[hadith]و من کلام له (علیه السلام) و فیه یبیّن سببَ طلبه الحُکم و یَصفُ الإمام الحق:

أَیَّتُهَا النُّفُوسُ الْمُخْتَلِفَةُ وَ الْقُلُوبُ الْمُتَشَتِّتَةُ، الشَّاهِدَةُ أَبْدَانُهُمْ وَ الْغَائِبَةُ عَنْهُمْ عُقُولُهُمْ؛ أَظْأَرُکُمْ عَلَی الْحَقِّ وَ أَنْتُمْ تَنْفِرُونَ عَنْهُ، نُفُورَ الْمِعْزَی مِنْ وَعْوَعَةِ الْأَسَد. هَیْهَاتَ أَنْ أَطْلَعَ بکُمْ سَرَارَ الْعَدْلِ، أَوْ أُقِیمَ اعْوِجَاجَ الْحَقِّ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 5، ص: 417-411

وَمِنْ کلام لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ وفیه یبیّن سبب طلبه الحکم ویصف الإمام الحقّ.

از سخنانی است که امام علیه السلام بیان فرموده و در آن علت اصرار خودرا در امر حکومت بر مردم و صفات یک امام دادگر را تشریح می کند

.

خطبه در یک نگاه:

امام علیه السلام در این سخن که بخشی از یک سخن است به چند مطلب اشاره می کند

:

1-

پذیرش حکومت از سوی او برای برافراشتن پرچم دین و عدالت در جامعه اسلامی و اصلاح بلاد و آسایش عباد و امنیّت مظلومان و ستمدیدگان است

.

2-

در بخش دیگری از این خطبه به اختلافات فکری و عملی اصحابش اشاره کرده و می فرماید: با چنین شرایطی نمی توان اصول عدالت را بر پاداشت و حق را به حق دار، رساند و تا وحدت در درون دل ها و هماهنگی در عمل نبوده باشد رسیدن به این اهداف عالی غیر ممکن است

.

3-

در بخش سوّم از این خطبه به معرفی خویش پرداخته و می فرماید، نخستین کسی بودم که پیام نبوت را پذیرفتم و اوّل کسی بودم که بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله نماز را برپا داشتم

.

4-

در بخش آخر این خطبه امام علیه السلام به صفات یک رهبر شایسته، اشاره می کند و با تعبیرات دقیق و حساب شده، اوصاف لازم را بر می شمرد، اوصافی که وجود آن در رهبر اسلامی ضامن بقا و ثبات است

.

شما یاران خوبی نیستید!

از حوادث دردناک تاریخ اسلام، این است که پیشوای آگاه و مدیر و مدبّری همچون علی (علیه السلام) گرفتار گروهی از مردم نادان، هواپرست، پراکنده و متشتّت شد که ابزار بسیار بدی برای اقامه حکومت حق و عدالت بودند و از آغاز کتاب تاکنون در خطبه های مختلف نهج البلاغه دیدیم که امام (علیه السلام) سخت از این معنا ناراحت و گله مند است و از طرق مختلف برای درمان این بیماریهای اخلاقی آنان تلاش می کند.

خطبه مورد بحث از خطبه هایی است که امام (علیه السلام) در آغاز به این معنا پرداخته و چنین می فرماید : «ای ارواح پر اختلاف و ای دل های پراکنده ! شمایی که بدنهایتان حاضر و ظاهر است و عقلهایتان پوشیده و پنهان» (أَیَّتُهَا النُّفُوسُ الْمُخْتَلِفَةُ، والْقُلُوبُ الْمُتَشَتِّتَةُ، الشَّاهِدَةُ أَبْدَانُهُمْ، والْغَائِبَةُ عَنْهُمْ عُقُولُهُمْ).

امام (علیه السلام) در این جا انگشت روی نقطه اصلی درد جامعه ها و جمعیّتها گذارده است و آن مسأله اختلاف و پراکندگی است که سبب درگیری ها و از میان رفتن نیروها می شود. تعبیر به «الشَّاهِدَةُ أَبْدَانُهُمْ...» اشاره به حضور جسمانی آنها در اجتماع و غیبت فکری و روحانی و بیگانگی آنان از حوادث خطیری است که در جامعه می گذرد.

اهمیّت این موضوع سبب شده که امام (علیه السلام) در خطبه های دیگر، نیز همین تعبیر را با کمی تفاوت ذکر می فرماید مانند آنچه در خطبه 29 و 97 گذشت که در اوّلی آمده است : «أَیُّها النّاسُ الْمُجْتَمِعَةُ اَبْدانُهُمْ الْمُخْتَلِفَةُ أَهْوائُهُمْ» و در دوّمی می خوانیم : «أَیُّها الْقَوْمُ الشَّاهِدةُ اَبْدانُهُمْ الْغَائِبَةُ عَنْهُمْ عُقُولُهُمْ الْمُخْتَلِفَةُ أَهْوائُهُمْ».

سپس اضافه می فرماید که : «من پیوسته شما را متوجه حق می سازم ولی شما از آن فرار می کنید همچون بزهایی که از غرّش شیر می گریزند !» (أَظْأَرُکُمْ(1) عَلَی الْحَقِّ وَأَنْتُمْ تَنْفِرُونَ عَنْهُ نُفُورَ الْمِعْزَی(2) مِنْ وَعْوَعَةِ(3) الاَْسَد).

تعبیر به «أَظْأَرُکُمْ» با توجه به این که «ظَأْر» در لغت به معنی دایه آمده، اشاره به این است که من همچون دایه مهربان پیوسته شما را از چشمه جوشان حق سیراب می کنم ولی شما همواره از آن فرار می کنید فراری که همچون فرار بزها از نعره شیر است و این بدترین حالتی است که در یک انسان ممکن است پیدا شود و چنان حق گریز باشد که از آن بالاتر تصوّر نشود.

تعبیر به «وَعْوَعَةِ الاَْسَد» (صدای نعره شیر) تعبیر جالبی است زیرا نمی فرماید : «مِنَ الاَْسَد» : از «شیر» بلکه می گوید : «از صدای شیر» یعنی این حیوان آن قدر ترسوست که اطراف خودرا نگاه نمی کند که آیا چهره شیر را می بیند یا نه، بلکه با شنیدن یک صدا، پا به فرار می گذارد و این گونه است حال بعضی از حیوانات که اگر در بیابان صدای شیر را هر چند از فاصله دور بشنوند پا به فرار می گذارند.

و در ادامه می افزاید : «هیهات ! که من بتوانم به وسیله شما ظلمت و تاریکی را از چهره عدالت برگیرم، یا کژی حق را راست نمایم» (هَیْهَاتَ أَنْ أَطْلَعَ(4) بکُمْ سَرَارَ(5) الْعَدْلِ، أَوْ أُقِیمَ اعْوِجَاجَ الْحَقِّ).

به یقین حقّ، هرگز کجی ندارد که بخواهند آن را راست کنند منظور آن است که باطل با آن بیامیزند که پیشوایان الهی همواره سعی داشتند آمیزه های باطل را از حق جدا سازند، همچنین عدالت ظلمتی ندارد که بخواهند آن را بزدایند این ظلم است که غالباً با عدل آمیخته می شود و چهره آن را می پوشاند.

به هر حال شک نیست که برای زدودن تاریکیها از چهره عدالت و جداسازی باطل از حق، نیاز به اعوان و انصار و یاران آگاه و هوشیار و فداکاری است. مردم نادان و بی وفا و پراکنده ای همچون مردم کوفه، کسانی نبودند که بتوان به وسیله آنها تاریکیها را، زدود و کژی ها را راست کرد، و این درد بزرگی است که پیشوای آگاه و شجاع و فداکاری همچون علی بن ابی طالب (علیه السلام) به آن گرفتار شده بود.


نکته:

عوامل اصلی ناکامیها:

امام (علیه السلام) به دلایل مختلفی که قبلاً به آن اشاره کرده ایم گرفتار یاران و اصحاب و مردمی شده بود که غالب آنها به زندگی مرفّه و آرام و بی دغدغه، عادت کرده بودند و به بهانه های گوناگون از هر گونه جهاد و مبارزه با دشمن فرار می کردند و اوامر امام (علیه السلام) را نادیده می گرفتند، امام (علیه السلام) گاه با تشویق و گاه با ملامتهای خفیف و گاه با توبیخهای شدید، برای از بین بردن این روحیه ذلت بار تلاش می فرمود.

در این خطبه به نقاط ضعف آنها که در سه چیز خلاصه می شد اشاره می فرماید : «اختلاف و پراکندگی»، «بکار نگرفتن فرمان خرد وعقل»، «و فرار از واقعیتها»، و به دنبال آن تصریح می کند که : با این نقاط ضعف، چگونه می توان در جامعه ای که ظالمان دودمان «بنی امیه» و خود کامگان بعضی از حکومتهای پیشین و منافقان و نفوذیهای باقی مانده از عصر جاهلیت وجود دارند، مقابله کرد و پرده های ظلمت ظلم را شکافت، و کجی ها را راست نمود و حق را حاکم کرد.

آنچه امام (علیه السلام) در این فراز از خطبه، بیان فرموده، یک قانون کلّی و همیشگی است که در هر عصر و هر زمان و درباره هر قوم و ملّت حاکم است.

آری ! بدون شرکت وسیع مردم، در برنامه های سیاسی و اجتماعی و نظامی در هیچ زمان کاری پیش نمی رود، آن هم مردمی که متّحد باشند، هوشیاری خودرا بکار گیرند و حقّ را ـ هر چند تلخ باشد ـ پذیرا گردند.(6)


پی نوشت:

  1. «اظأر» از مادّه «ظأر» (بر وزن ضرب) در اصل به معنی توجه کردن و مراقبت نمودن از چیزی است و از آن جا که کار دایه شیردادن و توجه به نوزاد است واژه «ظأر» درباره او بکار می رود.

  2. «معزی» به معنی «بز» می باشد در مقابل «ضأن» که به معنی «میش» است.

  3. «وعوعة» به معنی فریاد، نعره و ضجّه است و به صداهایی که در هم می شود نیز وعوعه اطلاق می گردد.

  4. «طلع» هم معنی لازم دارد به معنی طلوع کردن و ظاهر گشتن و هم معنی متعدّی، و در این جا با توجه به «سرار» که مفعول آن است به معنی متعدّی می باشد. و «باء» در «بکم» باء استعانت یا سببّیه است.

  5. «سرار» از مادّه «سرّ» در اصل به معنی آخرین شب ماه (شب محاق کامل) است و به معنی ظلمت و تاریکی شدید اطلاق می گردد.

سند خطبه:

ابن جوزی در کتاب تذکرة الخواص به این خطبه اشاره کرده می گوید: آغاز این خطبه که امام علیه السلام بر فراز منبر در کوفه بیان فرمود: الْحَمْدُ للَّهِ وَاوْمِنُ بهِ، بود، سپس خطبه ایراد فرمود

.

و قاضی نعمان مصری در جلد دوّم دعائم الاسلام فصل آخر خطبه را آورده است ابن اثیر نیز در کتاب نهایه در مادّه ظار و مادّه وعا به قسمتهایی از خطبه اشاره نموده. (مصادر نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 295) این مدارک نشان می دهد که این خطبه قبل از سیّد رضی در کتابهای دیگر نقل شده است

.