[hadith]و من خطبة له (علیه السلام) یرید الشیطان أو یکنّی به عن قوم‏:

أَلَا وَ إِنَّ الشَّیْطَانَ قَدْ جَمَعَ حِزْبَهُ وَ اسْتَجْلَبَ خَیْلَهُ وَ رَجِلَهُ، وَ إِنَّ مَعِی لَبَصِیرَتِی مَا لَبَّسْتُ عَلَی نَفْسی وَ لَا لُبِّسَ عَلَیَّ. وَ ایْمُ اللَّهِ لَأُفْرِطَنَّ لَهُمْ حَوْضاً أَنَا مَاتِحُهُ لَا یَصْدُرُونَ عَنْهُ وَ لَا یَعُودُونَ إِلَیْهِ‏.[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 1، صفحه 569-567

«أَلَا وَ إِنَّ الشَّیْطَانَ قَدْ جَمَعَ حِزْبَهُ-  وَ اسْتَجْلَبَ خَیْلَهُ وَ رَجِلَهُ-  وَ إِنَّ مَعِی لَبَصِیرَتِی مَا لَبَّسْتُ عَلَی نَفْسی وَ لَا لُبِّسَ عَلَیَّ-  وَ ایْمُ اللَّهِ لَأُفْرِطَنَّ لَهُمْ حَوْضاً أَنَا مَاتِحُهُ-  لَا یَصْدُرُونَ عَنْهُ وَ لَا یَعُودُونَ إِلَیْهِ». 

این بخش از گفتار امام (ع) مخلوط و تلفیقی است از خطبه ای که این جمله را دارد: «لمّا بلغه انّ طلحة و الزّبیر خلعا بیعته»، و این خطبه منظمی نیست. سیّد رضی بخش دیگر این خطبه را در جای دیگر آورده است وقتی به آن برسیم تمام آن را به خواست خدا ذکر می کنیم. 

این فصل از کلام امام (ع) مشتمل بر سه امر به ترتیب زیر است:

1-  بدگویی از اصحاب جمل و نفرت از آنها. 

2-  توجه دادن به فضیلت خود آن حضرت. 

3-  تهدید اصحاب جمل. 

مذمّت اصحاب جمل را با جمله «الا و انّ الشیطان...» آغاز می کند. مقصود حضرت این است چیزی که موجب مخالفت آنها با حق می شود شیطان است که آنها را وسوسه می کند و باطل را در دلشان می آراید. قبل از این نیز چگونگی وسوسه و گمراه کردن شیطان را دانستی. پس هر کس با حق مخالفت کند و از روی دشمنی حق را رها کند از حزب شیطان و از لشکریان پیاده و سواره او می باشد. 

جمله دوّم: «انّ معی لبصیرتی»، در ابتدا به کمال عقل و استعداد خود برای جلب حقّ و روشن کردن آن اشاره می فرماید و سپس بر این حقیقت تأکید می کند که نفس قدسیّه اش هرگز فریب شیطان را نخورده است و آن چنان که حق بر دیدگان ضعیف مشتبه شده و آنها را از دیدن آن کور و از ادراک و جداسازی حق از باطل ناتوان می سازد، در مورد آن حضرت چنین نشده است، خواه تشخیص ندادن حق از باطل به وسیله فریب شیطان بدون واسطه باشد، و همین است منظور کلام امام (ع) که فرمود: «ما لبّست علی نفسی»، یعنی آنچه نفس امّاره بر نفس مطمئنه من القا کرد کارساز واقع نشد، و خواه با وساطت پیروان شیطان صورت گرفته باشد، و همین است معنای کلام امام (ع) که فرمود: «و لا لبّس علیّ»، یعنی هیچ یک از پیروان ابلیس نتوانست شبهه ای را بر من القا کند و حقّ را به باطل بیاراید و بر من مشتبه سازد. 

امام (ع) به موضوع سوّم اشاره کرده و فرموده است: «و ایم اللّه لافرطنّ حوضا انا ماتحه الی آخر». افراط حوض را برای جمع آوری سپاه و فراهم کردن ابزار جنگ استعاره آورده است و «انا ماتحه» را کنایه از این آورده است که خود سرپرستی و اختیار این جنگ را به عهده خواهد داشت. از این جهت که جنگ شبیه دریا و آب فراوان است، اوصاف آب را برای آن استعاره آورده است. در مثل گفته می شود فلان غوّاص غمرات و فلان متغمّس فی الحرب، یعنی فلان کس در گردابها فرو رفت و فلانی در جنگ غوطه ور شد. جایز است در این جا لفظ حوض را استعاره بیاورد و آن را با کلمات «متح» و «فرط» و «اصدار» و «ایراد» ترشیحیّه کند. 

امام با اختصاص «متح» به نفس خود تهدید آنها را تأکید می کند، زیرا آنها به سختی و شجاعت او آگاه بودند. مضاف الیه ماتح در حقیقت حذف شده است و تقدیر آن چنین بوده است: «انّه ماتح ماؤه» زیرا آب از حوض قابل کشیدن است. سپس استعداد خود را در سخت گرفتن بر آنها توصیف می کند و به کنایه می فرماید هر که در آن حوض وارد شد نجات پیدا نمی کند و به منزله کسی خواهد بود که غرق می شود و هر کس جان سالم به در برد دوباره به میدان جنگ برنمی گردد و مجدداً در صدد تهیّه تدارکات جنگ برنمی آید، و سپس این حقیقت را با سوگند خالق متعال تأکید می فرماید. 

اصل کلمه «ایم»، ایمن و جمع یمین است. نون آن برای تخفیف حذف شده همان گونه که «لم یکن» را «لم یک» تلفّظ می کنند. و بنا به قولی «ایم» مستقلًا اسمی است که برای سوگند وضع شده، شرح بیشتر در کتابهای نحو آمده است.