[hadith]إِنَّ الْمَوْتَ طَالِبٌ حَثِیثٌ، لَا یَفُوتُهُ الْمُقِیمُ وَ لَا یُعْجِزُهُ الْهَارِبُ. إِنَّ أَکْرَمَ الْمَوْتِ الْقَتْلُ، وَ الَّذی نَفْسُ ابْنِ أَبی طَالِبٍ بیَدهِ لَأَلْفُ ضَرْبَةٍ بالسَّیْفِ أَهْوَنُ عَلَیَّ مِنْ مِیتَةٍ عَلَی الْفِرَاش فِی غَیْرِ طَاعَةِ اللَّهِ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه ‏السلام، ج‏5، ص: 249-245

آن گاه امام (علیه السلام) به سراغ نکته دیگری می رود و می فرماید : هیچ کس نباید تصور کند می تواند از چنگال مرگ حتمی فرار کند، زیرا : «مرگ طلب کننده سریعی است، که نه آنها که بر جای خود ایستاده اند از چنگال او رهایی می یابند و نه آنها که فرار می کنند می توانند از دست او بگریزند !» (إنَّ الْمَوْتَ طَالِبٌ حَثِیثٌ(1) لاَ یَفُوتُهُ الْمُقِیمُ. وَلاَ یَعْجِزُهَ الْهَارِبُ).

در این جا سؤالی پیش می آید و آن این که : می دانیم مرگ دو گونه است : مرگ حتمی، و مرگ معلّق یا مشروط; آنچه قابل تغییر نیست مرگ حتمی است. ولی مرگهای مشروط قابل تغییر و دگرگونی با تغییر شرایط است و مرگهای میدان نبرد ممکن است از مرگهای حتمی نباشد. پس چگونه امام (علیه السلام) به این مسأله استناد می فرماید، که هیچ کس نمی تواند از چنگال مرگ فرار کند ؟

این سؤال را می توان از دو جهت پاسخ گفت : نخست این که : امام (علیه السلام) تنها ناظر به مرگهای حتمی است که خواه در میدان نبرد باشد یا غیر میدان نبرد، قابل اجتناب نیست و سرآمد نهایی عمر است.

دیگر این که بر فرض که انسان بتواند از چنگال مرگهای مشروط و معلّق بگریزد، ولی چه سود ؟ سرانجام مرگ حتمی دامن هر انسانی را بدون استثنا می گیرد، برای چند روز زنده ماندن، نباید انسان تن به ذلّت و تسلیم در برابر ظالمان بدهد(2).

سپس امام به نکته مهم و پرارزشی اشاره فرموده، می گوید : «به یقین بهترین مرگ شهادت (در راه خدا) است، سوگند به آن کس که جان فرزند ابو طالب در دست اوست هزار ضربه شمشیر بر من آسانتر است تا مرگ در بستر، در غیر طاعت خدا !» (إنَّ أَکْرَمَ الْمَوْتِ الْقَتْلُ ! وَالَّذی نَفْسُ ابْنِ أَبی طَالِب بیَدهِ، لاََلْفُ ضَرْبَة بالسَّیْفِ أَهْوَنُ عَلَیَّ مِنْ مِیتَة(3) عَلَی الْفِرَاش فِی غَیْرِ طَاعَةِ اللهِ).

این تعبیر حکایت از عظمت مقام شهیدان و امر شهادت می کند تا آن جا که امام (علیه السلام) حاضر است هزار ضربه شمشیر را به جان بخرد ولی در بستر، به مرگ طبیعی نمیرد و این زبان قال یا حال همه مؤمنان مخلص و شجاع و پاک باختگان راه حق است.

در ضمن، معنای این سخن آن نیست که احساس درد و رنج ضربات شمشیر را نمی کنم ـ آن گونه که بعضی از شارحان «نهج البلاغه» پنداشته اند ـ بلکه، منظور این است از نظر معنوی و ارزشی سزاوار است که انسان به استقبال ضربات شمشیرها برود و در بستر، به مرگ طبیعی نمیرد زیرا افتخار شهادت، انسان را آماده تحمّل رنجها می کند.

البتّه اگر انسان در بستر بمیرد و در مسیر طاعت حق باشد ـ از روایات اسلامی استفاده می شود ـ که حکم شهادت را دارد و این همان چیزی است که در آخر عبارت، امام (علیه السلام) به آن اشاره کرده است.


نکته:

شهادت برترین افتخار!

در فرهنگ اسلامی شهادت به عنوان یکی از والاترین ارزشها، و شهیدان از بلند مرتبه ترین انسانها هستند و مردان خدا همان گونه که امام (علیه السلام) در این خطبه بیان می فرماید : همواره آرزوی شهادت در سر می پرورانند و از مرگ طبیعی در بستر بی زار بودند، و شـهادت را هزار بار از آن برتر می دانستند، و حاضر بودند، ضربات زیادی بر پیکرشان وارد شود و شربت شهادت بنوشند ولی در بستر نمیرند، چرا که جان انسان بزرگترین هدیه الهی است و چه بهتر که این هدیه الهی نثار راه او شود، نه این که در بستر مرگ به هدر رود.

در فضیلت شهادت، همین بس که در حدیثی از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) می خوانیم : مشاهده کرد کسی دعا می کند و عرض می کند : «اللَّهُمَّ إنِّی أسْأَلُکَ خَیْرَ مَا تُسْئَلُ فَاَعْطِنی أفْضَلَ مَا تُعْطِی; خداوندا من بهترین چیزی که بندگانت از تو می خواهند را از تو می طلبم، پس بهترین عطایت را به من ارزانی دار».

پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود : «إنْ استُجیْبَ لَکَ اُهْرِیْقَ دَمَکَ فِی سَبیْلِ اللهِ; هرگاه دعای تو مستجاب شود در راه خدا شهید خواهی شد»(4).

در حدیث دیگری از همان حضرت آمده است : «ما مِنْ أحَد یَدْخُلُ الْجَنَّةَ فَیَتَمَنّی أنْ یَخْرُجَ مِنْهَا إلاّ الشَّهِیْدُ فَإنَّهُ یَتَمَنّی أَنْ یَرْجِعَ فَیُقْتَلُ عَشْرَ مَرّات مِمّا یَری مِنْ کَرامَةِ اللهِ; هیچ کس وارد بهشت نمی شود که آرزو کند از آن خارج شود، مگر شهید که آرزو می کند باز گردد و دوباره در راه خدا شهید شود، به خاطر این که الطاف الهی را نسبت به خود بسیار زیاد می بیند»(5).

آری مقام شهدا، در فرهنگ اسلام فوق العاده زیاد است و همانها بودند که در هنگام خطر، اسلام را بیمه کردند، و اگر فداکاریهای شهدایی همچون شهدای «بدر» و «اُحد» یا «شهیدان کربلا» نبود، شاید امروز خبری از اسلام نبود.

امروز نیز دشمنان اسلام بیشترین وحشت را از فرهنگ شهادت وشهادت طلبی دارند چرا که گاه یکی از شهادت طلبان نقشه های پیچده و پر خرج آنها را نقش برآب می کند، این در حالی است که آنها توان مقابله به مثل، نسبت به فرهنگ شهادت را ندارند و سلاحی که بتوان از آن در برابر این فرهنگ دفاع کرد در خود نمی بینند.

شنیده شد که اخیراً به خاطر عاجز ماندن در برابر قیام مردم فلسطین وعجز اشغالگران در مقابل آنها تأکید کرده اند باید ریشه فرهنگ شهادت طلبی خشکانده شود، باید واژه شهادت از کتب درسی دبستانها ودبیرستانها حذف گردد، باید در کتب دروس دینی آیات مربوط به جهاد وشهادت درج نشود و مؤکداً کشورهای دست نشانده خود را که متأسفانه در ممالک اسلامی کم نیستند به این امر توصیه کرده اند وبرای ایجاد نفرت نسبت به آن، شهادت طلبی را انتحار و خود کشی می نامند وشهادت طلبان را تروریست.

اما خوشبختانه این فرهنگ آن چنان گسترش یافته و ریشه دوانیده که بااین گونه تبلیغات نمی توان جلو آن را گرفت وجوانان ونوجوانان اعم از پسر ودختر وارد این صحنه شده اند واین بلای وحشتناکی است برای دشمنان اسلام. امیدواریم که مسلمین جهان روز به روز به این فرهنگ پر افتخار آشناتر شوند وراه شهیدان روز به روز پر رهروتر گردد.


پی نوشت:

  1. «حثیث» به معنی سریع از مادّه «حث» (بر وزن مَسّ) به معنی برانگیختن و تحریک کردن گرفته شده است.

  2. درباره مرگ حتمی و معلّق در جلد 3 همین کتاب صفحه 26 بحث کافی کرده ایم.

  3. «میتة» (با کسر میم) به معنی چگونگی و کیفیت مردن است و «میتة» (با فتح میم) به معنی شخص مرده است (توجه داشته باشید که میّت مذکر و میتة مؤنث است).

  4. مستدرک الوسائل، جلد 11، صفحه 13، حدیث 21.

  5. همان مدرک، حدیث 20.