[hadith]وعظُ الناس:

أَلَا إِنَّ أَبْصَرَ الْأَبْصَارِ مَا نَفَذَ فِی الْخَیْرِ طَرْفُهُ، أَلَا إِنَّ أَسْمَعَ الْأَسْمَاعِ مَا وَعَی التَّذْکِیرَ وَ قَبلَهُ.‏ ‏أَیُّهَا النَّاسُ، اسْتَصْبحُوا مِنْ شُعْلَةِ مِصْبَاحٍ وَاعِظٍ مُتَّعِظٍ وَ امْتَاحُوا مِنْ [صَفِیِ‏] صَفْوِ عَیْنٍ قَدْ رُوِّقَتْ مِنَ الْکَدَرِ. عِبَادَ اللَّهِ، لَا تَرْکَنُوا إِلَی جَهَالَتِکُمْ وَ لَا تَنْقَادُوا [إِلَی أَهْوَائِکُمْ‏] لِأَهْوَائِکُمْ، فَإِنَّ النَّازلَ بهَذَا الْمَنْزلِ نَازلٌ بشَفَا جُرُفٍ هَارٍ یَنْقُلُ الرَّدَی عَلَی ظَهْرِهِ مِنْ مَوْضِعٍ إِلَی مَوْضِعٍ لِرَأْیٍ یُحْدثُهُ بَعْدَ رَأْیٍ یُرِیدُ أَنْ یُلْصِقَ مَا لَا یَلْتَصِقُ وَ یُقَرِّبَ مَا لَا یَتَقَارَبُ. فَاللَّهَ اللَّهَ أَنْ تَشْکُوا إِلَی مَنْ لَا یُشْکِی شَجْوَکُمْ وَ لَا یَنْقُضُ برَأْیِهِ مَا قَدْ أَبْرَمَ لَکُمْ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 4، ص: 460-454

دست از دامن رهبر الهی خود برندارید:

امام(علیه السلام) در بخش دیگر این سخن می فرماید: «آگاه باشید! بیناترین چشم ها آن است که شعاعش در دل نیکی ها نفوذ کند و شنواترین گوش ها آن است که یادآوری ها را در خود جای دهد و پذیرا گردد!». (أَلاَ إِنَّ أبْصَرَ الأَبْصَارِ مَا نَفَذَ فِی الْخَیْرِ طَرْفُهُ! أَلاَ إِنَّ أَسْمَعَ الأَسْمَاعِ مَا وَعَی التَّذْکِیرَ وَ قَبلَهُ).

اشاره به اینکه اگر شما و سایر مردم، چشم و گوش باز داشته باشید; پیداکردن راه خیر و سعادت، مخفی و پیچیده نیست; ولی افسوس! که هوای نفس و هوس های سرکش، چنان پرده ظلمانی بر چشم و گوش انسان می اندازد، که حقایق واضح را نمی بیند و دوستانه ترین اندرز را نمی شنوند.

دراین بخش از خطبه، امام(علیه السلام) به پند و اندرز مردم پرداخته و با مواعظ شایسته و نکات پر معنا، آنها را اندرز می دهد و در آغاز برای آماده ساختن روح و جان آنها می فرماید: «ای مردم! چراغ دل خود را از شعله (پر فروغ فکر) واعظ با عمل، روشن سازید و ظرف وجود خویش را از آب زلال چشمه ای که از آلودگی ها پاک است پر کنید!» (أَیُّهَا النَّاسُ، اسْتَصْبحُوا مِنْ شُعْلَةِ مِصْبَاح وَاعِظ مُتَّعِظ، وَ امْتَاحُوا(1) مِنْ صَفْوِ عَیْن قَدْ رُوِّقَتْ(2) مِنَ الْکَدَرِ).

همانگونه که چراغ های پرنور، مسیر انسان را در تاریکی ها روشن می سازد و از سقوط در پرتگاه، یا رفتن به بی راهه حفظ می کند; بهره گیری از اندرزهای «واعظِ متّعظ» نیز، در سیر و سلوک معنوی و فکری و اخلاقی، انسان را از انحرافات عقیدتی و اخلاقی نگاه می دارد و همانگونه که آب صاف و خالی از هرگونه کدورت و آلودگی، مایه حیات جسم انسان و همه موجودات زنده است; اندرزهای شایسته رهروان راه حق، مایه حیات جان و روح آدمی است.

روشن است که منظور از این چراغ هدایت و چشمه آب حیات، وجود خود امام(علیه السلام) است که مردم حق شناس می بایست تا زمانی که دست رسی دارند نهایت استفاده را از آن حضرت بکنند: افسوس و صد افسوس! که نکردند و ما امروز بر سر سفره هدایت او نشسته ایم و از گوشه ای از کلمات آن حضرت که به ما رسیده است، چراغ دل را روشن می سازیم و از چشمه زلالش سیراب می شویم.

در ادامه این سخن، بندگان خدا را به طور عام مخاطب قرار داده و از تکیه بر جهل و نادانی و هوا و هوس و افکار باطل بر حذر می دارد. می فرماید: «ای بندگان خدا! بر نادانی های خود تکیه نکنید و تسلیم هوس های خویش نشوید!» (عِبَادَ الله، لاَ تَرْکَنُوا إِلَی جَهَالَتِکُمْ، وَلاَ تَنْقَادُوا لاَِهْوَائِکُمْ).

سپس دلیل روشنی برای این دستور بیان می کند و می فرماید: «زیرا آن کس که در این مقام برآید (وتکیه بر جهالت و هوا و هوسها کند) همچون کسی است که بر لب پرتگاهی که در شُرُف فرو ریختن است، قرار گرفته». (فَإِنَّ النَّازلَ بهذَا الْمَنْزلِ نَازلٌ بشَفَا جُرُف هَار).(3)

«آری او بار هلاکت و فساد را بر دوش می کشد و از جایی به جای دیگر می برد!» (یَنْقُلُ الرَّدَی عَلَی ظَهْرِهُ مِنْ مَوْضِع إِلَی مَوْضِع).

«و برای توجیه آرای ناپخته و ضدّ و نقیض خویش، مطالب نامتناسب را به هم پیوند می دهد!» (لِرَأْی یُحْدثُهُ بَعْدَ رَأْی; یُرِیدُ أَنْ یُلْصِقَ مَا لاَ یَلْتَصِقُ، وَ یُقَرِّبَ مَا لاَ یَتَقَارَبُ!).

امام(علیه السلام) در این عبارات، با تشبیهات زیبا و رسایی که فرموده، یک حقیقت مهم را بیان می کند که یکی از سرچشمه های گمراهی، تکیه کردن بر پندارهای بی اساس و گمان های باطل و آرای فاسد و غیر مستدل است. اینها گاه ظاهر فریبنده ای دارد! همچون لب رودخانه ها، یا پرتگاه هایی که ظاهرش محکم، امّا زیر آن خالی شده است! افراد بی خبر، پای بر آن می نهند و ناگهان در درون رودخانه، یا قعر درّه سقوط می کنند.

اینها با اصرار بر پندارهای جاهلانه خود، همانند کسانی هستند که اسباب مرگ و سقوط خویش را بر دوش گرفته، به هر سو می برند. و یکی از ناهنجاری ها و بدبختی های آنان این است که برای توجیه افکار باطل خود به امور باطل دیگری استناد می کنند و به این ترتیب، روز به روز و لحظه به لحظه، در گمراهی عمیق تری فرو می روند.

اینها نقطه مقابل کسانی هستند که در آغاز این بخش، به آنان اشاره شد: کسانی که از چراغ هدایت رهروان راستین، نور می گیرند واز چشمه های زلال علم آنها سیراب می شوند.

سپس امام(علیه السلام) در یک نتیجه گیری می فرماید: «از (نافرمانی) خدا بپرهیزید و شکایت خویش را نزد کسی که نمی تواند مشکل شما را حل کند توان ندارد که با فکر خود گره از کار شما بگشاید، مَبَرید!» (فَاللهَ اللهَ أَنْ تَشْکُوا إِلَی مَنْ لاَ یُشْکِی شَجْوَکُمْ(4)، وَ لاَ یَنْقُضُ برَأْیِهِ مَا قَدْ أَبْرَمَ لَکُمْ).

این جمله ممکن است اشاره به یکی از سرچشمه های جهالت و گرفتاری در چنگال پندارهای باطل باشد و آن، مشورت نزد نااهلان بردن است! کسانی که از فکر سلیم و رأی قاطع و آگاهی کافی برای حل مشکلات بی بهره اند و مشورت کنندگان را همراه خود به وادی ضلالت می کشانند.

این احتمال نیز وجود دارد که اشاره به مطلب تازه ای باشد و آن اینکه مردم فریب قدرت های کاذب و جبّار را که جز به منافع خویش نمی اندیشند (همچون بنی امیّه) نخورند و حلّ مشکلات خویش را از آنها نخواهند، که نه تنها مشکلی را حل نمی کنند، بلکه در بسیاری از اوقات بر مشکلات نیز می افزایند.


پی نوشت:

  1. «امتاحوا» از مادّه «مَتْح» به معنای بالا کشیدن دلو از چاه آب است.

  2. «رُوّقت» از مادّه «روق» (بر وزن فوق) به معنای صاف بودن است و هنگامی که به باب تفعیل برده می شود، به معنای تصفیه کردن می آید و «رُوّقت» به صورت فعل مجهول به معنای تصفیه شده است.

  3. «شفا» به معنای لبه چیزی است و در اصل به معنای لبه چاه و رودخانه می باشد. و واژه «شفه» به معنای لب نیز از همین ریشه است. «جرف» به معنای حاشیه رودخانه و یا چاه است. (ولی «شفا» لبه آن چیز می باشد). «هار» از مادّه «هور» (بر وزن غور) به معنای فرو ریختن و ویران شدن و شکست برداشتن است. بنابراین، مجموع سه کلمه چنین معنا می دهد: لبه حاشیه پرتگاهی که در حال فرو ریختن است.

  4. «شجو» به معنای غم و اندوه است. (این واژه، هم معنای مصدری دارد، هم اسم مصدری).