[hadith]و من خطبة له (علیه السلام) ذکر فیها ملک الموت و توفیة النفس و عجز الخلق عن وصف اللّه:

هَلْ تُحِسُّ [یُحَسُ] بهِ إِذَا دَخَلَ مَنْزلًا، أَمْ هَلْ تَرَاهُ إِذَا تَوَفَّی أَحَداً؟ بَلْ کَیْفَ یَتَوَفَّی الْجَنِینَ فِی بَطْنِ أُمِّهِ؟ أَ یَلِجُ عَلَیْهِ مِنْ بَعْضِ جَوَارِحِهَا، أَمْ الرُّوحُ أَجَابَتْهُ بإِذْنِ رَبِّهَا، أَمْ هُوَ سَاکِنٌ مَعَهُ فِی أَحْشَائِهَا؟ کَیْفَ یَصِفُ إِلَهَهُ مَنْ یَعْجَزُ عَنْ صِفَةِ مَخْلُوقٍ مِثْلِهِ؟[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 5، ص: 64-57

وَمِنْ خُطْبَةٍ لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ ذکر فیها ملک الموت وتوفیة النفس وعجز الخلق عن وصف اللَّه.

امام علیه السلام در این خطبه پیرامون فرشته مرگ، و قبض روح توسط او، و ناتوانی بندگان از وصف خداوند سخن می گوید

.

خطبه در یک نگاه:

این خطبه، که قرائن نشان می دهد بخشی از خطبه مفصّل تری بوده، در واقع برای بیان این نکته است که: انسانها قادر به درک کنه ذات و صفات خدا نیستند زیرا هنگامی که آنها نتوانند فرشته مرگ و صفات و کارهای او را دقیقاً بشناسند چگونه می توان انتظار داشت که ذات و صفات خالق را آن گونه که هست بدانند

.

از کتاب تمام نهج البلاغه چنین استفاده می شود که، این خطبه، بخشی از خطبه معروف اشباح است که امام علیه السلام آن را درباره عجز انسان از درک کنه صفات الهی ایراد فرموده است و به یقین تعبیرات این خطبه، با تعبیرات خطبه اشباح متناسب است و هر گاه هر دو خطبه در کنار هم قرار گیرند، انسان می تواند باور کند که امکان دارد خطبه مورد بحث، بخشی از آن باشد

.

سایه فرشته مرگ در همه جا:

این خطبه در واقع بخشی از خطبه ای است که صفات خدا در آن بیان شده و عجز انسانها را از درک کنه ذات و صفات او شرح می دهد. در این بخش از خطبه امام (علیه السلام) با ذکر مثالی این واقعیت را مشخص ساخته است و نشان می دهد که انسان از درک کنه ذات بسیاری از مخلوقات عاجز و ناتوان است، بنابراین چگونه می تواند انتظار داشته باشد کنه ذات و صفات خالقِ بی همتا را درک کند، می فرماید : «آیا هنگامی که (فرشته مرگ) وارد منزلی می شود، احساس می کنید ؟ و آیا وقتی کسی را قبض روح می کند وی را می بینید؟» (هَلْ تُحِسُّ بهِ إذَا دَخَلَ مَنْزلاً ؟ أَمْ هَلْ تَرَاهُ إذَا تَوَفَّی أَحَداً ؟).

به یقین روح انسان به وسیله «ملک الموت» (فرشته مرگ) از بدن او جدا می شود همان گونه که در آیات متعددی از قرآن به آن اشاره شده است در حالی که ما نه از ورود او برای قبض روح و نه از خروج او آگاه می شویم و نه هنگامی که مشغول قبض روح است او را می بینیم، با این که او مخلوقی از مخلوقات خداست و فرشتگان امثال او بسیارند و هیچ کدام را نمی بینیم.

سپس در ادامه سخن به سراغ مورد خاصّی از قبض روح می رود که مسأله بسیار پیچیده تر است و آن قبض روح جنین در شکم مادر می باشد می فرماید : «از آن بالاتر (آیا می دانید) چگونه جنین را در شکم مادر قبض روح می کند ؟ آیا وارد شکم مادر از طریق بعضی از اعضا می شود ؟ یا از برون، روح جنین را به سوی خود فرا می خواند ؟ و او به اذن پروردگار اجابت می کند ؟ یا با او در شکم مادر، همراه است ؟» (بَلْ کَیْفَ یَتَوَفَّیَ الْجَنِینَ فِی بَطْنِ أُمِّهِ ! أَیَلِجُ(1) عَلَیْهِ مِنْ بَعْضِ جَوَارِحِهَا أمِ الرُّوحُ أَجَابَتْهُ بإذْنِ رَبِّهَا ؟ أَمْ هُوَ سَاکِنٌ مَعَهُ فِی أَحْشَائِهَا ؟).

بدیهی است پاسخ این سؤالات سه گانه و انتخاب یکی از آنها بر هر دانشمندی سنگینی می کند و دلیل برای هیچ کدام به طور معیّن در دست نیست. بنابراین مسأله قبض روح به وسیله ملک الموت خود، مسأله بسیار پیچیده ای است که انسان از درک آن عاجز است تا چه رسد به مسأله قبض روح بعضی از جنین ها در شکم مادر.

و سرانجام چنین نتیجه می گیرد : «چگونه کسی که از توصیف و تعریف مخلوقی همانند خود ناتوان است می تواند خالق و معبودش را توصیف کند ؟» (کَیْفَ یَصِفُ إلهَهُ مَنْ یَعْجَزُ عَنْ صِفَةِ مَخْلُوق مِثْلِهِ !).

آری ! در این جهان هزاران هزار، مخلوق، موجود است که انسانها حتی بعد از گسترش جهان علم و دانش از درک آن عاجزند; حقیقت روح چیست ؟ و رابطه آن با بدن چگونه است ؟ چگونه از بدن جدا می شود ؟ و بعد از جدایی به کجا می رود ؟ حقیقت حیات و زندگی چیست ؟ چرا دانشمندان تمام ترکیباتی که در یک سلول زنده موجود است به طور مصنوعی در آزمایشگاه جمع می کنند و شکل می دهند اما از دمیدن حیات در آن عاجزند ؟ !

حقیقت زمان و مکان چیست ؟ امواج جاذبه چگونه است که شرق و غرب عالم را به هم پیوند می دهد ؟ و صدها سؤال دیگر مانند آن.

هنگامی که ما از توصیف این مخلوقات که با ما جهات مشترک زیادی دارد عاجزیم، چگونه انتظار داریم خدایی را که هیچ جهت مشترکی با ما ندارد توصیف کنیم ؟ ! آری ! ما نسبت به وجود او و صفات او علم اجمالی داریم، می دانیم که هست و فلان صفت را اجمالاً دارد ولی از گام نهادن در میدان علم تفصیلی همه عاجزند، حتی پیامبران بزرگ خدا.


نکته ها:

1 ـ فرشته مرگ، یا فرشتگان مرگ؟

آیا ملک الموت یکی است یا گروهی ؟ این سؤالی است که بسیاری از خود می کنند. در بعضی از آیات قرآن قبض ارواح به خدا نسبت داده شده :« (اللهُ یَتَوفَّی اْلأنْفُسَ حِیْنَ مَوْتِها); خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض می کند»(2) ولی در آیات دیگری از قرآن این کار به فرشتگان نسبت داده شده; گاه به فرشته مرگ و گاه به فرشتگان. در سوره سجده آیه 11 می فرماید :« (قُلْ یَتَوَفّاکُمْ مَلَکُ الْمَوتِ الّذی وُکِّلَ بکُمْ); بگو فرشته مرگ که بر شما مأمور شده، قبض روح شما می کند» ودر سوره نحل آیه 28 می فرماید :« (اَلَّذینَ تَتَوَفّاهُمُ الْمَلائکَةُ); کسانی که فرشتگان قبض روح آنها را می کنند».

کسانی که با آیات قرآن و تفسیر آن سروکار دارند به خوبی می دانند که هیچ منافاتی بین این آیات سه گانه، نیست برای این که سنّت پروردگار بر این جاری شده که برای اجرای امور در جهان آفرینش مأموریت را به فرشتگان می دهد و لذا این کار از یکسو فعل خداست چرا که او فرمان داده، و از یکسو فعل فرشتگان، چرا که مباشر عمل آنها هستند، مثلاً گفته می شود «فلان زمامدار مسجد الحرام را در فلان تاریخ بنای جدید نمود» یعنی به مهندسان و معماران و بناکنندگان، دستور این عمل را داد، این از یکسو.

از سوی دیگر : ملک الموت و فرشته مرگ، معنی جنس دارد و می دانیم جنس در مفهوم عموم و معنی جمعی نیز بکار می رود.

بنابراین قبض کنندگان ارواح گروهی از فرشتگان هستند که به فرمان خدا به این کار دست می زنند و بزرگ آنها فرشته ای به نام «عزرائیل» است.

بعضی معتقدند همان دو فرشته ای که مأمور ثبت اعمال انسان هستند در پایان عمر مأمور قبض روح انسان خواهند شد و شاید تعبیر به «وُکِّلَ بکُمْ» (فرشته ای که مأمور شماست) اشاره ای به این معنی داشته باشد.

از آن جا که نیکان و پاکان همه چیزشان با بدان و آلوده گان فرق دارد ممکن است مأموران قبض روح آنها هم مختلف باشند و برای قبض روح انسان بسیار والایی، همچون پیامبر (صلی الله علیه وآله) شخص عزرائیل که فرشته بزرگ مرگ است اقدام کند(3).


2 ـ چگونگی قبض ارواح:

همان گونه که ورود روح در بدن بر ما مبهم است مسأله قبض روح نیز چندان روشن است، همین اندازه می دانیم که به هنگام قبض روح رابطه روح از جسم بریده می شود اما چگونه و به چه صورت ؟ دقیقاً روشن نیست.

آنچه در روایات اسلامی آمده است به نظر می رسد تشبیهات و اشاراتی باشد و گر نه برای ما زندانیان عالم ماده درک این گونه مسائل که به عالم ماوراء طبیعت ارتباط دارد مشکل است.

آیا فرشته مرگ در جایی قرار گرفته ـ همان گونه که در بعضی از روایات آمده ـ و تمام دنیا برای او مانند کف دست است و هر کس فرمان مرگ او صادر شده از میان جمعیّت می گیرد و قبض روح می کند، یا این که فرشتگان قبض ارواح در جهان پراکنده اند و به موقع به سراغ شکارهای خود می روند ؟

در خطبه بالا در خصوص بچّه هایی که در دوران جنینی قبض روح می شوند سه احتمال ذکر شده بود : نخست این که فرشته مرگ وارد شکم مادر می شود، دیگر این که از بیرون، روح جنین را به سوی خود فرا می خواند و سوّم این که از آغاز در کنار جنین در شکم مادر ساکن است و این که امام هیچ احتمال را بر دیگری ترجیح نداده اشاره به این حقیقت است که درک جزئیات این امور برای ما که در جهان ماده قرار داریم آسان نیست.

بعضی از شارحان نهج البلاغه از میان این سه احتمال، احتمال دوّم را ترجیح داده اند، شاید به این دلیل که در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که از «ملک الموت» سؤال کرده اند تو چگونه در یک لحظه قبض ارواحی می کنی که بعضی در مغرب و بعضی در مشرق هستند؟ در پاسخ گفت من آنها را صدا می زنم و اجابت دعوت من می کنند و به سوی من می آیند . سپس افزود : دنیا در برابر من همچون یک کاسه است که در برابر یکی از شما باشد از هر گوشه ای از آن بخواهد چیزی را برمی گیرد(4). (5)


پی نوشت:

  1. «یلج» از مادّه «ولوج» (بر وزن خروج) به معنی ورود و دخول است.

  2. زمر، آیه 42.

  3. در حدیثی از علی (علیه السلام) به این معنا اشاره شده است (بحار الأنوار، جلد 6، صفحه 142، حدیث 6).

  4. من لا یحضره الفقیه، جلد 1، صفحه 80 ، حدیث 12.

سند خطبه

:

در مصادر نهج البلاغه آمده است که نویسنده کتاب عیون الحکم والمواعظ علی بن محمّد لیثی این خطبه را با کمی تفاوت در کتاب خود آورده و ابن میثم بحرانی هنگام شرح این خطبه می گوید: این خطبه بخشی از خطبه طولانی تری بوده که امام علیه السلام درباره توحید وتنزیه خداوند متعال بیان فرموده است این تعبیر نشان می دهد که او اصل خطبه را در جای دیگری غیر از نهج البلاغه مشاهده کرده است(مصادر نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 244

).