[hadith]و من خطبة له (علیه السلام) و فیها ینصح أصحابه:

أَرْسَلَهُ دَاعِیاً إِلَی الْحَقِّ وَ شَاهِداً عَلَی الْخَلْقِ، فَبَلَّغَ رِسَالاتِ رَبِّهِ غَیْرَ وَانٍ وَ لَا مُقَصِّرٍ، وَ جَاهَدَ فِی اللَّهِ أَعْدَاءَهُ غَیْرَ وَاهِنٍ وَ لَا مُعَذِّرٍ، إِمَامُ مَنِ اتَّقَی وَ بَصَرُ مَنِ اهْتَدَی.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 5، ص: 149-145

وَمِنْ خُطْبَةٍ لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ وفیها ینصح اصحابه.

از خطبه های امام علیه السلام است که در آن یاران خودرا اندرز می دهد

.

خطبه در یک نگاه:

این خطبه در حقیقت از چند بخش تشکیل شده است

:

در قسمت اوّل، توصیف بلیغی از پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و مجاهدتهای گسترده آن حضرت در ابلاغ رسالت است

.

در بخش دوّم، مردم را مخاطب ساخته و به اندرز و نصیحت آنها می پردازد، نصیحتی تکان دهنده و بیدارگر

.

در بخش سوّم، از اصحابش گله شدید دارد و آرزو می کند که خداوند میان او و آنان جدایی بیفکند و او را به کسانی که شایسته همنشینی او هستند، ملحق سازد

.

در چهارمین و آخرین بخش این خطبه، با اشاراتی گویا از فتنه حجّاج خبر می دهد و گوشه ای از جنایتهای او را بر می شمرد، شاید مردم بیدار شوند و با توبه به درگاه خداوند، و بازگشت به وحدت و ترک اختلافات و سستی ها جلوی جنایات او را بگیرند

.

او هرگز در جهاد کوتاهی نکرد:

همان گونه که جمعی از شارحان «نهج البلاغه» تصریح کرده اند به نظر می رسد این خطبه بخشی از خطبه طولانی تری بوده است که امام (علیه السلام) برای تشویق اصحابش به مسأله جهاد در برابر جنایتکاران شام بیان فرموده و خطراتی را که در صورت سستی و ترک جهاد در پیش دارند برای آنها بیان فرموده، و اتمام حجّت کرده است.

در بخش اوّل این خطبه، برای آماده کردن دل های مخاطبان خود اشاره ای به خدمات برجسته پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) در طریق نشر اسلام، فرموده، تا به اهمیّت این میراث بزرگ الهی آشنا شوند و در پاسداری آن در برابر هجمات دشمنان اسلام بکوشند.

نخست می فرماید : «خداوند او (پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله)) را فرستاد تا (مردم را) به سوی حقّ دعوت کند و گواه بر اعمال خلق باشد» (أَرْسَلَهُ دَاعِیاً إلَی الْحَقِّ وَشَاهِداً عَلَی الْخَلْقِ).

در واقع، رسالت عظیم پیامبر (صلی الله علیه وآله) را در این دو جمله خلاصه فرموده است; از یکسو دعوت به سوی حق، و ابلاغ فرمانهای پروردگار و از سوی دیگر نظارت بر حسن اجرای آن.

در این که مراد از شاهد بودن پیامبر (صلی الله علیه وآله) در این جا چیست ؟ بعضی گفته اند : مراد گواهی بر اعمال مردم یا گواهی بر پیامبران در روز قیامت است آن چنان که در قرآن آمده: « (فَکَیْفَ إذا جِئْنَا مِنْ کُلِّ أُمَّةِ بشَهِید وَجِئْنَا بکَ عَلَی هَؤُلاَءِ شَهِیداً); چگونه خواهد بود آن روزی که از هر امّتی شاهد و گواهی (بر اعمال آنها) می آوریم و تو را گواه آنان خواهیم آورد»(1).

ولی ظاهر کلام امام (علیه السلام) نشان می دهد که منظور از شاهد بودن، نظارت آن حضرت بر اعمال انسانها برای اجرای فرمانهای الهی، در همین دنیاست و به تعبیر دیگر، کار آن حضرت، تنها ابلاغ دعوت حق نبود، بلکه نظارت بر اجرای آن نیز از وظایف آن حضرت بوده است و این همان معنی امامت و ولایت تشریعی آن بزرگوار است.

جمع میان دو معنی نیز، مانعی ندارد که آن حضرت هم ناظر بر اعمال در این جهان و هم گواه بر آن در جهان دیگر باشد.

سپس در ادامه این سخن به بیان اوصافی از پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) پرداخته و در عبارات کوتاهی شش وصف را بیان می فرماید، می گوید : «او بدون سستی، به ابلاغ رسالت پروردگارش پرداخت و هرگز کوتاهی نکرد، و در راه خدا با دشمنان او بدون ضعف، جهاد کرد، و در این راه هیچ عذر و بهانه ای نیاورد. او پیشوای پرهیزگاران و روشنی بخش چشم هدایت جویان است» (فَبَلَّغَ رِسَالاَتِ رَبِّهِ غَیْرَ وَان(1) وَلاَ مُقَصِّر، وَجَاهَدَ فِی اللهِ أَعْدَاءَهُ غَیْرَ وَاهِن وَلاَ مُعَذِّر(2). إمَامُ مَنِ اتَّقَی، وَ بَصَرُ مَنِ اهْتَدَی).

در این عبارات کوتاه تمام ویژگیهایی که در یک رهبر شجاع و توانا لازم است ذکر شده است، سستی نکردن، کوتاهی ننمودن، جهاد قاطعانه داشتن، و عذر و بهانه نتراشیدن، و از سوی دیگر آن حضرت را پیشوای پرهیزگاران و سبب هدایت بینایان می شمرد که افراد آلوده را از گرد خود دور می کند و فاسدان و گمراهان غیر قابل هدایت را، کنار می زند.

بسیارند کسانی که برای سرپوش گذاشتن بر تقصیرات و کوتاهی های خود عذر و بهانه های واهی می تراشند ولی یک رهبر شجاع و مدیر و مدبّر هرگز چنین نمی کند و به سراغ عذر و بهانه ها نمی رود.

تعبیرات فوق در واقع اشاره ای است پر معنی به سستی و کوتاهی کردن مردم «کوفه» و ترک جهاد به معنی واقعی کلمه، و عذرتراشی ها و بهانه جویی ها برای فرار از زیر بار مسئولیتها. امام (علیه السلام) به آنها گوشزد می کند که پیامبر شما چنین نبود، چرا شما چنین هستید؟!(4)


پی نوشت:

  1. نساء، آیه 41.

  2. «وان» از مادّه «ونی» (بر وزن وحی) به معنی ضعف و فتور گرفته شده و «وانی» به کسی می گویند که در کارها سستی به خرج می دهد.

  3. «معذّر» از مادّه «عذر» به کسی گفته می شود که برای کارهای خود عذر و بهانه های واهی می آورد.

سند خطبه

:

در این خطبه اشاره ای به مسأله موضوع به قدرت رسیدن حجّاج در کوفه و جنایات وحشتناک او شده است و این بخش از خطبه را گروه زیادی از مورخان و محدثان نقل کرده اند از جمله ابن عبدربّه در عقد الفرید و مسعودی در مروج الذهب و ازهری در تهذیب اللغة و ابن الفقیه در کتاب البلدان و ابن اثیر در نهایه و دیلمی در کتاب ارشاد (مصادر نهج البلاغه، جلد 2 صفحه 259 و 260

).