایگاه امنشان بیرون راند.

در ادامه این سخن، می فرماید : «این در حالی بود که آنها را بر چوبه های مرگ (و تابوت) حمل می کردند و مردان، آنها را دست به دست، بر دوش می بردند و با سرانگشتان نگاه می داشتند». (گویی از گرفتن تابوت آنها با تمام دست خود نفرت و وحشت داشتند !) (مَحْمُولاً عَلَی أَعْوَاد الْمَنَایَا یَتَعَاطَی بهِ الرِّجَالُ، الرِّجَالَ حَمْلاً عَلَی الْمَنَاکِب وَإمْسَاکاً بالاَْنَامِلِ).

امام (علیه السلام) در این تعبیرات صریح و گویا و تکان دهنده، پایان زندگی ثروتمندان بی خیال و مغروران جاه و جلال را، مخصوصاً به هنگام مرگ ناگهانی، به بهترین وجهی ترسیم فرموده، تعبیراتی که پرده های غفلت را از مقابل چشم انسان دور می سازد، و هر شنونده ای را از خواب بی خبری بیدار می کند، و به راستی اگر هادیان راه و معلّمان انسانها، گهگاه با این گونه عبارات بانگ بیدار باش سر ندهند معلوم نیست عاقبتِ کارِ انسان به کجا برسد.

سپس امام (علیه السلام) در ادامه این سخن، همین معنا را در لباس جالب دیگری پوشانده، و به همگان چنین می فرماید : «آیا ندیدید کسانی را که آرزوهای دراز داشتند و کاخهای (رفیع) و استوار بنا کردند، و اموال فراوانی گردآوردند، چگونه خانه هایشان گورستان شد و آنچه را جمع کرده بودند بر باد رفت (و از چنگشان خارج شد ؟) اموالشان به دست وارثان افتاد، و همسرانشان در اختیار دیگران قرار گرفتند !» (أَمَا رَأَیْتُمُ الَّذینَ یَأْمُلُونَ بَعِیداً، وَیَبْنُونَ مَشیداً(5)، وَیَجْمَعُونَ کَثِیراً ! کَیْفَ أَصْبَحَتْ بُیُوتُهُمْ قُبُوراً، وَمَا جَمَعُوا بُوراً; وَصَارَتْ أَمْوَالُهُمْ لِلْوَارِثِینَ، وَأَزْوَاجُهُمْ لِقَوْم آخَرِینَ).

سپس می فرماید : «(و از همه اسفناکتر این که) نه می توانند چیزی بر حسنات خود بیفزایند، و نه از گناهان خود توبه کنند !» (لاَ فِی حَسَنَة یَزیْدُونَ، وَلاَ مِنْ سَیِّئَة یَسْتَعْتِبُونَ!).

آری ! هنگامی انسان از خواب غفلت بیدار می شود که سیلی اجل بر صورت او نواخته شود، و در آن لحظه پرونده های اعمال را به کلّی می بندند، نه چیزی بر حسنات، می توان افزود و نه چیزی از سیئات، می توان کاست. اگر تمام زندگی انسان را از او می گرفتند ولی پرونده های اعمال گشوده بود و راه برای جبران باز بود غصّه ای نداشت; غم و اندوه بی پایان، آن زمان وجود انسان را فرا می گیرد که راه را برای جبران گذشته، به کلّی بسته ببیند.


پی نوشت:

  1. «أَسْمَعَ» فعل است و «دَاعِی» فاعل وضمیر آن به «موت» بر می گردد ومفعول آن «جمیع الناس» است که محذوف می باشد یعنی دعوت کننده و منادی مرگ صدای خودرا به گوش همگان رسانده است.

  2. «حَادی» از مادّه «حِداء» به معنی کسی است که با آواز مخصوص خود شتران را سرگرم می کند و به حرکت سریع وامی دارد و این جمله نیز شامل فعل و فاعل و همچنین مفعول محذوف است (مانند جمله سابق).

  3. این ده نوع تأکید عبارت است از «انّ»، ضمیر شأن (اگر بپذیریم ضمیر در «انّه» ضمیر شأن است) جمله اسمیه، قسم جلاله، جدّ، الف و لامی که بر سر آن آمده، «لا اللعب»، «الحقّ»، «لا الکذب» و استفاده از «حصر» در جمله «ما هو إلاّ...».

  4. «ازعج» از مادّه «ازعاج» به معنی از جا کندن و بیرون راندن است.

  5. «مشید» از مادّه «شید» (بر وزن بید) به دو معنا آمده است : نخست به معنی ارتفاع و دیگری به معنی گچ، از همین رو به قصرهای مرتفع و بلند و سر به آسمان کشیده قصر مشید می گویند و همچنین به قصرهایی که بسیار محکم می سازند تا از حوادث روزگار مصون بماند (در مقابل خانه های مستضعفین که غالباً از گل ساخته می شود) قصر مشید گفته می شود.