[hadith]و من کلام له (علیه السلام) فی الصالحین من أصحابه:

أَنْتُمُ الْأَنْصَارُ عَلَی الْحَقِّ وَ الْإِخْوَانُ فِی الدِّینِ وَ الْجُنَنُ یَوْمَ الْبَأْس وَ الْبطَانَةُ دُونَ النَّاس، بکُمْ أَضْرِبُ الْمُدْبرَ وَ أَرْجُو طَاعَةَ الْمُقْبلِ. فَأَعِینُونِی بمُنَاصَحَةٍ خَلِیَّةٍ مِنَ الْغِشِّ، سَلِیمَةٍ مِنَ الرَّیْب، فَوَاللَّهِ إِنِّی لَأَوْلَی النَّاس بالنَّاس.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 5، ص: 179-173

وَمِنْ کلام لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ فی الصالحین من أصحابه.

از سخنان امام علیه السلام است که درباره یاران صالح خود می گوید

:

خطبه در یک نگاه:

همان گونه در سند این خطبه ذکر شده، بعضی از شارحان نهج البلاغه گفته اند که امام علیه السلام این سخن را بعد از پایان جنگ جمل فرمود در این میدان یاران امام یکدست و یکپارچه مطیع فرمان امام بودند و پیروزی چشم گیری به سرعت نصیبشان شد و با شجاعت و فداکاری و همدلی و وحدت صفوف دشمن را در هم شکستند و آتش فتنه را خاموش ساختند

.

امام علیه السلام در این عبارات کوتاه با تعبیرات رسا از آنها قدردانی کرده و آنها را

ستایش می کند و در ضمن به ادامه این خط در آینده توصیه می نماید و در پایان آن به مقام ولایت خویش اشاره ای کوتاه و گویایی دارد

.

یاران وفادار:

در بسیاری از خطبه های «نهج البلاغه» نکوهش شدیدی نسبت به گروهی از یاران امام مخصوصاً بعد از جنگ «صفین» وسستی ها و پراکندگی ها و بی وفایی هایی که در آن میدان نشان دادند، دیده می شود.

ولی، در این خطبه، که بعد از جنگ «جمل» ایراد شده، امام (علیه السلام) مدح و ستایش بلیغی از یاران شایسته خود دارد، و این به خوبی نشان می دهد که امام (علیه السلام) همواره نیکان را تشویق و ترغیب می کرد، وبدان را سرزنش، تا گروه اوّل نسبت به کار خود، دلگرمتر شوند و گروه دوّم، به اصلاح خویش پردازند.

امام (علیه السلام) در این سخن، یاران صالح خودرا نخست با چهار جمله، مخاطب ساخته می فرماید : «شما یاوران حق، وبرادران دینی، و سپرهای روز جنگ، و رازداران در برابر مردم هستید» (أَنْتُمُ الأَنْصَارُ عَلَی الْحَقِّ، وَالإخْوَانُ فِی الدِّینِ، وَالْجُنَنُ(1) یَوْمَ الْبَأْس، وَالْبطَانَةُ(2) دُونَ النَّاس).

شما برادر دینی من هستید و در عمل نشان دادید که در یاری حق کوتاهی نمی کنید، در برابر دشمنان همچون سپری محکم و قوی می ایستید، و در حفظ اسرار و مشورتها، در زمینه جنگ و صلح، افرادی مطمئن می باشید.

آن گاه می افزاید : «با کمک شما کسانی را که به حق پشت می کنند، می کوبم و با یاری شما به اطاعتِ روی آورندگان به حق، امیدوارم» (بکُمْ أَضْرِبُ الْمُدْبرَ، وَأَرْجُو طَاعَةَ الْمُقْبلِ)، اشاره به این که : مردم دو گروهند : گروهی به حق پشت کرده اند و به دشمنی با آن برخاسته اند، و چاره ای جز مبارزه با آنها نیست، شما یاوران من در این مبارزه سرنوشت ساز هستید.

گروه دیگری به حق روی می آورند، امّا آگاهی و اطاعت کافی ندارند من با کمک شما، آنها را تربیت می کنم، تا مطیع فرمانهای الهی شوند، خلاصه این که : هم در مبارزه با دشمن و هم در کارهای فرهنگی با دوست، شما یاران با وفای من هستید. سپس، امام (علیه السلام) این گروه از یاران با وفایش را با دو جمله پر معنی نصیحت می کند، و می فرماید : «حال که چنین است، مرا با خیرخواهی خالی از هرگونه خیانت، و سالم از هرگونه شک و تردید، یاری کنید» (فَأَعِینُونی بمُنَاصَحَة خَلِیَّة مِنَ الْغِشِّ، سَلِیمَة مِنَ الرَّیْب).

این سخن، اشاره به نکته مهمی دارد و آن این که اطرافیان و مشاوران امرا و حاکمان، در بسیاری از موارد منافع خویش، یا قوم و جمعیّت مورد علاقه خودرا در نظر می گیرند و آن را در لباس خیرخواهی، به حاکمان ارائه می دهند و گاه پیشنهادهایی را مطرح می کنند که خودشان آن را درست باور نکرده اند، و همین امر سبب شکست برنامه ها می شود، امام (علیه السلام) در این جمله ها تأکید می کند که نصایح و پیشنهادها و طرحهای خودرا از این امور، پیراسته کنید و جز خیر و صلاح آیین حق و بندگان خدا را در نظر نگیرید.

و سرانجام با این جمله، سخن خودرا به پایان می برد، می فرماید : «به خدا سوگند ! من نسبت به مردم، از خودشان سزاوارترم ! (چرا که آگاهتر و دلسوزترم)» (فَوَاللهِ إنِّی لاََوْلَی النَّاس بالنَّاس).

این جمله، ممکن است دلیلی بر جمله های سابق باشد یعنی اگر من از شما انتظار هرگونه یاری و کمک دارم به خاطر آن است که به فرمان خدا به عنوان ولیّ مردم برگزیده شده ام حتّی به آنها از خودشان سزاوارترم، و شما نیز باید خشنود و راضی باشید که در اطاعت و خدمت چنین پیشوایی گام برمی دارید.


نکته:

اینها در خور ستایشند!

امام (علیه السلام) در این سخن مدح و ثنای بلیغی درباره یارانش بعد از جنگ «جمل» نموده است که با اتّحاد صفوف و ایمان و استقامت، دشمن را در مدت کوتاهی درهم شکستند و آتش فتنه را در آن منطقه حساس اسلامی (بصره) خاموش ساختند.

ولی در خطبه های متعدّدی گروه دیگری از یارانش را زیر ضربات سرزنش و ملامت قرار می دهد و این بعد از جنگ «صفّین» بود که اختلاف کلمه، و نافرمانی و ضعف و سستی در عقیده و اراده، سبب شکست گردید، آن هم در آخرین لحظاتی که نزدیک بود پیروزی به ثمر رسد.

آن تشویق و این سرزنش نشان می دهد که همه اینها روی حساب بوده است، نه تناقضی در میان بوده و نه سخنی بر خلاف حکمت و مصلحت گفته شده است، امّا آنها که از شأن ورود این سخنان آگاه نیستند ممکن است گرفتار اشتباه شوند.

نکته دیگر این که : در این سخن کوتاه، امام (علیه السلام) وظیفه مردم را در مقابل حکومت، مشخص ساخته است. از یکسو باید برای جذب مشتاقان و طرد کینه توزان به امام و رهبر، کمک کنند و از سوی دیگر همه کارهای سیاسی و اجتماعی و نظامی را مورد دقّت قرار دهند و هر پیشنهاد مفید و انتقاد سازنده ای دارند بیان کنند.

و در آخرین جمله این خطبه به نکته مهمی اشاره می کند و آن مسأله ولایت الهیه است.

همان چیزی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) در خطبه «غدیر» بیان فرمود گفت : «اَلَسْتُ أوَلی بکُمْ مِنْ أنْفُسکُمْ؟; آیا من نسبت به شما از خودتان سزاوارتر نیستم ؟» مردم گفتند : آری تو سزاوارتری !

سپس فرمود : «مَنْ کُنْتُ مَوْلاَهُ فَهَذا عَلِیٌّ مَوْلاَه; هر کس من مولای اویم، علی مولای اوست» و به این وسیله بهانه تمام بهانه جویان را قطع فرمود، تا هیچ کس نگوید که مولا در این جا به معنای دوست است.

جالب این که : «علامه امینی» ـ رضوان الله علیه ـ جمله اَلَسْتُ أَوْلی بکُمْ مِنْ أنْفُسکُمْ را از 64 محدّث و مورخ اسلامی نقل کرده است، که نشان می دهد این جمله قولی است که جملگی بر آنانند(3).

امام (علیه السلام) نیز در خطبه بالا همین نکته را یادآوری کرده و قسم یاد می کند (وَاللهِ إنِّی لاََوْلَی النَّاس بالنَّاس). روشن است که منظور از این جمله، این است که فرمان امام معصوم، همانند فرمان خدا بر همه خواسته های مردم مقدّم است، هر چند فرمان او جز در طریق مصالح جامعه نیست.(4)


پی نوشت:

  1. «جنن» جمع «جنه» (بر وزن قوه) به معنای سپر است.

  2. «بطانه» از مادّه «بطن» به معنای شخص رازدار و صاحب سر است.

  3. الغدیر، جلد 1، صفحه 371.

سند خطبه

:

از کسانی که این خطبه را در کتب خود نقل آورده اند طبری مورخ معروف در کتاب تاریخ الامم والملوک و ابن قتیبه دینوری در کتاب الامامة والسیاسة می باشد ابن ابی الحدید در شرح این خطبه می گوید: این سخن را علی علیه السلام در پایان جنگ جمل فرموده و مدائنی و واقدی آن را در کتاب خود آورده اند.(مصادر نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 261

).