[hadith]إِنَّهُ لَیْسَ عَلَی الْإِمَامِ إِلَّا مَا حُمِّلَ مِنْ أَمْرِ رَبِّهِ، الْإِبْلَاغُ فِی الْمَوْعِظَةِ وَ الِاجْتِهَادُ فِی النَّصِیحَةِ وَ الْإِحْیَاءُ لِلسُّنَّةِ وَ إِقَامَةُ الْحُدُود عَلَی مُسْتَحِقِّیهَا وَ إِصْدَارُ السُّهْمَانِ عَلَی أَهْلِهَا. فَبَادرُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِ تَصْوِیحِ نَبْتِهِ وَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُشْغَلُوا بأَنْفُسکُمْ عَنْ مُسْتَثَارِ الْعِلْمِ مِنْ عِنْد أَهْلِهِ، وَ انْهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تَنَاهَوْا عَنْهُ، فَإِنَّمَا أُمِرْتُمْ بالنَّهْیِ بَعْدَ التَّنَاهِی‏.[/hadith]

سپس مسئولیت های امام را در برابر مردم بیان می فرماید، و غرض آن حضرت این است که در قبال گرفتاریهایی که اینها دچارند عذر خود و حدود مسئولیت خویش را گوشزد فرماید تا نسبت کوتاهی و تقصیر به آن حضرت ندهند، و به آرا و نظریّات دیگران رو نیاورند، و پنج چیز را از مسئولیت های امام ذکر کرده است:

اوّل رسانیدن احکام به بندگان خدا، دوّم کوشش در خیرخواهی و اندرز به آنان، سوّم زنده گردانیدن واجبات خداوند و سنّتهای پیامبر (ص) در میان آنان، چهارم اقامه حدود الهی در باره کسانی که به سبب ارتکاب جنایت استحقاق آن را دارند، پنجم باز گردانیدن سهام ستمدیدگان به خودشان و سهمان جمع سهم است و آن بهره ای است که مسلمان در بیت المال دارد.

سپس چون پیش از این مردم را از گرایش به نادانیها و اعتماد بر جهل نهی فرموده بود، اکنون آنان را دستور می دهد که برای فرا گرفتن دانش پیش از آن که نهال آن خشک شود بشتابند، و واژه نبت را برای علم استعاره فرموده و با ذکر «تصویح» که به معنای خشک کردن است آن را ترشیح داده، و بطور کنایه به از میان رفتن علم با مرگ خود اشاره فرموده است.

فرموده است: «من قبل أن تشغلوا بأنفسکم»:

یعنی: در این موقع که از شرور فتنه ها و رنجهایی که در آینده از بنی امیّه به شما خواهد رسید آسودگی دارید. و مستتار علم یعنی آنچه از آن نور علم تابش دارد و از آن کسب هدایت می شود، و مراد از أهله خود آن حضرت و جانشینان اویند، پس از این به مردم دستور می دهد که نخست خود، از ارتکاب منکرات خودداری کنند، و سپس مردم را از این اعمال بازدارند، زیرا کسی که دیگران را از چیزی نهی می کند، باید ابتدا خود او این نهی را به کار بندد و از ارتکاب آن کار خودداری کند. و در این صورت است که نهی می تواند مفید و مؤثّر واقع شود، و مطابق با مقتضای حکمت و مصلحت نیز همین است، برای این که سرشت آدمی از دیدن کارهای دیگران بیشتر متأثّر، و به پیروی از آنان زودتر راغب می شود تا شنیدن گفتار آنان، بویژه اگر کردار گوینده با گفتارش مخالفت داشته باشد، و این موضوعی است بدیهی و تجربه و عقل سالم و احکام و شرایع به آن گواهی می دهد. و شاعر در این شعر بدان اشاره کرده است:

لا تنه عن خلق و تأتی مثله           عار علیک إذا فعلت عظیم