[hadith]و من خطبة له (علیه السلام) فی بعض صفات الرسول الکریم و تهدید بنی أمیة و عظة الناس‏:

الرسول الکریم‏:

حَتَّی بَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّداً (صلی الله علیه وآله) شَهِیداً وَ بَشیراً وَ نَذیراً، خَیْرَ الْبَرِیَّةِ طِفْلًا، وَ أَنْجَبَهَا کَهْلًا، وَ أَطْهَرَ الْمُطَهَّرِینَ شیمَةً، وَ أَجْوَدَ الْمُسْتَمْطَرِینَ دیمَةً.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 4، ص: 48-443

و من خطبة له علیه السلام فی بعض صفات الرّسول الکریم و تهدید بنی امیّة وعظة النّاس.

این خطبه پیرامون بخشی از صفات پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و تهدید بنی امیّه و موعظه مردم، ایراد شده است

.

خطبه در یک نگاه:

همانگونه که از عنوان خطبه روشن می شود این خطبه سه بخش عمده دارد

:

در بخش اوّل، به ذکر پاره ای از صفات پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می پردازد و تصریح می کند آن حضرت، شایسته ترین مخلوق الهی از آغاز کودکی تا پایان عمر بود و در واقع هدف امام علیه السلام این است که مردم را به اهمیّت میراث پیامبر صلی الله علیه و آله و پاسداری از قرآن و اسلام دعوت کند

.

در بخش دوّم، بنی امیّه را مورد خطاب و سرزنش قرار داده و آنها را به ناپایدار

بودن دنیایی که به آن روی آورده اند، توجّه می دهد و از انتقام الهی در برابر خونهای بسیاری که به ناحق ریخته اند، برحذر می دارد و تأکید می کند که به زودی این خلافت را در دست دشمنان خود خواهید دید

.

در بخش سوّم، به عنوان یک نتیجه گیری کلّی- همه مردم را با اندرزهایی بیدارگر موعظه می کند که در برابر هوا و هوس تسلیم نشوند و در فرا گرفتن دانش بکوشند و امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکنند

.

اوصاف برجسته پیامبر(صلی الله علیه وآله):

امام(علیه السلام) در بخش اوّل این خطبه، اشاره به نعمت پرفیض ظهور پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) کرده و او را به هفت وصف از اوصاف برجسته اش می ستاید. می فرماید: «(مردم جهان سخت در گمراهی بودند) تا اینکه خداوند محمّد (صلی الله علیه وآله) را مبعوث ساخت، که گواه بر اعمال آنها و بشارت دهنده (به پاداش های الهی، در برابر نیکی ها) و بیم دهنده (از کیفر الهی، در برابر زشتی ها) بود. در کودکی شایسته ترین مخلوق و در بزرگسالی نجیب ترین و شایسته ترین آنان بود. اخلاقش از همه پاکان، پاکتر و باران جود و سخایش ازهمه با دوام تر بود». (حَتَّی بَعَثَ اللهُ مُحَمَّداً(صلی الله علیه وآله) شَهِیداً، وَ بَشیراً، وَ نَذیراً، خَیْرَ البَرِیَّةِ طِفْلا، وَ أَنْجَبَهَا کَهْلا،(1) وَ أَطْهَرَ الْمُطَهرَّیِنَ شیمَةً،(2) وَ أَجْوَدَ الْمُسْتَمْطَرِینَ دیمَةً(3)).

توصیف اوّل (شَهیداً) اشاره به چیزی است که در قرآن مجید آمده: «وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ أُمَّة شَهِیداً عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسهِمْ وَ جِئْنَابکَ شَهِیداً عَلَی هؤُلاَءِ; (به یاد آورید!) روزی را که از هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان بر می انگیزیم و تو را گواه بر آنان قرار می دهیم».(4)

و توصیف دوّم و سوم اشاره به همان است که در چندین آیه از قرآن مجید به آن اشاره شده است; مانند: «إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ بالْحَقِّ بَشیراً وَ نَذیراً; ما تو را به حق فرستادیم در حالی که بشارت دهنده و بیم دهنده ای».(5)

در توصیف چهارم سخن از دوران طفولیّت آن بزرگوار است که حتّی در آن زمان از نظر ظاهر و باطن ممتاز بود; به گونه ای که طبق نقل «مناقب ابن شهرآشوب» «ابن عباس» می گوید: پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در آن زمان با کودکان (هم سنّ و سال خود) دوستی و رفاقت داشت. آنها از روی نادانی گاه آلوده سرقت چیزی می شدند، ولی آن حضرت هرگز دست به سوی اموال مردم دراز نمی کرد; آنها از نظر ظاهر گاه آلوده بودند، ولی آن حضرت همواره پاک و تمیز بود.

و نیز در همان کتاب از حضرت «ابوطالب» نقل شده است: «من هرگز دروغی از او نشنیدم و آثار جاهلیّت در او نمایان نبود; بی جهت نمی خندید و همراه کودکان بازی نمی کرد».

باز در همان کتاب آمده است که گاهی برای «عبدالمطّلب» درسایه کعبه فرشی می گستراندند و هیچکس به احترام او بر آن فرش نمی نشست; فرزندانش در اطراف فرش می نشستند، تا او خارج شود; ولی پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در همان زمان می آمد و روی فرش «عبدالمطّلب» می نشست! عموهایش می خواستند او را دور کنند; «عبدالمطلب» می گفت فرزندم را رها کنید! «فَوَاللهِ إِنَّ لَهُ لَشَأْناً عَظِیماً; به خدا سوگند! او مقام والایی دارد»(6) و نیز از «ابوطالب» در مورد خلق و خوی پیامبر (صلی الله علیه وآله) در زمان طفولیّت و نوجوانی این دو بیت نقل شده است. می گوید:

وَ لَقَدْ عَهَدْتُکَ صَادقاً فِی الْقَوْلِ لاَ تَتَزَیَّدُ          مَا زلْتَ تَنْطِقُ بالصَّوَاب وَ أَنْتَ طِفْلٌ أَمْرَدُ

«من همواره تو را راستگو دیدم که سخنی به گزاف نمی گویی. تو همواره سخن به صواب می گفتی، در حالی که هنوز در سنّ نوجوانی بودی.» (7)

و از عجایب اینکه در حالات شیرخوارگی پیامبر (ص) نوشته اند: هنگامی که او را به دایه اش «حلیمه» سپردند، او تنها از پستان راست وی شیر می نوشید و اصلا تمایلی به پستان چپ نشان نمی داد! گویی می خواست عدالت را رعایت کند و سهم فرزند «حلیمه» را نیز در نظر بگیرد.(8)

و در پنجمین و ششمین و هفتمین توصیف اشاره به نجابت و کرامت پیامبر(صلی الله علیه وآله) در بزرگسالی می کند چیزی که بر کسی پوشیده نیست و تاریخ شاهد صدق آن است. تواضع، محبّت، هوش و درایت آن حضرت، عفو و گذشت او زبانزد خاصّ و عام بود; هر چه داشت بی دریغ در اختیار نیازمندان قرار می داد و باران جود و بخشش او، پردوام بود.

او از همه سخاوتمندتر بود، به گونه ای که هرگز درهم و دیناری نزد او باقی نمی ماند و اگر چیزی اضافه می آورد و به نیازمندی برخورد نمی کرد که به او ببخشد، آرام نمی گرفت و در منزل نمی آسود، تا آن را به نیازمندی برساند.

او افراد با فضیلت را گرامی می داشت و در صله رحم کوشا بود. عذر خطاکاران را می پذیرفت و در لباس و غذا بر غلامان پیشی نمی گرفت.(9)


پی نوشت:

  1. «کهل» به معنای فرد میانسال است و بعضی گفته اند این واژه به کسی که سی سال به بالا داشته باشد، اطلاق می شود و به معنای پیر نیست.

  2. «شیمه» به معنای اخلاق است و جمع آن «شیَم» (بر وزن ستم) است.

  3. «دیمه» به معنای بارانی است که به صورت طولانی و نرم نرم و بدون رعد و برق می بارد.

  4. سوره نحل، آیه 89.

  5. سوره بقره، آیه 119.

  6. مناقب ابن شهرآشوب، جلد 1، صفحه 34 تا 37. (مطابق نقل شرح نهج البلاغه شوشتری، جلد 2، صفحه 204) و سیره ابن هشام، جلد 1، صفحه 178.

  7. همان مدرک.

  8. این حدیث را ابن شهرآشوب، طبق نقل بحارالانوار، جلد 15، صفحه 332 آورده است.

سند خطبه: بخشی از این خطبه را مفسّر معروف علیّ بن ابراهیم(متوفّای 307) در تفسیر خود( جلد 1، صفحه 384) ذیل آیه لِیَحْمِلُوا أَوْزَارَهُمْ کَامِلَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ ...(نحل- آیه 25) از امام صادق علیه السلام نقل کرده است همانگونه که شیخ مفید نیز بخشی از آن را در کتاب ارشاد(صفحه 1600) آورده است و هر دو بزرگوار قبل از سیّد رضی می زیسته اند

.